شرح حدیث جنود عقل و جهل

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_3
#جلسه_103

در مصنفات امام خمینی (ره) در کتاب شریف شرح حدیث جنود عقل و جهل، بحثی پیرامون فطرت مطرح شده است که ارتباط وثیقی با مباحث ما دارد، دو لایه ی اولیه ی فطرت انسان را توضیح میدهند که بنیادی ترین لایه ی فطرت بشری عشق به کمال مطلق است و لایه ی دوم که به تبع لایه ی اول در فطرت بوجود می اید نفرت از نقص است. که کمال مطلق را فقط در خداوند متعال میشود یافت و نقص را در غیر خدا.
و این همان جهت گیری معرفتی و عملی طبیعی انسان است.
متن کتاب :

حق ـ تبارک و تعالی ـ با عنایت و رحمت خود،‏‎ ‎‏به ید قدرت خود، که طینت ‏‏آدم‏‏ اوّل را مخمّر فرمود‏‎[3]‎‏، دو فطرت و جبلّت به آن‏‎ ‎‏مرحمت نمود: یکی اصلی، و دیگر تبعی، که این دو فطرت، بُراق سیر و رفرف‏‎ ‎‏عروج او است به سوی مقصد و مقصود اصلی. و آن دو فطرت، اصل و پایۀ‏‎ ‎‏جمیع فطریاتی است که در انسان مخمَّر است و دیگر فطریات، شاخه ها و اوراق‏‎ ‎‏آن است.‏

‏‏یکی از آن دو فطرت ـ که سِمَت اصلیّت دارد ـ فطرت عشق به کمال مطلق و ‎‏خیر و سعادت مطلقه است که در کانون جمیع سلسلۀ بشر، از سعید و شقی و‏‎ ‎‏عالم و جاهل و عالی ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ دانی، مُخمَّر و مطبوع است. و اگر در تمام سلسلۀ بشر،‏‎ ‎‏انسان تفحّص و گردش کند و جمیع طوایف متشتّته و اقوام متفرقه در عالم را‏‎ ‎‏تفتیش کند، یک نفر را نیابد که به حسب اصل جبلّت و فطرت، متوجه به کمال و‏‎ ‎‏عاشق خیر و سعادت نباشد.‏

‏‏و مقصود از فطریات، اموری است که بدین مثابه باشد و از این جهت،‏‎ ‎‏احکام فطرت از ابدهِ بدیهیات و از اوضح واضحات خواهد بود و اگر چیزی‏‎ ‎‏چنین نشد از فطریات نخواهد بود.‏

‏‏و دیگری از آن دو فطرت، که سِمَت فرعیّت و تابعیّت دارد، فطرت تنفُّر از‏‎ ‎‏نقص و انزجار از شر و شقاوت است که این مُخمَّر بالعرض است، و به تبعِ آن‏‎ ‎‏فطرت عشق به کمال، تنفُّر از نقص نیز مطبوع و مُخمَّر در انسان است.

شرح حدیث جنود عقل و جهل / مقصد اول / فصل اول

از خود بیگانگی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#مهدی_خداپرست
#یادداشت_3
#جلسه_103

▫️بسم الله الرحمن الرحیم
مفهومی که از جلسه اول در ذهنم نقش بود و اشاره استاد به آن در جلسه سوم، موضوع را برایم مهمتر و جالب تر کرد، مفهوم «از خود بیگانگی» بود. از خود بیگانگی یا الیناسیون واژه ایست که خصوصا در قرن های 18 و 19 میلادی و حتی بعداز آن تا کنون، رواج زیادی در فضای تحلیل های فلسفی و جامعه شناختی دنیای غرب داشته است. شاید هگل برای نخستین بار این مفهوم را رایج میکند. او از خود بیگانگی را در ارتباط با حوزه های مختلفی تعبیر و تفسیر میکند. یکی از این حوزه ها «دین» است. وی دین را یکی از عوامل از خودبیگانگی انسان به معنای منفی آن می داند. او دین را مجموعه ای از قضایا می داند که از ناحیه مرجعی وضع شده و ما ملزم به تبعیت از آن هستیم و مبنای چنین دینی را اعتبار و اقتدار آن مرجع میداند نه تشخیص عقل انسان.
هگل این وضع را «بریدن» یا «فصل شدن» انسان از «طبیعت» خود می داند؛ زیرا در این حالت دیانت انسان که تعیین کننده رفتار اوست از طبیعت او نمی جوشد، بلکه از بیرون بر او تحمیل می شود.
مارکس نیز یکی دیگر از اندیشمندانی است که این مفهوم را به تفصیل مورد بحث خود قرار میدهد. مارکس تاریخ نوع بشر را جنبه‌ای دوگانه می‌داند، یعنی از یک‌سو، تاریخ، نظارت انسان بر طبیعت است و از سوی دیگر، تاریخ، از خود بیگانگی هرچه بیشتر انسان است. لذا از خود بیگانگی به وضعی اطلاق می‌شود که در آن، انسان‌ها تحت چیرگی نیروهای خود آفریده‌شان قرار می‌گیرند و این نیروها به عنوان قدرت‌های بیگانه در برابرشان می‌ایستند. یعنی انسان ها نه تنها نمیتوانند رابطه معنا داری با مصنوعات خویش برقرار کنند، بلکه خویش را مقهور آن اعمال و محصولات آن می‌یابند و محدودیت های جدیدی برای او می‌شوند که بشدت از آن ها احساس بیگانگی می‌کند.
سیر تطورات و تعبیرات از این مفهوم در لسان اندیشمندان مغرب زمین مفصل و متفاوت‌ است. اما شاید پاشنه آشیل همه این توصیفات، اذعان همگی آن ها به این مهم باشد که بشر غربی با شعار آزادی، خود را دربند اعمال خویش محصور کرده. اعمالی هیچ ارتباط معنا بخشی با آن ها ندارد. ظاهرا بشر غربی هم به دنبال حرکت آزادانه به سمت امیال طبیعی خویش بوده و هست، ولی چون تنها عقل خودبنیاد را معیار تشخيص این راه گذاشته و دست خود را از وحی منقطع نموده، به بیراهه می‌رود. او می‌خواهد به دنبال علاج باشد ولی بیشتر به درد افزوده است. او می‌خواهد راهی نو به سوی بشریت بگشاید ولی در واقع راه های صلاح او را کور تر می‌کند.
اینکه بزرگان ما فرموده اند که دوران تزلزل تمدن غربی شروع شده و با سرعت پیش می‌رود، یک وجهش حاکی از این خبر است که بشریت دیگر تاب این فشار روزافزون از خودبیگانگی را نداشته و تمام نسخه های درمانی فیلسوفان و جامعه شناسان بیشتر به درد او افزوده است.
امیدواریم انقلاب اسلامی بتواند، راه گشایشی نو را در پیش پای مردمان جهان بگشاید و آن ها را از حصار خود بیرون کرده و به آزادی حقیقی سوق دهد.
والسلام علی من اتبع الهدی

فطرت

#یادداشت
#یادداشت_قضا
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان_شناختی
#سعید_خورشیدی
#یادداشت_3
#جلسه_103
این درست است که هر انسانی مفطور علی الفطره متولد میشود اما این مطلب را هم باید در نظر گرفت که فطرت کودک تازه متولد شده مانند یک نهال است که خشکاندش برای والدین و اجتماع کفر اصلا کار سختی نیست .
فطرت علت تامه هدایت و سعادت نیست . مقتضی آن است . از قضا موانع کمی هم پیش رو ندارد ! اهل کفر و نفاق از اول تاریخ تا امروز همگی مفطور علی الفطره متولد شدند . اما فطرتشان کجا بود وقتی به شنیع ترین اعمال دست میزندند و تمام اعمال مخالف فطرت را انجام میدادند ؟ آیا پست_فطرت شدند ؟
فطرت در صورتی مسیر خودش را می رود و به شکوفایی میرسد که عوامل بیرونی در یک نظام الهی تدبیر بشوند . ( لولاالمانع )
البته همین عدم مانع هم تشکیکی است . فکر میکنم عدم مطلق موانع در مسیر فطرت وفراگیری و اوج شکوفایی فطرت ، در دولت مهدوی ( عج) باید اتفاق بیافتد .