کلام انقلابی، اندیشه دینی جامعه نه اندیشه دینی فرد
بسم الله الرحمن الرحیم
- همان طور که بیان شد، کلام یعنی اندیشه دینی جامعه، نکته ای که در این تعریف حائز اهمیت می باشد اندیشه دینی جامعه بودن است. اساسا کلام در صدد ایجاد یک اندیشه دینی می باشد. اما متعلق این اندیشه دینی چیست؟
- تفاوت کلام انقلابی و کلام کلاسیک، در همین متعلق می باشد. کلام کلاسیک، در صدد ایجاد یک اندیشه دینی متقن و قوی برای افراد بوده است فلذا در کلام کلاسیک، این اندیشه دینی بیش از آن که به فکر توصیف دین باشد، در صدد اثبات دین بوده است. یا به تعبیر دیگر این که کلام کلاسیک کمتر به زیست و حیات افراد توجه داشته است چرا که زیست و حیات افراد در اتصال با جامعه است که ایجاد می شود.
- از آن جایی که زیست و حیات افراد در گرو جامعه می باشد، و وقتی کلام انقلابی در اندیشه دینی خود، تمرکزش را بر روی جامعه می برد، لذا جنس کلام انقلابی با کلام کلاسیک متفاوت می شود.
- در این جاست که اندیشه دینی در کلام انقلابی ، به دنبال پاسخگویی به حیات و زیست افراد در جامعه می رود فلذا در صدد توصیف راقی از دین برای هدایت و برنامه ریزی زندگی و زیست جامعه می شود.
- این اندیشه دینی دیگر متعلق خویش را افراد و ذهن دور از حیات و زیست و زندگی نمی داند. و دائما دغدغه دارد که اندیشه را به میدان آورد که تحلیل ها و تصمیم های افراد را تحت شعاع خود قرار دهد.
- و شاید بتوان مهم ترین دغدغه کلام انقلابی را پشتیبانی اندیشه ای و معرفتی از زیست و حیات افراد و جامعه بیان کرد.
برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیکرنجه فرمایید!
الف.
“کلام جدید به اندیشۀ دینی جامعه نظر دارد نه فرد”
ممنون که به این نکته توجه فرمودید.
در واقع همان طور که بارها اشاره شد ما از زاویۀ یک اندیشۀ اصلاحی وارد این بحث شده ایم و به تعریف یک «پویش تخصصی» پرداخته ایم.
این ورودی به ما می گوید «فراتر از اندیشۀ افراد «اندیشۀ دینی جامعه» مهم است و باید مورد توجه قرار داشته باشد».
توجه به این نکته «فهم فرهنگی» می خواهد. درک ضرورت اندیشۀ فردی «فهم تربیتی» نیاز دارد. همان طور که بارها گفته شده است، برخی از فضلا درک تربیتی دارند ـ که امتیاز بزرگی است ـ ولی درک فرهنگی ندارند. به همین جهت از ظرفیتهای تربیتی فرهنگ خبر ندارند و در طرح تربیتی خود روی آن حساب باز نمی کنند.
اینجا هم همین طور است. کسی که ذائقۀ اجتماعی جدی دارد و قدرت درک فرهنگی دارد می تواند متوجه این پدیده بشود.
ب.
“کلام سنتی توجهش به اندیشۀ دینی فردی بوده است”
برای چنین حکمی باید بررسی بیشتری داشت، ولی به نظر می رسد شواهدی بر این سخن هست.
در عین حال به تبیین بیشتری احتیاج دارد.
ج.
همین نکته و زاویه، موضوع و ورودی خوبی برای تشخیص پویش جدیدی که به عنوان «کلام انقلابی» مطرح می شود خواهد بود. تفاوتها خیلی زیاد خواهد شد. انشاءالله که بتوانیم آنها را ترسیم کنیم.