نوشته‌ها

در جستجوی تعریف آزداندیشی

چرا در جستجوی «تعریف» آزاداندیشی هستیم؟ آیا این ماهیت‌شناسی و ذات‌کاویِ آزاداندیشی به خاطر تیپ ذهنی و کتابخانه‌ای است که داریم؟ و یا از قضا برعکس به خاطر اتصال به میدان و تحلیل‌ها این انتخاب رقم خورده است؟

برای کمک به روشن شدن این جنس سوالات، باید قبل از آن «ناکامی کرسی‌ها» را آسیب‌شناسی کرد و البته اینجا نیاز به یک کار وسیع و مشبع میدانی است.

در مقام آسیب‌شناسی نسبی، مشکل اصلی در «فقر تئوریک» دیده شده است؛ در برنامه‌ریزی‌های راهبردی، ابهامات شدیدی وجود دارد که در عمل برنامه‌ریز درست و درمانی نمی‌شود.

برای درمان این فقر تئوریک چاره‌ای نیست جز پرداختن به اندیشه؛ که در این مقام، اندیشه آزاداندیشی مورد بررسی و پی‌گیری قرار می‌گرد؛ لذا پرداختن ماهوی به آزاداندیشی و در جستجوی تعریف و احکام آزاداندیشی بودن توجیهی دارد غیر از جنس دغدغه‌های کتابخانه‌ای.

امّا اینجا یک مسئله‌ی دیگر هم وجود دارد که این آسیب‌شناسی که منجر به این تحلیل شده است که ریشه اصلی مشکل «فقر تئوریک» است؛ این آسیب‌شناسی نیازمند بررسی است؛ این تشخیص ممکن است مورد مناقشه قرار گیرد و به راحتی پذیرفته نشود و چه‌بسا در این مقام تحلیل‌های دیگری هم وجود داشته باشد.

آزاداندیشی فرمایشی؛ نقدی به کمیته های آزاداندیشی

کمیته های آزاداندیشی برای پیگیری یک مطالبه و مطلوب حقیقی شکل گرفتند. اما به خاطر دغدغه های صوری و مواجهه اخباری و عدم توجه به غایت و خواست نهایی، تقریبا در تمام موارد، ناموفق بوده اند. وقتی نگاهی به وضعیت دانشگاه های کشور و حوزه های علمیه می زنیم، با نگاهی سخت گیرانه، تقریبا هیچ فرقی بین قبل و بعد تشکیل این کمیته ها صورت نگرفته است. این در حالی است که تقریبا در تمام دانشگاه های کشور و در سطوح بالای حوزه علمیه، چنین کمیته هایی تشکیل شده است.

به نظر اصل تشکیل کمیته برای پیگیری چنین اموری، صحیح و به جاست. فرهنگی ترین امور هم اگر متولی جدی داشته باشند، و به صورت صحیح فهم شوند و اقدام متناسب با آنها صورت گیرد، می توانند با رشد بسیار بالا همراه باشند.

کمیته ها می توانستند تسهیل گر و شتاب دهنده به امر آزاداندیشی باشند. اگر درک و تعریف صحیحی از آزاداندیشی و مراتب آن می داشتند.

اما برخی اقدامات دلالت های نگران کننده ای دارد. مثلا تبدیل شدن کمیته آزاداندیشی به نهادی برای اعطای مجوز جلسات آزاداندیشی. چنین اقدامی به خودی خود می تواند مانع آزاداندیشی تلقی شود. این که آزاداندیشی یا حتی برگزاری کرسی آزاداندیشی متوقف باشد بر مجوزی که یک نهاد بدهد، در بهترین حالت یعنی محدود کردن آزاداندیشی.

یا این که گزارش از وضعیت آزاداندیشی، گزارش های آماری تعداد جلساتی باشد که یک نهاد خاص برگزار کرده است.

 

البته همین گزارش ها و این مجوزها، اگر در جای خود قرار گیرند، شاید بتوانند به ترویج و گسترش آزاداندیشی کمک کنند.

در صورتی که ابتدا تعریف صحیح و دقیقی از آزاداندیشی داشته باشیم. سطوح متفاوت آزاداندیشی را درک کنیم. آزاداندیشی در سطوح علمی و آکادمیک را از آزاداندیشی به عنوان یک فرهنگ عام جدا کنیم. به آزاداندیشی در ابعاد فردی و اجتماعی توجه کنیم.

و برای هر سطحی اقدامات خاص خودش را انجام دهیم.

مثلا برای آزاداندیشی به عنوان یک فرهنگ عام که در ابعاد فردی و اجتماعی مطلوبیت دارد می توان اقداماتی انجام داد. به عنوان مثال:

  • نشان دادن اهمیت، ضرورت و جایگاه آزاداندیشی
  • استدلال و استناد به تراث و اصیل بودن آزاداندیشی به عنوان یک مطلوب اسلامی و قرآنی
  • تبیین و ترویج و تبلیغ و جریان سازی
  • آموزش مهارت های لازم و تربیت متناسب؛ به عنوان مثال می توان در برجسته کردن و نشر مناظره ها و گفتگوها در آثار تاریخی و ادبی تامل نمود.
  • خودآگاهی و توجه به دارایی های حوزه های علمیه اعم از مباحثه، درس، قلت و ان قلت و…
  • پیوست های فرهنگی، هنری، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و توجه به سبک زندگی با رویکرد آزاداندیشی
  • استفاده فعالانه از ظرفیت های رسانه ها و پلتفرم های جدید

هم چنین در سطح علمی و تخصصی می توان آزاداندیشی را دنبال کرد. به نظر اعطای مجوز و برگزاری کرسی های آزاداندیشی در این سطح دنبال شده است. اما اقدامات متناسب تر و بهینه تری می توان فهرست کرد. به عنوان مثال می توان آزاداندیشی را در روال و فرایندهای رسمی آکادمیک، دخیل کرد. مثلا توجه به آزاداندیشی به عنوان یکی از معیارهای مقالات، اعمال آن در پایان نامه و جلسات دفاع، در نظر گرفتن چند واحد مباحثه و مناظره در مقاطع کارشناسی، ارشد و دکترا، و همچنین قرار گرفتن جلسات کرسی های آزاداندیشی و نظریه پردازی در امتیازات اعضای هیئت علمی

 

تفاوت میان مطلوبیت ها و بیانات رهبری

بسیار واضح است که حضرت آقا صرفا یک سخنران نیستند، که متناسب با موضوعی که قرار است درمورد آن صحبت کنند، مطالبی را از پیش آماده می کنند و در سخنرانی های خود بیان می کنند؛ بلکه متناسب با نیازی که از جامعه می بینند و متناسب با رصدی که از ذهن جامعه دارند، صحبت می کنند.
اگر این تلقی را از بیانات ایشان مد نظر داریم، باید توجه داشته باشیم که حتی اگر یک موضوعی از نظر ایشان خیلی هم مهم باشد و اهمیت داشته باشد، وقتی چندین مرتبه در جمع های مختلف و در قالب ها و شکل های متنوع بیان می کنند و کسی بیانات ایشان را پی نمی گیرد، طبیعی است که دیگر آن موضوع را مطرح نمی کنند. چرا که ایشان معلم کلاس درس نیستند که بگویند من در هر صورت باید این مطلب را بیان کنم! چه شما در این مورد سؤالی داشته باشید، چه نداشته باشید و چه شما این مطلب را به صورت عمیق بفهمید، یا اینکه سطحی از آن بگذرید!؟
وقتی آقا به کرّات اهمیت آزاداندیشی، ضرورت پرداختن به آن، آسیب های نبود آزاداندیشی و همه آنچه باید نخبگان جامعه را به سمت آزاداندیشی سوق دهد، بیان می کنند و جوابی درخور نسبت به این مطالبه آقا از جانب نخبگان صورت نمی گیرد، کاملا طبیعی است که دیگر این موضوع را مطرح نمی کنند، ولو آنکه خیلی از نظر ایشان حائز اهمیت است!
نهایت واکنش نخبگان به آزاداندیشی نوشتن نامه ای به ایشان است، که ایشان هم از آن استقبال کردند و دیگر هیچ گاه آن نامه پیگیری نشد و اتفاقی متناسب و درخور با آن نیفتاد و دومین واکنش برگزاری کرسی های آزاداندیشی در حوزه و دانشگاه است، که آنها هم، هیچ عقلی از آنها پشتیبانی نمی کند و تقریبا می توان گفت آن آثاری که باید داشته باشد را، ندارد. گرچه همین اقدامات هم، خوب و قابل تقدیر است، ولی به وزان درخواست آقا و جایگاه راهبردی آزاداندیشی نیست.