آنچه که در تعریف آزاداندیشی ندیده ایم؟!
از آنجا که آزاداندیشی، گفتمانی از جنس رقم زدن یک ذائقه است و می توان این گونه تصویر کرد که بعد از محقق شدن این گفتمان، عملا جامعه نخبگانی و به تبع آن، مردم، ذائقه ای پیدا کرده اند که اساسا هر تقابل آرایی که بوی فهمیدن و اندیشیدن و کشف حقیقت میرود برایشان مقدس و قابل پیگیری خواهد بود. در این اتمسفر فرهنگی، هیچگاه نفاق توانایی عرض اندام پیدا نخواهد کرد حتی اگر بنای به دیده شدن از سمت مردم داشته باشد می بایست کاملا در راستای روشن شدن حقیقت گام بردارد و الا از دایره انتخاب مردم حذف خواهد شد.
شکل گیری این اتمسفر فرهنگی به وسیله گفتمان سازی قطعا یک عبادت بزرگ است اما باید این موضوع را نیز مورد توجه قرار داد که وجه سلبی این گفتمان می بایست در تعریف خودش دیده شود لذا به نظر می آید در تعریف آزاداندیشی می بایست نقطه های تضاد روشن شود و به تعبیری تعرف الاشیاء به اضدادها راهبردی در کنار پی بردن به ماهیت شناسی ایجابی آن قلمداد گردد.
یکی از وجوه سلبی که می توان در تعریف آزاداندیشی به آن اشاره کرد، کنار زدن تمام جریان هایی است که اندیشیدن در جامعه را نفی می کند، چه اینکه این جریان ها حامل یک دعوت باشند و یا حتی اقداماتی در حوزه های تربیتی و … تعریف کنند.