تنبیه برای هدایت
پس از بیانات رهبری در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۱ در خصوص اغتشاشات / اعتراضات اخیر؛ همه احساس کردند که دیگر صحنه واضح و روشن است، یک عدهای باید تنبیه شوند که همین افرادی هستند که تحت هیجانات به خیابانها آمدهاند و عدهای باید مجازات شوند؛ اینها هم نام برده شد که بازماندههای عناصرِ ضربتخوردهی چهل سالِ گذشته هستند: منافقین، تجزیهطلبها، بقایای رژیم منحوس پهلوی، خانوادههای ساواکیهای مطرود و منفور و … از دسته دوم بگذریم؛ امّا از دسته اول که میتوان گفت بچههای خودمان هستند نمیتوان به راحتی گذشت، نمیتوان گفت تکلیفشان مشخص است دیگر یک تنبیه و یک گوشمالی و تمام. نه! هر چند این جمعیت و این افراد نسبت به کل جامعه ایران آنقدر وسیع نیستند ولی آنقدر هم کم نیستند که بتوان به راحتی از کنار آنها بگذریم؛ استفاده از واژهی «تنبیه» توسط آقا در بیاناتشان، نیازمند تحلیل است؛ این واژه چنانچه که خود ایشان هم در ادامه چند جملهای به کار میبرند، بار معنایی دارد.
مشکل اینها را با یک تنبیهی میشود حل کرد؛ یعنی هدایتشان کرد و تفهیم کرد که اشتباه میکنند؛
اگر قرار باشد این دسته را هدایت کنیم نیاز است آنها را درک کنیم، برایشان دلبسوزانیم؛ تا چه اندازه برای این پر کردن این شکاف نسلی، برای این گسل تلاش کردهایم؛ حتی تا چه اندازه با آنها گفتگو کردهایم و با حرف آنها را شنیدهایم؟ چقدر احساس شنیده شدن کردند که الان بشنوند؟
درست است ما مشکل حاد و جدی نداریم، ولی اگر همین تنبیه که قرار است تنبّه پدید بیاورد و موجب هدایت و تفهیم شود، اگر اتفاق نیوفتد، اگر به درستی انجام نشود؛ مشکل حاد میشود؛ کما اینکه اگر بسیاری از ماموریتها به درستی شناخته و انجام میشد، شاید همین مقدار از تنبیه هم نیاز نبود!