گونه شناسی راهبردی ایده های اصلاحی صدراییون – بخش اول استاد حمید پارسانیا
ایده های مصلحان اجتماعی بر اساس دیدگاهی که در باره انسان و تحول انسان دارند تنوعات و گونه های متفاوتی می یابد. یک مصلح اجتماعی می بایست یک تحول اجتماعی را سررشته داری کند و سررشته داری یک تحول اجتماعی بنا بر اینکه چه چیز جوهره و بنیاد تحول اجتماعیست مقتضی سبد اقدام راهبردی مختص به خود می باشد.
در این بین جریان صدرایی ها و نوصدرایی ها با تلقی خاصی که از انسان و تحول انسانی دارند هویت معرفتی و عقیدتی انسان را جوهره تغییر و تحولات انسان قلمداد میکنند.
از این رو این جریان با سوژه ساختن هویت معرفتی عقیدتی انسان و جامعه انسانی به دنبال طعام متناسب برای معماری و مهندسی هویت معرفتی و عقیدتی بوده و از این رهگذر تجربه های زیسته متنوعی خلق گشته است.
بر همین اساس به نظر میرسد خلق دانش اجتماعی مسلمین(علوم اجتماعی اسلامی و فلسفه علوم اجتماعی) کانون و مرکز ایده اصلاحی استاد پارسانیا می باشد. دانش اجتماعی مسلمین نوعی دیگر از جامعهشناسی با سطحی بالاتر است. ایشان در توضیحات خویش دارند که جامعهشناسی مدرن، در مقطع نخستین خود با ادعا و دغدغه ی «به جای شریعت نشستن» شکل گرفت. جامعه شناسی مدرن با ایجاد دیدگاه و تعریفات خاص خود از چندین مفاهیم پایه که حیات و زیست انسانی را شکل میدهند عملا زیست مدرن را معماری کردند. عقل، علم، دین، جامعه، انسان، زندگی، سعادت، آزادی و … مفاهیمی هستند که بنیاد حیات انسانی را شکل میدهند. جامعه شناسی مدرن با تعریف خاصی از این مفاهیم که عملا نفی متافیزیک را رقم می زد دین را کنار زده و خود به جای دین بر مسند معمار حیات انسان مدرن نشست.
دانش اجتماعی مسلمین ایده ایست در جهت هماوردی با جامعه شناسی مدرن که رب و پروردگار حیات انسان مدرن است. جامعه شناسی مدرن با تعریفی که از مفاهیم بنیادین حیات انسانی میکند عملا دیگر دانش ها را مستعمره خویش ساخته به تعبیر دیگر جامعه شناسی مدرن با استخفاف مفاهیم پایه حیات انسانی دیگر علوم را در جهت نفی متافیزیک برده و عبد خویش ساخته است.
به همین دلیل دانش اجتماعی مسلمین دانشی است برای اینکه معنای دیگری از علم و همچنین معنای دیگری از عقل را مطرح سازد. دانش اجتماعی مسلمین فرار از فضای غالبی است که دیگر کلمات را آلوده کرده است و به آنها هویت مدرن بخشیده است.
پس دانش اجتماعی مسلمین با باز تعریف مفاهیم پایه حیات اجتماعی انسان مبتنی بر وحی و هویت ربانی و وحیانی بخشیدن بدین مفاهیم به دنبال آنست که دین را مهندس و پیشوای معمار دنیا قرار دهد.
استاد پارسانیا دانشگاه باقرالعلوم را پادگان دوکوهه و دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را به عنوان خط مقدم کنش اصلاحی خویش انتخاب کرده اند.
راهبرد استاد پارسانیا برای خلق دانش اجتماعی مسلمین، واسازی و شالوده شکنی جامعه شناسی مدرن و بازسازی علم دینی می باشد. به عبارت دیگر این رشته نمی خواهد صرفاً آنچه فارابی و بوعلی و خواجه نصیر و … گفته اند را به امروز بیاورد، بلکه در تعامل فعال با علوم اجتماعی مدرن، می خواهد به تعبیری شکل سومی از علم اجتماعی در دورۀ معاصر با ایجاد کند. اگر این نبود، تعریف واحدهای ناظر به جامعه شناسی مدرن نظیر درس نظریه های جامعه شناسی، جامعه شناسی دین، جامعه شناسی علم و معرفت و … در این رشته معنایی نداشت.
و البته تنها به واسطۀ این تعامل سازنده است که دانش اجتماعی مسلمین با انقلاب اسلامی و تحولات معاصر جهان اسلام هم گره می خورد؛ چون روشن است که با اندیشۀ صرفِ فارابی و بوعلی و حتی ملاصدرا، ایدۀ انقلاب اسلامی ظهور نمی کرد. فلذا به یک بیان مسئلۀ اصلی استاد پارسانیا، همان مسئله ای است که در حدیث پیمانه آورده اند.
برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیکرنجه فرمایید!
الف.
این بند(پاراگراف) خیلی خوب و خواستنی است :
“ایده های مصلحان اجتماعی بر اساس دیدگاهی که در باره انسان و تحول انسان دارند تنوعات و گونه های متفاوتی می یابد.
یک مصلح اجتماعی می بایست یک تحول اجتماعی را سررشته داری کند و سررشته داری یک تحول اجتماعی بنا بر اینکه چه چیز جوهره و بنیاد تحول اجتماعیست مقتضی سبد اقدام راهبردی مختص به خود می باشد”
باید این باور به صورت مشروحی برای عزیزان این حلقه ایجاد شود.
عزیزانی که مرتب سخن از کاربردی بودن مباحث می کنند در حالی که خود این سروران هم از «اندیشه های بنیادین انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی» بهره برده اند و در افق متفاوتی ایستاده اند، باید به خوبی به این تحلیل برسند که برساختن همین اندیشه های بنیادین در ذاکرۀ جامعه و ساختن یک هویّت نوین برای ایشان، «خود یک کار است».
طبعاً دریافتن این اندیشه ها نیز خود یک کار است که با خون دل و تلاش بسیار و دقت و دلآرامی در این منطقۀ فکری و کار مستمر به دست می آید.
ب.
جریان صدرایی تلقی خاصی از انسان و تحول او دارد.
برای معرفت جایگاه ویژه ای در هویّت انسان قائل است.
انسان است و هویّتش و آنچه بین او و دیگر حیوانات تفاوت ایجاد می کند همین هویّت انسانی است. هویّت بالقوه چیزی است، ولی در حد ظرفیّت و قابلیت ارزش دارد. شرافتها را با هویّت بالفعل می سنجند و هویّت بالفعل از امور متعددی تغذیه می کند، ولی «معرفت» در این میان جایگاه خاصی دارد.
این اندیشۀ پایه بود و نبودش در اندیشۀ اصلاحی تأثیر زیادی می گذارد.
ج.
“خلق دانش اجتماعی مسلمین(علوم اجتماعی اسلامی و فلسفه علوم اجتماعی) کانون و مرکز ایده اصلاحی استاد پارسانیا می باشد”
این گزارش خیلی ارزشمند است. حتماً دوستان در خاطر داشته باشند و به خوبی آن را برای جمع تبیین نموده وزن این ایده را برای خود روشن کنند.
د.
جایگاه جامعه شناسی» چیزی نیست که بتوان به سهولت از کنار آن گذشت. در این یادداشت از استاد پارسانیا نقل می شود که جامعه شناسی سعی کرد جای دین بنشیند و به معماری حیات نوین پرداخت.
جامعه شناسی به عنوان یک علم توصیفی شناخته می شود. جایگاه تجویز در این علم کجا است؟
آیا یک مکتب جامعه شناسی داریم؟ آیا جامعه شناسی غربی معنا دارد؟
آیا جامعه شناسی واقعاً جامعه شناسی است یا بیشتر نوعی فلسفه است؟
ه.
“عقل، علم، دین، جامعه، انسان، زندگی، سعادت، آزادی و … مفاهیمی هستند که بنیاد حیات انسانی را شکل میدهند”
استاد پارسانیا 20 مفهوم را نام می آورند که اینها مفاهیم کلیدی هستند و غرب توانست با تغییر اساسی و جدی و جدید در این مفاهیم «انسان جدید» و «جهان جدید»ی خلق کند و بشر را وارد تاریخ جدیدی کرد.
این گزارشها را حتماً جدی بگیریم.
و.
“دانش اجتماعی مسلمین ایده ایست در جهت هماوردی با جامعه شناسی مدرن”
آیا دانش اجتماعی مسلمین همآورد جامعه شناسی مدرن است یا دین اسلام؟
آیا دانش اجتماعی مسلمین را همان فهم دینی باید خواند؟ مطابق اصطلاح خودمان؛ «اندیشه توحیدی» یا «اندیشۀ اجتماعی»؟
ز.
“استاد پارسانیا دانشگاه باقرالعلوم را پادگان دوکوهه و دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را به عنوان خط مقدم کنش اصلاحی خویش انتخاب کرده اند”
این گزارش هم خیلی مغتنم است. لازم می آورد که دوستان اطلاعات مفصلتری دربارۀ تلاشهای استاد پارسانیا ـ که واقعاً راهبردی و سنجیده و مستمر است ـ به دست بیاورند.
ح.
“راهبرد استاد پارسانیا برای خلق دانش اجتماعی مسلمین، واسازی و شالوده شکنی جامعه شناسی مدرن و بازسازی علم دینی می باشد. به عبارت دیگر این رشته نمی خواهد صرفاً آنچه فارابی و بوعلی و خواجه نصیر و … گفته اند را به امروز بیاورد، بلکه در تعامل فعال با علوم اجتماعی مدرن، می خواهد به تعبیری شکل سومی از علم اجتماعی در دورۀ معاصر با ایجاد کند”
این گزاره نیز خیلی ارزشمند است و خبر از «سیاست تولید علم دینی» استاد پارسانیا در این حوزه می دهد.
بابت این یادداشت خوب و سودمند خیلی متشکرم!
ویرایش متن به قلم استاد سید مهدی موسوی:
ایده های مصلحان اجتماعی بر اساس دیدگاهی که درباره انسان، نسبت انسان با هستی و تحول انسان دارند تنوعات و گونه های متفاوتی می یابد.
یک مصلح اجتماعی میبایست یک تحول اجتماعی را طراحی و سررشته داری کند و سررشته داری یک تحول اجتماعی بنا بر اینکه چه چیز جوهره و بنیاد تحول اجتماعیست مقتضی سبد اقدام راهبردی مختص به خود می باشد.
در این بین جریان متفکران انقلاب اسلامی و متاثر از حکمت متعالیه موسوم به “نوصدرایی” با تلقی خاصی که از انسان، رابطه انسان با هستی و تحول انسانی دارند، هویت معرفتی و عقیدتی انسان را جوهره تغییر و تحولات انسان و جامعه قلمداد میکنند. در این رویکرد آگاهی و معرفت مستقر در فرهنگ عمومی سازنده عقبه تئوریک گرایشها، ارزشها، آرمانها و رفتارهای کنشگران و نظامات اجتماعی است. از این رو هرگونه تغییر و تحوّل بنیادین در این لایه از حیات انسان نوع خاصی از اصلاح اجتماعی را پدید میآورد.
این جریان با محور قراردادن هویت معرفتی و عقیدتی انسان و زیرساختهای فرهنگی جامعه انسانی به دنبال طعام متناسب برای معماری و مهندسی دانشی و ارزشی را برای انسان و هنجاری و ساختاری را برای جامعه بوده و از این رهگذر، تجربههای زیسته و الگوهای متنوعی در عرصه اصلاح اجتماعی خلق گشته است.
بر همین اساس به نظر میرسد بازخوانی و بازتعریف “عقل” براساس تراث اسلامی(کتاب و سنت) و بر منهج حکمت متعالیه و همچنین بازسازی دانش اجتماعی مسلمین (گونه های متنوع علوم اجتماعی اسلامی و فلسفه علوم اجتماعی در تمدن اسلامی) بر اساس همان تعریف از عقل، کانون و مرکز ایده اصلاحی استاد پارسانیا می باشد.
دانش اجتماعی مسلمین دانشی مستقر در فرهنگ و تمدن اسلامی با عقبه نظری فلسفي و الاهیاتی است که نوعی دیگر از جامعهشناسی با سطحی بالاتر در نسبت با حقیقت و معانی متعالی برآمده از آن است که محصول عقلانیت و فرهنگ اسلامی است.
ایشان در توضیحات خویش دارند که جامعهشناسی مدرن در ذیل فلسفه اومانیستی و غلبه گفتمانی علم تجربی(ساینس) در مقطع نخستین خود با ادعا و دغدغه ی «به جای شریعت نشستن» شکل گرفت. جامعه شناسی مدرن با قرار گرفتن در ذیل عقل روشنگری و تعریفات خاص آن از مفاهیم پایه که حیات و زیست انسانی را شکل میدهند عملا در جهت معماری زیست جهان مدرن شکل گرفت. عقل، علم، دین، جامعه، انسان، زندگی، سعادت، آزادی و … مفاهیمی هستند که بنیاد حیات انسانی را شکل میدهند.
جامعه شناسی مدرن در مقام سوژه (فاعل شناسای خودبنیاد) با تعریف خاصی از این مفاهیم که عملا نفی متافیزیک را رقم می زد دین را نیز از مرکزیت جامعه کنار زده و خود به جای دین بر مسند معمار حیات انسان مدرن نشانده و همه امور دینی و انسانی را از دایره علم خارج و ابژه شناسایی خود قرار داده است.
دانش اجتماعی مسلمین ایده ایست در جهت بازگشت به عقلانیت مستقر در فرهنگ اسلامی و هماوردی است با جامعه شناسی مدرن که نرمافزار نظم دهنده و کنترل کننده ی حیات انسان مدرن است.
جامعه شناسی مدرن با تعریفی که از مفاهیم بنیادین حیات انسانی میکند عملا دیگر دانش ها را مستعمره خویش ساخته به تعبیر دیگر جامعه شناسی مدرن با استخفاف مفاهیم پایه حیات انسانی دیگر علوم را در جهت نفی متافیزیک برده و عبد خویش ساخته است.
به همین دلیل دانش اجتماعی مسلمین دانشی است برای اینکه در ذیل فلسفه اسلامی، معنای دیگری از علم اجتماعی و همچنین معنای دیگری از عقلانیت عملی و اجتماعی را مطرح سازد. دانش اجتماعی مسلمین فرار از فضای غالبی است که دیگر کلمات را معنایی متفاوت کرده است و به آنها هویت مدرن بخشیده است.
پس دانش اجتماعی مسلمین با باز تعریف مفاهیم پایه حیات اجتماعی انسان مبتنی بر عقلانیت وحیانی و هویت توحیدی بخشیدن بدین مفاهیم به دنبال آنست که دین الهی را مهندس و پیشوای معمار دنیای انسان قرار دهد.
استاد پارسانیا انقلاب اسلامی را آغازی بر بازگشت به عقلانیت وحیانی و حکمت تمدن ساز می داند که راهی برای خروج از “غربت و بیگانگی” انسان معاصر است. حوزه علمیه قم و مراکز علمی و پژوهشی ذیل آن (مانند دانشگاه باقرالعلوم و موسسه امام خمینی و …) را پشتیبان نظری و فلسفي دانش اجتماعی مسلمین میداند و دانشگاه ها و بخصوص دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را به عنوان خط مقدم مواجهه علمی و منطقی دانش اجتماعی مسلمین و جامعه شناسی مدرن و محیطی برای گفتگو و حرکتهای اصلاحی می داند. لذا فعالیت های خود را در این دو عرصه به کار گرفته است تا نسلی از آینده سازان انقلاب اسلامی را تربیت کند.
بازخورد استاد فلاح بزرگوار:
• گونه شناسی راهبردی ایده های اصلاحی صدراییون – بخش اول استاد حمید پارسانیا / سیدمصطفی مدرس
الف.
این بند(پاراگراف) خیلی خوب و خواستنی است :
“ایده های مصلحان اجتماعی بر اساس دیدگاهی که در باره انسان و تحول انسان دارند تنوعات و گونه های متفاوتی می یابد.
یک مصلح اجتماعی می بایست یک تحول اجتماعی را سررشته داری کند و سررشته داری یک تحول اجتماعی بنا بر اینکه چه چیز جوهره و بنیاد تحول اجتماعیست مقتضی سبد اقدام راهبردی مختص به خود می باشد”
باید این باور به صورت مشروحی برای عزیزان این حلقه ایجاد شود.
عزیزانی که مرتب سخن از کاربردی بودن مباحث می کنند در حالی که خود این سروران هم از «اندیشه های بنیادین انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی» بهره برده اند و در افق متفاوتی ایستاده اند، باید به خوبی به این تحلیل برسند که برساختن همین اندیشه های بنیادین در ذاکرۀ جامعه و ساختن یک هویّت نوین برای ایشان، «خود یک کار است».
طبعاً دریافتن این اندیشه ها نیز خود یک کار است که با خون دل و تلاش بسیار و دقت و دلآرامی در این منطقۀ فکری و کار مستمر به دست می آید.
ب.
جریان صدرایی تلقی خاصی از انسان و تحول او دارد.
برای معرفت جایگاه ویژه ای در هویّت انسان قائل است.
انسان است و هویّتش و آنچه بین او و دیگر حیوانات تفاوت ایجاد می کند همین هویّت انسانی است. هویّت بالقوه چیزی است، ولی در حد ظرفیّت و قابلیت ارزش دارد. شرافتها را با هویّت بالفعل می سنجند و هویّت بالفعل از امور متعددی تغذیه می کند، ولی «معرفت» در این میان جایگاه خاصی دارد.
این اندیشۀ پایه بود و نبودش در اندیشۀ اصلاحی تأثیر زیادی می گذارد.
ج.
“خلق دانش اجتماعی مسلمین(علوم اجتماعی اسلامی و فلسفه علوم اجتماعی) کانون و مرکز ایده اصلاحی استاد پارسانیا می باشد”
این گزارش خیلی ارزشمند است. حتماً دوستان در خاطر داشته باشند و به خوبی آن را برای جمع تبیین نموده وزن این ایده را برای خود روشن کنند.
د.
جایگاه جامعه شناسی» چیزی نیست که بتوان به سهولت از کنار آن گذشت. در این یادداشت از استاد پارسانیا نقل می شود که جامعه شناسی سعی کرد جای دین بنشیند و به معماری حیات نوین پرداخت.
جامعه شناسی به عنوان یک علم توصیفی شناخته می شود. جایگاه تجویز در این علم کجا است؟
آیا یک مکتب جامعه شناسی داریم؟ آیا جامعه شناسی غربی معنا دارد؟
آیا جامعه شناسی واقعاً جامعه شناسی است یا بیشتر نوعی فلسفه است؟
ه.
“عقل، علم، دین، جامعه، انسان، زندگی، سعادت، آزادی و … مفاهیمی هستند که بنیاد حیات انسانی را شکل میدهند”
استاد پارسانیا 20 مفهوم را نام می آورند که اینها مفاهیم کلیدی هستند و غرب توانست با تغییر اساسی و جدی و جدید در این مفاهیم «انسان جدید» و «جهان جدید»ی خلق کند و بشر را وارد تاریخ جدیدی کرد.
این گزارشها را حتماً جدی بگیریم.
و.
“دانش اجتماعی مسلمین ایده ایست در جهت هماوردی با جامعه شناسی مدرن”
آیا دانش اجتماعی مسلمین همآورد جامعه شناسی مدرن است یا دین اسلام؟
آیا دانش اجتماعی مسلمین را همان فهم دینی باید خواند؟ مطابق اصطلاح خودمان؛ «اندیشه توحیدی» یا «اندیشۀ اجتماعی»؟
ز.
“استاد پارسانیا دانشگاه باقرالعلوم را پادگان دوکوهه و دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را به عنوان خط مقدم کنش اصلاحی خویش انتخاب کرده اند”
این گزارش هم خیلی مغتنم است. لازم می آورد که دوستان اطلاعات مفصلتری دربارۀ تلاشهای استاد پارسانیا ـ که واقعاً راهبردی و سنجیده و مستمر است ـ به دست بیاورند.
ح.
“راهبرد استاد پارسانیا برای خلق دانش اجتماعی مسلمین، واسازی و شالوده شکنی جامعه شناسی مدرن و بازسازی علم دینی می باشد. به عبارت دیگر این رشته نمی خواهد صرفاً آنچه فارابی و بوعلی و خواجه نصیر و … گفته اند را به امروز بیاورد، بلکه در تعامل فعال با علوم اجتماعی مدرن، می خواهد به تعبیری شکل سومی از علم اجتماعی در دورۀ معاصر با ایجاد کند”
این گزاره نیز خیلی ارزشمند است و خبر از «سیاست تولید علم دینی» استاد پارسانیا در این حوزه می دهد.
بابت این یادداشت خوب و سودمند خیلی متشکرم!