آزاداندیشی؛ دعوت انبیا
مقدمه
در جلسه دوازدهم آزاداندیشی این مسئله مطرح شد که آیا می توان آزاداندیشی را طوری تعریف کرد که عین تعبد و بندگی باشد؟ یعنی اساسا تنها دعوت ما آزاداندیشی باشد. و اگر کسی واقعا آزاداندیش باشد، در مسیر هدایت است.
برخی دوستان یک مقدار مخالفت می کردند. نظر این بزرگواران این بود که آزاداندیشی نسبت به این موضوع ساکت است. یک نفر می تواند آزاداندیش باشد، ولی مسیر حق را پیدا نکند و آزاداندیشی او را به مسیر دیگری ببرد.
اما به نظر می آید اگر بر تعریف دقیق آزاداندیشی اصرار بیشتری بورزیم، توقعات ما از آزاداندیشی خیلی بالاتر می رود. آن وقت شاید دور از انتظار نباشد که بگوییم اساسا دعوت انبیا به آزاداندیشی بوده است.
آزاداندیشی از دو بال اندیشه و آزادی تشکیل شده است. از این جهت اگر هر کدام از این دو بال از دست برود، آزاداندیشی محقق نمی شود.
اما برای تحقق این دو مورد، باید اندیشه و آزادی را بررسی کرد. این که هر کدام چه معنایی دارند و چه آثاری بر آزاداندیشی دارند.
معنای اندیشه
اندیشه معنایی نزدیک به تفکر و تعقل دارد. یعنی به کار گرفتن عقل و فکر. یعنی کشف حقایق و واقعیت ها. یعنی حرکت از مجهولات به سمت معلومات. اساسا اندیشه برای این است که ما به واقعیت و حقیقت عالم پی ببریم. یعنی این که توهم و تخیل معیار نشود. اندیشه یعنی کشف حقیقت.
آزادی اندیشه
آزادی اندیشه یعنی، رهایی از همه موانع کشف حقیقت. آزادی از هر چیزی که نمی گذارد انسان متفکر باشد.
اگر آزاداندیشی را این چنین تصویر کنیم، حقیقتا آزاداندیشی عین حق خواهی است. و این دقیقا همان خواسته انبیا است که لیثیروا لهم دفائن العقول.