در جستجوی تعریف آزداندیشی
چرا در جستجوی «تعریف» آزاداندیشی هستیم؟ آیا این ماهیتشناسی و ذاتکاویِ آزاداندیشی به خاطر تیپ ذهنی و کتابخانهای است که داریم؟ و یا از قضا برعکس به خاطر اتصال به میدان و تحلیلها این انتخاب رقم خورده است؟
برای کمک به روشن شدن این جنس سوالات، باید قبل از آن «ناکامی کرسیها» را آسیبشناسی کرد و البته اینجا نیاز به یک کار وسیع و مشبع میدانی است.
در مقام آسیبشناسی نسبی، مشکل اصلی در «فقر تئوریک» دیده شده است؛ در برنامهریزیهای راهبردی، ابهامات شدیدی وجود دارد که در عمل برنامهریز درست و درمانی نمیشود.
برای درمان این فقر تئوریک چارهای نیست جز پرداختن به اندیشه؛ که در این مقام، اندیشه آزاداندیشی مورد بررسی و پیگیری قرار میگرد؛ لذا پرداختن ماهوی به آزاداندیشی و در جستجوی تعریف و احکام آزاداندیشی بودن توجیهی دارد غیر از جنس دغدغههای کتابخانهای.
امّا اینجا یک مسئلهی دیگر هم وجود دارد که این آسیبشناسی که منجر به این تحلیل شده است که ریشه اصلی مشکل «فقر تئوریک» است؛ این آسیبشناسی نیازمند بررسی است؛ این تشخیص ممکن است مورد مناقشه قرار گیرد و به راحتی پذیرفته نشود و چهبسا در این مقام تحلیلهای دیگری هم وجود داشته باشد.