نقدهایی به تعریف کلام انقلابی (1) – نقد به دسته بندی تعاریف کلام مرسوم
تبیینی که در جزوه ارائه شده
جزوهای که با همت جناب استاد فلاح و با همکاری حاجآقای فشندی با عنوان «درآمدی بر کلام انقلابی» تهیه شده است، برای تعریف و تثبیت کلام انقلابی نگاهی به سرمایهی مرسوم کلامی دارد که به نظر در مجموع این ادعا که کلام انقلابی یک معنای جدیدی از کلام ارائه داده است و کلام مرسوم را باید عنوان لایهی معارف دین در مقابل فقه و اخلاق داد، موفق نبوده است.
در این جزوه برای تعریف کلام مرسوم به تعاریفی که بزرگان متکلمین ما در طول قرون ارائه دادند مراجعه میکند و آنها را به شکل زیر در سه محور محتوایی، روشی و غایی دسته بندی میکند:
- علم به ذات خداوند و صفات و افعال او، خصوصا در ارتباط با انسان (محتوایی)
- «علی نهج الاسلام» یا «علی قانون الاسلام» (روشی)
- اثبات و تبیین عقاید دینی و پاسخ یا ردّ شبهات وارده بر آنها (غائی)
بعد هم نتیجه میگیرد که در همه تعاریف عنوان «عقیده»ی اسلامی (ایمانی، دینی) در تعاریف کلام محور قرار گرفت. و عقیده هم شامل مجموعهای از گزارههای معرفتی نسبت به خداوند متعال و صفات و افعال او، جهان هستی و انسان، و قواعد و سنتهای حاکم برآن دو در رابطه با خداوند است.
نقدهای به این بیان
-
نقد به دستهبندی تعاریف
در دسته بندی تعاریف معمولاً میگویند که تعریف یا به موضوع است یا روش یا غایت؛ سهگانهای که اینجا استفاده شده؛
اولاً معلوم نیست که منظور از تعریف محتوایی همان تعریف به موضوع است یا نه، و اگر تعریف به موضوع است، آیا موضوع کلام مرسوم ما این بوده یا خیر؟ اگر موضوع کلام مرسوم صرفاً علم به ذات و صفات و افعال خداوند بوده، پس این همه تلاشی که متکلمان در طول تاریخ اسلام برای اثبات و تبیین عقاید دینی و اقناع جامعه نسبت به عقاید دینی و دفع شبهات از ذهن جامعه کردند کجای این موضوع قرار میگیرد؟ نمیشود که بگوییم متکلمین که موضوع کارشان صرفاً توصیف ذات و صفات و افعال خداوند هست، دست به چنین اقدامی که در موضوع علم آنها نیست زده اند. اضافهتر باید گفت که موضوع علم کلام را همه متکلمین ذات و صفات و افعال خداوند ندانستهاند، برخی موضوع علم کلام را «موجود بما هو موجود» دانستهاند، برخی «معلوم من حیث تعلق به اثبات عقاید دینی» گفتهاند، برخی دیگر «عقاید دینی» را موضوع علم کلام گفتهاند، و همچنین برخی کلام را به خاطر گسترهی کاری که دارد، دارای موضوع واحد ندانسته و وحدت علم کلام را اعتباری دانسته که غرض و هدف مشترک جامع این علم است.
ثانیاً معلوم نیست که منظور از محور روشی، همان تعریف به روش است یا خیر؟ اگر منظور تعریف کلام به روش است که باید بگوییم که «علی نهج الاسلام» که روش نیست، در یک برش روش یا تجربی است، یا عقلی یا نقلی یا شهودی، در عقل تأکید بر استدلال و برهان است، در نقل اعتماد به نقل، و در شهود رسیدن و شهود کردن حقیقت؛ علی نهج الاسلام و علی قانون الاسلام که در تعاریف آمده، به هیچ وجه اشارهای به روش علم کلام ندارد، این عنوان در تعاریف برای جداسازی دانش کلام از فلسفه در جاهایی که فلسفه و کلام به یک موضوع میپردازند اشاره دارد، یعنی اگر یکی از رسالتهای دانش کلام توصیف هستی است، این توصیف را با تأکید بر باورهایی که در دین اسلام هست مورد بحث قرار میدهد. در مورد روش دانش کلام هم تقریباً اتفاق نظر وجود دارد که کلام یک روش خاصی ندارد و بستگی به مسئلهای که میخواهد حل کند و بسته به مخاطبی که میخواهد با او صحبت کند از روشهای متنوع عقلی و نقلی و تجربی بهره میبرد.
ثالثاً در بحث تعریف به غایت نیز تعریفی که ارائه شده تعریف به غایت نیست، بله از این جهت که شامل غایت علم کلام که «دفاع از عقاید دینی» است، میشود تعریف به غایت میتواند باشد؛ اما در اینجا موضوع علم کلام طبق برخی اقوال که موضوع علم کلام را «عقاید دینی» میدانند نیز آورده شده است، پس صرفاً تعریف به غایت نیست.
افزودهتر اینکه علم کلام دارای غایت متنوعی است و «دفاع از عقاید دینی» غایت آن نسبت به «عقاید دینی» است، اما اگر علم کلام را نسبت به خود متکلم، نسبت به عموم مردم و نسبت به علوم دینی دیگر در نظر بگیریم دارای غایت متنوع دیگری نیز هست، مثلا غایت کلام نسبت به خود متکلم این است که او را به یک دین شناسی تحقیقی برساند و همچنین در صدد تربیت اعتقادی او میباشد، غایت علم کلام در نسبت با عموم مردم ارشاد و هدایت آنان است، غایت علم کلام در نسبت با علوم اسلامی دیگر در برخی تعاریف این است که علوم اسلامی دیگر برای اثبات موضوعات خود نیازمند به دانش کلام هستند؛
لذا باید گفت که در تببینی که در این جزوه نسبت به تعریف کلام مرسوم صورت گرفته دقتهای کافی صورت نگرفته است.
عقیل رضانسب
#یادداشت_309