آزاداندیشی در گذرگاه حق
از آزاداندیشی باید غرض داشته باشیم، نمیشود آنقدر آزاد و رها بود که حتی از حق هم رها باشیم. آزادی مدنظر با آزادی که مسئلهی مدرنیته است تفاوت بنیادی دارد، مدرنیته اساسا آزادی را برای رسیدن به تمایلات نفسانی مطرح میکند و برای رسیدن به این تمایلات به نام آزادی، از حق هم گذر میکند و حتی روی خود آزادی هم پا میگذارد.
امّا آزادی مدنظر ما پیوند عمیقی با حق دارد و شاید بتوان گفت حق مساوی آزادی است، اینکه به آزادی میرسیم به خاطر تمرکز روی حق است و به خاطر اینکه در جستوجوی حق هستیم، به آزادی میرسیم؛ امّا برعکس آن ممکن نیست، همانگونه که امانیسم بر روی آزادی متمرکز شده است، و از این آزادی هیچگاه نمیتواند به حق برسد؛ سوای از اینکه اساسا مسئله حق و حقیقت برای امانسیم و مدرنیته مطرح نیست. لذا وقتی از آزاداندیشی سخن به میان میآید، همانگونه که بعضی از قیود را بر میداریم تا آزادی را تامین کنیم، باید قیودی را هم بیاوریم که اندیشه را هم تامین کنیم، اندیشه صحیح و درست. نمیشود کاملا رها و مطلق و آزاد بود، برای آنکه اندیشه باشد، باید قیودی هم برای آزادی داشته باشیم، البته اندیشه صحیح و درست؛ لذا باید ناظر به حق و حقیقت آزادی را قید بزنیم تا به آزاداندیشی برسیم.