تأملی در معنای #الگوی_پیشرفت

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_198
#جلسه_295

💠 تأملی در معنای #الگوی_پیشرفت

🔺 در این ترکیب معنای پیشرفت روشن است؛ پیشرفت یعنی یک وضع مطلوبی باید باشد، یک وضع موجودی نیز هست که با آن وضع مطلوب فاصله دارد، حرکت از این وضع موجود به وضع مطلوب را پیشرفت می گویند.
🔺 وقتی کلید واژه تبدیل به #الگوی_اسلامی_ایرانی_پیشرفت می شود، باز هم معلوم است که می خواهیم انقلاب اسلامی ایران را بر اساس و با تکیه بر سخنان اسلام از وضع موجود خود به وضع مطلوب برسانیم.
آن چیزی که در این ترکیب نیازمند به تأمل است کلمه #الگو است.
🔺 البته می دانیم که برای پیشرفت به یک #نظریه_پیشرفت نیازمند هستیم و هر نظریه پیشرفتی مبتنی بر یک #نظریه_سعادت است و قبلاً در دو پست به این دو بحث پرداخته بودم که خلاصه آن بحث این بود:
🔹 #نظريه_سعادت می گوید انسان و جامعه اگر چنین وضعی داشته باشد سعادتمند است؛ لذا تصویر #آرمان_شهر در نظریه سعادت مهم است، چون آنچنان وضع سعادتمندانه را به تصویر می کشد. آرمان شهر اسلام خدایی شدن انسان است، یعنی تقرب الی الله و فنای فی الله؛ این آرمان شهر را اگر از برش زندگی انسانی نگاه کنیم به آن رسیدن فرد و جامعه به #حیات_طیّبه تعبیر شده و اگر یک برش حیات گسترده اجتماعی به آن بزنیم شکل گیری #تمدن_اسلامی است.
🏷 این بحث را در #يادداشت_118 – #جلسه_204 پرداخته بودم.

🔹 #نظریه_پیشرفت در واقع #فرایند «حرکت از وضع موجود به آن وضع سعادتمندانه» (پیشرفت) است.
در واقع فرایند 5 گامه تحقق اهداف اسلامی یعنی 1. انقلاب اسلامی 2. نظام اسلامی 3. دولت اسلامی 4. جامعه اسلامی 5. تمدن اسلامی؛ را باید به عنوان #نظریه_پیشرفت_امام_خامنه_ای تلقی کرد.

🏷 این بحث را در #يادداشت_119 – #جلسه_205 پرداخته بودم.

☑️ اما الگو در این ترکیب به چه معناست؟
🔺 به نظر می رسد این قسمت از بحث سختی قضیه باشد! برای فهم این بحث مقالات و کتبی چند دیدم، موارد قابل تأملش به شکل زیر است: (بعد از این پست فیش های سه منبع قابل تأمل در این زمینه را تقدیم می کنم)
🔹 حاج آقای میرمعزی در تلاش ارزشمندی نهایتاً الگو را به معنای #ساختار_توضیح_نظریه_پیشرفت و یا معنا می کنند.
🔹 آقای محمدجواد قربی در کتاب ارزشمند «مبانی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از منظر امام خامنه ای» ایده جذابی می زنند که نهایتاً می شود #الگو_به_مثابه_پارادایم البته خود ایشان پی حرفشان را به خوبی در کتابشان نگرفتند. (بقیه بحثشان هم همان ایده جناب میرمعزی است، بعلاوه ذکر سخنان دیگران)
🔺 در بیانات #امام_خامنه_ای کلید واژه ای با عنوان #نقشه_جامع برای معنا کردن الگو بالا آمده است؛
🏷 «این الگو یک نقشه ی جامع است که به ما می گوید به کدام طرف، به کدام سمت، برای کدام هدف داریم حرکت می کنیم. وضعیت مطلوب باید تصویر شود و چگونگی رسیدن از وضع موجود به آن وضع مطلوب هم بایستی بیان شود.»
(۱۳۸۹/۰۹/۱۰) بيانات در نخستين نشست انديشه‌هاى راهبردى، بررسى انديشه‌هاى راهبردى الگوى اسلامى – ايرانىِ پيشرفت
🔺 تحت تأثیر همین بیان آقا خود معاونت هماهنگ و نظارت فرایندی مركز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در باب مفهوم و چیستی الگو آورده است که «الگو یک نقشه جامع است که هدف و سمت حرکت، شیوه ی حرکت و نحوه رفتار جامعه را برای تحقق یافتن تحول تکاملی جامعه بیان می کند.»
چیستی و مفهوم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و نقشه راه و فرایند طراحی، تدوین، تصویب و پایش الگو، تهران، مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، ۱۳۹۱، ص 10 (اینجا)  ببینید

❇️ جمعبندی: به نظر می رسد نباید از کلمه الگو به سمت ادبیات مرسوم #مدل در فلسفه علم و علوم اجتماعی حرکت کنیم، اینجا یک معنای خاص از الگو اراده شده است، الگو در واقع #کالک_عملیات_تمدن_سازی است؛ اگر ما یک نظریه پیشرفت داریم که فرایند تحقق نظریه سعادت ما را بیان می کند، برای طی کردن این فرایند و برداشتن این گام ها نیازمند یک #نقشه و #برنامه هستیم که ابعاد مختلف #حیات_پرمؤلفه_تمدنی امروز ما را پشتیبانی می کند و لذا این نقشه صفت #جامع را نیز به خود گرفته است.
😧 این حد با وجود اینکه قدمی به جلو بوده است ولی با توجه به توقعی که آقا از این نقشه جامع داد قدری فهم دقیق را با مشکل مواجه می کند:
🏷 «وقتى مى‌گوئيم الگوى ايرانى – اسلامى، يعنى يك نقشه‌ى جامع. بدون نقشه‌ى جامع، دچار سردرگمى خواهيم شد؛ همچنان كه در طول اين سى سال، به حركتهاى هفت و هشتى، بى‌هدف و زيگزاگ مبتلا بوديم و به اين در و آن در زديم. گاهى يك حركتى را انجام داديم، بعد گاهى ضد آن حركت و متناقض با آن را – هم در زمينه‌ى فرهنگ، هم در زمينه‌ى اقتصاد و در زمينه‌هاى گوناگون – انجام داديم! اين به خاطر اين است كه يك نقشه‌ى جامع وجود نداشته است.»
(۱۳۸۹/۰۹/۱۰) بيانات در نخستين نشست انديشه‌هاى راهبردى، بررسى انديشه‌هاى راهبردى الگوى اسلامى – ايرانىِ پيشرفت
🔷 در حقیقت توقع رهبری از الگو این است که #نقشه_جامع_حرکت_تمدنی ما باشد، و این سطح توقع از الگو را بسیار بالا می برد. قاعدتاً این نقشه باید یک سطحی از کلیت و کلان نگری را در خود داشته باشد تا بتواند راهنمای حرکت انقلاب در مسیر پیشرفت باشد. جامعیت این نقشه هم به این است که ابعاد مختلف حیات اجتماعی را تعیین تکلیف کند.
🔹 با این دقت ها به نظر می رسد متنی که با عنوان «سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت» ارائه شده است را باید به این شکل دید که در بخش هایی که دارد مبانی و آرمان و رسالت و افق را می گوید حالت مقدمه ای دارد و بهتر این بود که این مقدمه بیان نظریه سعادت و نظریه پیشرفت می بود و سپس ارائه نقشه؛ آن بخشی که در واقع اصل سند است قسمت تدابیر است، در یک ملاحظه اولیه احساس یک #نقشه_واحد به انسان دست نمی دهد، به شکل گزاره گزاره بیان شده است، ولی تلاشی که شده که این تدابیر از جامعیت برخوردار باشند قابل تحسین است.
ذیلا متن «سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت» می آید و بخش تدابیر را نیز جداگانه برای دقت بیشتر می گذارم.

در این مقام رجوعی به مکتب امام داریم

#یادداشت

#حامد_خواجه
#یادداشت_30
#جلسه_204

در گفتمان عملیاتی در مرحله اول باید اقدام راهبردی را مشخص کرد. مسئله‌ای که هست در نحوه‌ی مشخص کردن اقدام راهبردی است؛ چگونه باید اقدام راهبردی را مشخص کرد؟
در این مقام رجوعی به مکتب امام داریم؛ در مکتب امام، اراده‌ی ملی، جان‌مایه پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است. اگر یک نگاهی به پشتیبان این اراده‌ی ملی داشته باشیم، به یک اندیشه ناب قرآنی می‌رسیم که از آیه ۱۱ سوره مبارکه رعد گرفته شده است؛ « إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم». معجزه‌های اجتماعی در گرو اراده‌های فراگیر انسانی است. اگر اراده جمعی باشد خدا به میدان می‌آید. و وقتی خدا به میدان آمد، دیگر هیچ نیرویی توان مقابله با آن را ندارد. اگر معجزه می‌خواهید؛ معجزه در گرو اراده ملی است.
بحث بر سر این نیست که متعلق اراده ملی چه چیزی باشد، الان محل بحث بر سر این است که باید با اراده‌ی ملی کار را جلو برد، و در خصوص متعلق آن باید جداگانه بحث شود. اگر بخواهیم با یک اقدام راهبردی از مشکلات رها شویم، این در گرو اراده‌ي ملی است. اراده‌ي ملی است که راه‌گشا است؛ همانگونه که در ابتدای انقلاب این ارده‌ي ملی بود که مسیر را باز کرد و هیمنه استکبار را به لرزه انداخت و شاه را با آن همه قدرت و پیشتیبانی که از جانب استکبار داشت، فراری داد. مگر توان مقابله با معجزه وجود دارد؟ حال هر کسی که می‌خواهد باشد! وقتی اراده‌ی ملی را داشته باشید؛ آن هنگام است که به راحتی و با تمام وجود می‌گویید که آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.

آشنایی با جریان #سنت_گراها

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#درگیری_شعار_توحید_با_استکبار
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_117 (بخش اول)
#جلسه_204

💠 آشنایی با جریان #سنت_گراها

☑️ #معرف_یادداشت: در یک پرانتزی امروز جناب #استاد_فلاح به این بحث پرداختند که دعوای ما با غرب دعوای سنت و مدرنیته نیست و اساساً نباید ما وارد این دوگانه بشویم؛ جریانی که روی سنت تأکید می کند موسوم به #سنت_گراها هستند که در این یادداشت به معرفی این جریان می پردازیم. این یادداشت تحلیلی نیست و صرفاً نتیجه جستجو و مطالعه اولیه ای است که در حد آشنایی اولیه با این جریان بسته شده است.

🔺 مکتب سنت‌گرایی، رویکردی در فلسفه معاصر است که نسبت به مدرنیته و فلسفه جدید در غرب موضعی بشدت انتقادی دارد و خواهان احیای دانش و خرد در معنای قدسی است. باور بنیادین و مرکزی در این مکتب اعتقاد به خرد جاویدان می‌باشد که مبنی بر حضور یک حقیقت فراطبیعی مشترک، جاویدان و جهانی در بطن سنت‌های معتبر دینی می‌باشد و علم تجربی مدرن را که رویکردی سکولار به جهان و انسان دارد را نقد می‌کنند. این مکتب بر دین‌شناسی تطبیقی در دوره معاصر بسیار اثرگذار بوده‌است. در جهان اسلام، این مکتب با پیوند با تصوف جای پایی میان مردم یافته‌است. همچنین با آیین‌ها و ادیان شرق دور پیوند دارد.
مهمترین متفکران این مکتب در سده بیستم رنه گنون (عبدالواحد یحیی)، آننده کومرسوامی و فریت هیوف شوئون (عیسی نورالدین احمد) بوده‌اند. همچنین، از دیگر متفکران سرشناس این مکتب تیتوس بورکهارت، مارتین لینگز (ابوبکر سراج‌الدین)، سید حسین نصر هستند.
📝 (ویکی پدیا))🔺 حول‏ و حوش اوایل قرن بیستم آرای افرادی مانند گنون، کوماراسوامی، شوان و لینگز آغازگر شماری از مباحث پیرامون‏ سنت‏ گرایی در غرب بود. اینان به این محور مبنایی اعتقاد داشتند که سنت،حقیقت وحی الهی است که در ابعاد وجودی انسان در هنر، علوم و صنایع جریان دارد. سنت‏ گرایان معتقدند انسان با جدا شدن‏ از آن مبنای الهی و تسلط و چیرگی بیش از اندازه بر عقل و خرد، از آن حقیقت نخستین و معرفت حقیقی جدا شده است. بنابراین‏ در گردابی سیاه گرفتار آمده است؛ تبعات آن نیز همین بلایی است‏ که مدرنیته بر سر بشر امروزی آورده است. این مسلک فکری گاه با وحدت متعالی ادیان و حکمت جاویدان و حکمت خالده شناسانده‏ می‏شود و معتقدان به این مسلک را سنت‏ گرا می ‏نامند؛ اگرچه نباید فراموش کرد که این شیوه فکری در ابتدا به سهولت پذیرفته نشد؛ آثار گنون سال‏ها در اروپا ممنوع بود و کسی اگر از این شیوه فکری سخن‏ می‏گفت به شدت طرد می‏شد تحصل‏ گرایان، پیرامون پراگماتیسم و تجربی‏باوران از جمله کسانی بودند که با این نحله به شدت برخورد داشتند.
امروزه جریان سنت ‏گرایی در جهان بالغ بر پنجاه متفکر و نظریه پرداز زنده و مرده دارد.اندیشمندانی چون کوماراسوامی، شوان، لینگز، بورکهارت، گنون، اسمیت، پالیس، شرارد، نیدلمن، نصر، دوران، کریچلو و…؛ اما در میان این نظریه ‏پردازان تنها نام ایرانی‏ای که‏ دیده می‏شود سید حسین نصر است.
📝 مقاله: سنت گرایی به روایت خودمان/ داستان سنت و سنت گرایی در ایران – دین پرست، منوچهر – دانلود مقاله
▫️ در ادامه این مقاله بحث خوبی در مورد سید حسین نصر کرده است. همچنین توضیح داده که چه تلاش هایی در راه بسط و توسعه سنت گرایی در ایران انجام شده است؛ اینکه چه آثاری از شوان، گنون، مارتین لینگز در ایران ترجمه شده، به انتشار ویژه‏نامه«سنت‏گرایان»از سوی نشریه«نقد و نظر» که با صاحب امتیازی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم بوده اشاره کرده، به اینکه #فرهنگستان_هنر چه کارهایی در ترویج سنت گرایی در ایران انجام داده، برخی تلاش های آقایان ملکیان، سید جواد طباطبایی را در کانتکس سنت گرایی تبیین کرده است.

💠 آشنایی با جریان #سنت_گراها

🔺 سنتگرایی، یک جریان روشنفکری دینی است که در اوایل قرن بیستم در عرصه فکری و اجتماعی غرب ظهور کرد. سنتگرایان نیز، گروهی هستند که در جریان ظهور و بروز مدرنیته، به تقابل با آن برخاستند و ساحت دنیای غرب را که در حال تیشه زدن بر پیکر انسان آسمانی و خراب نمودن عوالم فراتر از عالم مادی بود، با تندترین نقادیها به پای میز محاکمه بردند و از انسانی که جویای اصل خویش بود، دادخواهی نمودند.
📝 مقاله سنت گرایی نوشته طاهره عطوفی کاشانی. (دانلود مقاله)
)▫️ در توضیحی معرفی مقاله می نویسند: این مقاله، حکایت جریانی است که هم درصدد تشریح نوعی دینشناسی است و هم دغدغه اوجگیری شیوع آثار و عواقب مدرنیته در سراسر جهان را دارد. طرفداران این مکتب فکری معتقدند که مدرنیته، برخالف اعتقادش، آدمی را گرفتار توهم و سرابی نموده و باعث پیشرفت افقی انسان در جهان مادی شده است و این امر، به خاطر ماهیت مدرنیته است.
این مقاله پس از مقدمه هایی دربارۀ سنتگرایان، به منظور شفاف کردن این سؤال که «چرا سنتگرایان، غرب را به نقادی کشانیده اند؟» میخواهد به مبانی نظری این مکتب فکری، به صورت موشکافانه بپردازد، همچنین، به علم و عقل از دیدگاه آنان نیز اشارهای خواهد نمود.
▫️ خانم عطوفی کاشانی ظاهراً شاگرد استاد پارسانیا هستند و پایان نامه کارشناسی ارشدشان نیز زیر نظر ایشان بوده، موضوع پایان نامه شان نیز در همین زمینه بوده است. «نظریه ی اجتماعی سنت گرایان با تأکید بر نظریه ی اجتماعی رنه گنون»)🔺سنت گراها معتقد به حکمت خالده هستند؛ اصطلاح حکمت خالده یا فلسفه جاودان را نخستین بار در غرب، آگوستینوس استویخوس برای عنوان کتابش در سال۱۵۴۰انتخاب کرد و سپس این واژه در نگاشته‌ای از لایب نیتز در سال ۱۷۱۵شهرت یافت و در نهایت، فریتیوف شووان با بهره‌گیری از آثار رنه گنون با معنای دیگری آن را دنبال کرد.سنّت‌گرایان به حکمت خالده و خرد جاویدان معتقدند و ادیان بزرگ جهان مانند:اسلام و مسیحیت و یهود؛ آیین‌های شرق آسیا همچون بودا، جین، شینتو و تائو را از حقیقت مشترکی برخوردار می‌دانند.جریان‌های مختلف فلسفه اسلامی به ویژه حکمت متعالیه از مصادیق آن به شمار می‌آیند؛ پیام اصلی این فلسفه، تمایز ظاهر و باطن ادیان و کثرت ظاهری و وحدت باطنی آنهاست.
🔻سنّت ‌گرایان بر این باورند که اولاً همه ادیان بزرگ و ماندگار در جهان، سرچشمه الهی دارند.ثانیاً با وجود اختلافات ظاهری از وحدت باطنی برخوردارند.ثالثاً حکمت جاودان در همه آنها محقق است.حکمت خالده در پرتو بینش سنّتی، منشأ هزاران دین مختلف را – که طی قرون و اعصار بر جوامع بشری حکم‌فرمایی کرده و موجب پیدایش تمدّن‌های سنّتی با قوانین دینی، نهادهای اجتماعی، هنر و علوم خاص خودشان شده‌اند-تنها در یک حقیقت مطلق و واحد می‌بیند، حقیقتی که در اسلام با اصل شهادت به وحدانیت خداوند “لااله الاالله” در اوپانیشاد ها با عنوان “نه این و نه آن” در تائوئیسم با اصل”حقیقت بی نام”و در انجیل با عنوان “من آنم که هستم” بیان شده است، البتّه به شرطی که حقیقت فوق در والاترین معنای خود درک شود. سنّت‌ گرایی به جهت اعتقاد به وحدت متعالی ادیان به تبلیغ دین حق باور ندارند و دینداران را بر اعتقاد و پای بندی بر دین خود توصیه می‌کنند.ادعایی که به طور کامل با آیات مربوط به ضرورت تبلیغ دینی تعارض دارد.بر این مبنا، سنّت‌ گرایان، آموزه‌های ادیان را به گوهر و صدف تقسیم می کنند و پیام های مشترک ادیان را گوهر تمام ادیان می‌دانند.در آن صورت، فروع دین به اهمیت بُعد عرفانی دین نمی‌رسد وخود همین ادعای وحدت متعالی ادیان به کثرت‌ گرایی دینی می‌انجامد؛ زیرا با تفکیک شریعت ظاهری و حقیقت باطنی، راه‌های مختلف رسیدن به حقیقت معنا پیدا می‌کند.
🔺 یکی از لوازم غیر قابل انکار نظریه وحدت متعالیه ادیان، عبارت از پذیرش پلورالیسم دینی است. البتّه تفاوت مبنایی میان کثرت گرایی دینی جان هیک با کثرت گرایی دینی سنّت گرایی وجود دارد.سنّت گرایی با رویکرد هستی شناختی و حکمت خالده و با بهره گیری از عرفان و تصوف، تلاش می‌کند تا کثرت ادیان شرقی و غربی را تجلیات الهی بداند، در حالی ‌که جان هیک با رویکرد فلسفه انتقادی و معرفت شناختی کانت، کثرت ادیان را دستاوردهای بشری معرفی می‌کند.
📝 منبع این بخش: مقاله سنت گرایی در سایت ویکی فقه ).

معجزه_الهی_با_شعار_یدالله_مع_جماعه

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#مصطفی_امیدی
#یادداشت_10
#جلسه_204
معجزه_الهی_با_شعار_یدالله_مع_جماعه
دکتر رجبی دوانی درباره ی قیام مختار می فرمودند که یکی از علل پیروزی قیام خواست جمعی شیعیان برای خونخواهی اباعبدالله بود و علت شکست مختار نداشتن برنامه و وحدت نظر برای بعد از انتقام بود که همین علت باعث شد رفته رفته یارانش از دورش پراکنده بشن و شروع به سرپیچی کنند به خلاف دشمنان مختار که مثلا در قضیه مصعب بن زبیر کاملا با اون بر علیه مختار وحدت داشتن به نظر می رسه این سنت اللهی برای همه جا یکسان هست و دشمن و دوست نداره هرجا جماعتی متحد و متفق بود دست خدا همراهشان هست ولو در جبهه باطل(رجبی دوانی تفسیر قیام مختار)
انقلاب اسلامی هم با یک نه بزرگ به ظلم شاه شروع شد و امام افکار عمومی را به یک موضوع خاص معطوف کرد و بعد هم مرحله به مرحله همینطور این سیر در زمان رهبری حضرت آقا هم ادامه داشت ولی با یک تفاوت قابل توجه اول اینکه یه عده از خواص که هدفشون با امام فقط در نفی شاه خلاصه می شد برهه به برهه جدا شدند از طرفی افکار عمومی به دلیل پیشرفت تکنولوژی و بمباران اطلاعات انسجام لازم رو برای تمرکز بر یه قضیه واحد نداره از طرف دیگه به نظر میرسه جبهه انقلاب کاملا گیج و سردرگم هست فضای افکار عمومی توسط رسانه اجتماعی به سمت اهداف نظام سلطه جهت گیری میکنه اون هم ناخواسته و نیروهای انقلاب فقط در مقام دفاع و جواب هستند توی این فضا باید به نقش کمرنگ حوزه هم توجه کرد حوزه ای که حتی توی برنامه هاش فکری برای وضعیت کنونی جامعه نداره اگر هم کاری توی حوزه شکل میگیره کاملا خودجوش و توسط گروه های کوچک انقلابی بدونی پشتیبانی حوزه هست
متاسفانه من فضا رو اصلا خوب نمیبینم و البته مطمئنا از ضعف بینش خودم هست چون با همه ی این کمبود ها پیشرفت های انقلاب انکار ناپذیر هست فقط برای یک نمونه
تاکید رهبری رو خرید کالای ایرانی گرچه هنوز به صورت یک ذهنیت تثبیت شده برای همه ی مردم نیست ولی بالا رفتن تقاضا و تاسیس فروشگاه های کالای ایرانی نوید بخش تغییر تفکر بین مردم هست و خب این میتونه یک مدل موفق باشه و از اون حتی موفق تر مدل #انرژی_هسته_ای_حق_مسلم_ماست این همه مدل موفقی بود که حدود یک دهه در باور مردم شکل گرفته بود البته تغییر این مدل به #چرخ هسته_ای_چرخ_اقتصاد قدرت جبهه ی مقابل رو به رخ میکشه القصه که اگر بتونیم زمینه را برای خواست جمعی محیا کنیم معجزه های بزرگی را خواهیم دید که از معجزه تشعیع #شهید_حججی و #شهید_سلیمانی کمتر نخواهد بود

خمینی در تمامی مقاطع انقلاب چه آن گاه که نامه قیام لله را نوشت

 

#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#یادداشت_23
#جلسه_204
#انقلاب_انقلاب_است
#محمد_أمامي

📌خمینی در تمامی مقاطع انقلاب چه آن گاه که نامه قیام لله را نوشت؛ و به تمامی ابعاد حکومت حمله کرد؛ و چه آن گاه که در کنار آیت الله بروجردی باقبول زعامت ایشان سعی داشت تا از این طریق فعالیت کند ؛و چه آن گاه که در سال 1341 در فیضیه فریاد و اسلاما سر داد و با فریادهای خود داعی مردم مسلمان ایران شد؛ ویا در نجف بر سر کرسی درس ِولایت فقیه درحال تئوری پردازی بود،و چه آن گه مردم به خروش امدند؛ و به سنت اسلامی چله شهدای خود را در هر شهر و برزنی برگزار میکردند؛

یک مساله بیشتر نداشت؛وآن هم انقلاب بود .

مساله خمینی انقلاب بود. انقلابی به گستردگی تمامی شوون زندگی بشری؛ و به وسعت تمامی ابعاد حیات انسانی؛ و به عمق تمامی جان ها و ارواح انسانی .

#انقلاب خمینی برعلیه اسلام هم بود و هم فقط نبود.

#انقلاب خمینی برعلیه انسان زمان طاغوت هم بود و هم فقط نبود.

#انقلاب خمینی بر علیه ارزش های پوسیده سنت هم بود وهم فقط نبود.

#انقلاب خمینی برعلیه ارزش نمای های مدرنیته هم بود و هم فقط نبود.

#انقلاب خمینی برعلیه حکومت شاهنشاهی هم بود و هم فقط نبود.

محدود کردن انقلاب در هرکدام مساوی با انحراف انقلاب.

#انقلاب خمینی_انقلاب_بود.

#انقلاب خمینی با تمکن و استخلاف وارثان صالح خداوند بر روی زمین آغاز شد، و هنوز درحال طی طریق خود می باشد؛ و اگر اراده آن داریم تا اخر خط برویم، و باید به دنبال انقلاب به گستردگی وعمق انقلاب باشیم.

اراده_ملی روح نظریه سعادت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#درگیری_شعار_توحید_با_استکبار
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_118
#جلسه_204

💠 #اراده_ملی روح نظریه سعادت

☑️ #معرف_یادداشت: در ادامه بحث #امتداد_امروزین_توحید که دو گفتمان #هویت و #پیشرفت به عنوان امتداهای امروزین توحید مطرح شد، بحث #گفتمان_منتخب برای وضعیت امروز انقلاب مطرح شد و در اینجا مطرح شد که این گفتمان منتخب در واقع نقشی پوششی برای یک #اقدام_راهبردی را بازی می کند که آن اقدام راهبردی در واقع #ایده_اصلاحی_مادر یک رهبر اجتماعی است؛ #شکل_گیری_اراده_ملی به عنوان #اقدام_راهبردی منتخب مطرح شد، و کلیدواژه هایی همانند، پیشرفت، نظریه سعادت، اهداف غایی به این صورت بیان شد که «اراده ملی اگر با ادبیات اندیشه ای، نظری و پایه گفته شود می شو نظریه سعادت و اگر با ادبیات راهبردی گفته شود می شود پیشرفت» در این یادداشت تلاش می کنم،نسبت بخشی اول این بیان که نسبت اراده ملی با نظریه سعادت هست را تبیین کنم.

🔺 در نظام اندیشه و عمل اهداف غایی و غایات نقش بسیار مهمی بر عهده دارند، این غایات هستند که هم اصل حرکت داری را معنا می کنند و هم چگونگی حرکت را؛ و هم حرکت بناست که در نهایت این غایات را متحقق کند؛ لذا فلاسفه ما گفته اند «علت غایی هم علتِ علیتِ علتِ فاعلی به حساب می‏آید و به این معنا مقدم بر فعل است؛ و هم معلولِ معلولِ فاعل به حساب می‏آید و به این معنا متأخر از فعل است»
(اخذ شده از مقاله هدف آفرینش، قباد محمدی شیخی) ()[نقل شده از الشواهد الربوبیة، صدرالمتألهین، ص 114 115]

🔺لذا در یک حرکت اسلامی آن چیزی که اصل است و مهم است، اهداف و غایات اسلامی است؛ اگر این غایات یک نظام پیدا کنند و ما به یک نظام غایات برسیم در واقع #نظریه_سعادت ما متولد شده است؛
🔺نظریه سعادت اسلام ناب، با وجود اینکه توحید بنیان است، انسان محور نیز می باشد؛ به این معنا که نظام آفرینش بر محور انسان می چرخد و به صورتی که در تسخیر انسان باشد که انسان به بهترین نحو از آن ها استفاده کند، ساخته شده است؛ لذا نظریه سعادت اسلام ناب بر مبنای اساسی #کرامت_انسان و #محوریت_انسان بنا شده است. (برداشتی آزاد از سخنرانی ۱۳۷۹/۰۹/۱۲ رهبری در دیدار کارگزاران نظام)
)🔺 از آنجا که وجهی که باعث بهره مندی تسخیری انسان از عالم می شود، صاحب اراده بودن و اعمال اراده توسط اوست؛ پس معنای انسان محوری در نظریه سعادت اسلام ناب، این خواهد شد که انسان هر چه اراده کند و فرصت اعمال آن اراده ها را داشته باشد، در جهت رسیدن به سعادت گام های بیشتری را برداشته است. البته روشن است که وقتی داریم از نظریه سعادت در اسلام صحبت می کنیم، توحید بنیان بودن آن محفوظ است و غایت همه اراده ها و اعمال اراده های انسان رسیدن به قرب الهی و عبودیت حضرت حق است.
🔺 پس آن چیزی که #روح_نظریه_سعادت اسلام ناب است، مفهومی به نام اراده فراگیر انسانی است که از آن به #اراده_ملی نیز یاد می کنند؛ روح به این معنا که از نخستین گامی که می خواهیم برداریم حاضر است و اصل حرکت داری را معنا می کند و در تمام گام هایی که در طی مسیر رسیدن به سعادت نیز بر می داریم، هم به تمام گام ها معنا می دهد و هم سوخت بار حرکت در تمام گام ها خواهد بود؛ و هم بخش مهمی از نظام غایات که بناست در نهایت حرکت به آنجا منتهی شود را تشکیل می دهد.

دیدار نخست

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#دلنوشته
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_26
#جلسه_204

 

دیدار نخست

ماه رمضان سال 1391 بود، 15 سال بیشتر نداشتم، برای اولین بار ایشان را دیدم، جلسات اخلاق ماه رمضان فوق العاده ای داشتند. این قدر لذت بخش بود که تمام دلخوشی ماه رمضان های دوران نوجوانی ام درس های ایشان بود.
در همان سن کم دوست داشتم بتوانم خودم را متنسب به ایشان کنم. از بس ایشان را دوست داشتم. عالمی وارسته، خوش بیان و خوش سیما و خوش چهره و … در یک کلام آن چه همه خوبان دارند او یک جا داشت…
دلم برای خودمان می سوزد، چقدر علامه مصباح ها در عالم ما کم هستند و چقدر کمتر ما از این کم های زیاد استفاده می کنیم.
در این چند سال بعد از فوت ایت الله مهدوی کنی ، دیگر برای از دست دادن هیچ عالمی اینقدر متاثر نشده بودم، تا اینکه خبر فوت علامه مصباح را شنیدم.
اینقدر این عالم بزرگ هست که طلب آمرزش برای او از طرف چون مایی ظلم است شاید بهتر باشد این گونه بگوییم که خدایش او را شفیع ما در صحرای سرگردانی قرار دهد.

علامه

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_27
#جلسه_204

 

علامه

وزن فعّاله در ادبیات عرب برای صفت مبالغه کاربرد دارد و به معنای زیادی چیزی در کسی است. لذا با این حساب اگر کسی را علامه بنامند به معنای زیادی علم در آن شخص می باشد.
در نگاه اولیه کسی را که ذوالعلوم باشد علامه می نامند. اما در ادبیات عرب علاوه بر این بر کسی که در یک علم هم به صورت ویژه کار کرده است و مرز های آن علم و دانش را جا به جا کرده باشد نیز علامه گفته می شود.
با این حساب یا باید صاحب علوم مختلف باشی و یا تکان دهنده مرزهای یک علم تا لایق صفت علامه شوی.
اما اگر کسی در علوم مختلف مرزهای علم را تکان داده باشد، دیگر شاید باید گفت که این لفظ علامه هست که از آن شخص اعتبار می گیرد نه او از علامه، و بدون هیچ اغراقی این را می توان در باب شخصیت علامه مصباح یزدی بیان کرد.
عمق بخشی هایی ایشان در علوم فلسفی ، تفسیری ، اخلاقی ، کلامی ، علوم انسانی ، علوم اجتماعی و … فقط بخشی از زندگی پرثمره و پر برکت ایشان می باشد. و این ها فقط بعد تولید دانش و اندیشه ایشان می باشد.
و به حق تمام اوصافی که مقام معظم رهبری در پیام تسلیت خود برای ایشان به کار بردند فقط دورنمایی از زندگی مجاهدانه این عالم بزرگ و رهبر اجتماعی است.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
با تأسف و تأثر فراوان خبر درگذشت #عالم_ربانی، #فقیه و #حکیم_مجاهد، آیةالله آقای حاج شیخ محمدتقی مصباح یزدی را دریافت کردم. این، خسارتی برای حوزه‌ی علمیه و حوزه‌ی معارف اسلامی است. ایشان #متفکری_برجسته، #مدیری_شایسته، #دارای_زبان_گویائی_در_اظهار_حق و #پای_با_استقامتی_در_صراط_مستقیم بودند. خدمات ایشان در #تولید_اندیشه‌ی_دینی و #نگارش_کتب_راه_گشا، و در #تربیت_شاگردان_ممتاز_و_اثرگذار، و در #حضور_انقلابی در همه‌ی میدانهائی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد، حقاً و انصافاً کم‌نظیر است. #پارسائی و #پرهیزگاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و #توفیق_سلوک در طریق معرفت توحیدی، پاداش بزرگ الهی به این مجاهدت بلند مدت است.

رهبر اجتماعی و فرهنگی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_28
#جلسه_204

 

رهبر اجتماعی و فرهنگی

توصیف علامه مصباح در حد یک استاد بزرگ حوزه علمیه یک ظلم بزرگ به علم تراجم می باشد.
حضرت علامه مصباح یزدی یک رهبر بزرگ اجتماعی و فرهنگی می باشد. و کمتر کسی توانایی راهبری اجتماعی و فرهنگی جامعه را دارد.
ایشان به حق یک مصلح بزرگ اجتماعی می باشند و بی شک دارای طرحی راهبردی برای اصلاح جامعه. شخصیتی که برای این دغدغه بزرگ در تمامی این سال ها هزینه داده است و سعی بر وقف خود برای انقلاب اسلامی و جامعه اسلامی کرده است.
و فقط نام بردن فعالیت های اجتماعی که ایشان در این سال ها در کنار فعالیت تحصیلی خود داشته است، خود گویای این راهبری اجتماعی و فرهنگی می باشد.
1-عضو و دبیر گروه یازده نفره ای که در قبل از انقلاب فعالیت های سیاسی و انقلابی داشتند و بعد از انقلاب جامعه مدرسین حوزه را تشکیل دادند.
2-عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه
3-یکی از موسسین دفتر همکاری حوزه و دانشگاه
4-رییس شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت
5-موسس و رییس موسسه علمی و پژوهشی امام خمینی
6-عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی
7-فعالیت در انقلاب فرهنگی دانشگاه
8-ورود در عرصه نواندیشی
9-…
و ندیدن این شخصیت بزرگ و عدم شناخت جامعه علمی و نخبگانی ما از اندیشه و طرح های ایشان، بزرگترین خسران ما نسبت به این بزرگوار می باشد.

نسبت نظریه پیشرفت و اندیشه قرآنی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#نظریه_پیشرفت
#اندیشه_قرآنی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_29
#جلسه_204

 

نسبت نظریه پیشرفت و اندیشه قرآنی

إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!
حضرت اقا در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی می فرمایند که :
اراده ملی، جان مایه پیشرفت همه جانبه و حقیقی است.
و آیت الله شاه آبادی می فرمایند :
جوهره انسانیت عزم است.
و معنای دیگر عزم، اراده است.
لذا با در کنار هم قرار دادن این جملات می توان ادعا کرد که حضرت اقا در بیانیه گام دوم تفسیر قران می گویند. این پشتوانه نظری و قرآنی این جمله طوفانی بیانیه گام دوم انقلاب است.
این که تمام تغییر در یک جامعه به تغییر خود آن هاست. و خود آنها چیزی جز اراده و عزم های آن ها نیست. آیه نمی گوید که خودشان تغییر دهنده و ایجاد کننده مطلوبیت ها باشند، بلکه می گوید خودشان را تغییر دهند بین این دو تفاوت بسیاری است. یعنی تغییردهنده وضعیت جامعه و ایجاد کننده مطلوبیت ها حق تعالی است و جامعه فقط کافی است که خودش که همان اراده و عزم جامعه است را تغییر دهد تا جامعه به سمت تغییر رو به جلو و پیشرفت گام بردارد. تا تمامی مطلوبیت ها برای او محقق شود و سعادت اجتماعی رخ دهد.
این یک سنت الهی است، پیشرفت و تغییر جامعه در گرو تغییر اراده جامعه است

پیشرفت، به مثابه یک هدف راهبردی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#نظریه_پیشرفت
#هدف_راهبردی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_30
#جلسه_204

 

پیشرفت، به مثابه یک هدف راهبردی

برای هر مسیری سه نوع هدف می شود ترسیم کرد، یک هدف غایی ، یک هدف مرحله ای و دیگری هدف راهبردی است.
اما برای ارزیابی و برنامه ریزی راهبردی، اهداف مرحله ای و هدف غایی کافی نیست و نیازمند هدف راهبردی هستیم.
هدف راهبردی کاملا متناسب با شرایط حال و زمانه انتخاب می شود و دائما قابل ارزیابی است و می تواند به صورت لحظه ای حرکت در مسیر را مورد بررسی قرار دهد.
شاید بتوان ادعا کرد که پیشرفت، هدف راهبردی انقلاب اسلامی در این برهه زمانی است.
پیشرفت باید حقیقی باشد، عمیق باشد و متّکی به پایه‌ها و استوانه‌های محکم داخلی باشد؛ این میشود پیشرفت؛ پیشرفت واقعی این است، این تعبیر حضرت اقا در باب پیشرفت حقیقی است.
این پیشرفت باید در افق تمدنی صورت گیرد و باید سبب پویایی جامعه شود و تمامی جامعه را بر سر مسائل انقلاب اسلامی به خط کند.
این پیشرفت همه جانبه است، یعنی تمامی کمالات را در خود جمع کرده است.و نقل به مضمون روایت امام صادق علیه السلام که می فرمایند هر سخن خوبی که می شنوید، این سخن برای ماست. گویای این ادعا نیز می باشد. لذا در ادبیات پیشرفت باید تمامی سخن های خوب و تمامی کمالات را برای انقلاب اسلامی بخواهیم و به عبارت دیگر تمامی این کمالات در انقلاب اسلامی وجود بالقوه دارد و کافی است اراده ملی متوجه این مسئله شود تا تبدیل به کمالات بالفعل شود.
اراده ملی، جان مایه پیشرفت همه جانبه و حقیقی است.

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_198 (بخش اول)
#جلسه_295

💠 تأملی در معنای #الگوی_پیشرفت

🔺 در این ترکیب معنای پیشرفت روشن است؛ پیشرفت یعنی یک وضع مطلوبی باید باشد، یک وضع موجودی نیز هست که با آن وضع مطلوب فاصله دارد، حرکت از این وضع موجود به وضع مطلوب را پیشرفت می گویند.
🔺 وقتی کلید واژه تبدیل به #الگوی_اسلامی_ایرانی_پیشرفت می شود، باز هم معلوم است که می خواهیم انقلاب اسلامی ایران را بر اساس و با تکیه بر سخنان اسلام از وضع موجود خود به وضع مطلوب برسانیم.
آن چیزی که در این ترکیب نیازمند به تأمل است کلمه #الگو است.
🔺 البته می دانیم که برای پیشرفت به یک #نظریه_پیشرفت نیازمند هستیم و هر نظریه پیشرفتی مبتنی بر یک #نظریه_سعادت است و قبلاً در دو پست به این دو بحث پرداخته بودم که خلاصه آن بحث این بود:
🔹 #نظريه_سعادت می گوید انسان و جامعه اگر چنین وضعی داشته باشد سعادتمند است؛ لذا تصویر #آرمان_شهر در نظریه سعادت مهم است، چون آنچنان وضع سعادتمندانه را به تصویر می کشد. آرمان شهر اسلام خدایی شدن انسان است، یعنی تقرب الی الله و فنای فی الله؛ این آرمان شهر را اگر از برش زندگی انسانی نگاه کنیم به آن رسیدن فرد و جامعه به #حیات_طیّبه تعبیر شده و اگر یک برش حیات گسترده اجتماعی به آن بزنیم شکل گیری #تمدن_اسلامی است.
🏷 این بحث را در #يادداشت_118 – #جلسه_204 پرداخته بودم.

🔹 #نظریه_پیشرفت در واقع #فرایند «حرکت از وضع موجود به آن وضع سعادتمندانه» (پیشرفت) است.
در واقع فرایند 5 گامه تحقق اهداف اسلامی یعنی 1. انقلاب اسلامی 2. نظام اسلامی 3. دولت اسلامی 4. جامعه اسلامی 5. تمدن اسلامی؛ را باید به عنوان #نظریه_پیشرفت_امام_خامنه_ای تلقی کرد.

🏷 این بحث را در #يادداشت_119 – #جلسه_205 پرداخته بودم.

☑️ اما الگو در این ترکیب به چه معناست؟
🔺 به نظر می رسد این قسمت از بحث سختی قضیه باشد! برای فهم این بحث مقالات و کتبی چند دیدم، موارد قابل تأملش به شکل زیر است: (بعد از این پست فیش های سه منبع قابل تأمل در این زمینه را تقدیم می کنم)
🔹 حاج آقای میرمعزی در تلاش ارزشمندی نهایتاً الگو را به معنای #ساختار_توضیح_نظریه_پیشرفت و یا معنا می کنند.
🔹 آقای محمدجواد قربی در کتاب ارزشمند «مبانی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از منظر امام خامنه ای» ایده جذابی می زنند که نهایتاً می شود #الگو_به_مثابه_پارادایم البته خود ایشان پی حرفشان را به خوبی در کتابشان نگرفتند. (بقیه بحثشان هم همان ایده جناب میرمعزی است، بعلاوه ذکر سخنان دیگران)
🔺 در بیانات #امام_خامنه_ای کلید واژه ای با عنوان #نقشه_جامع برای معنا کردن الگو بالا آمده است؛
🏷 «این الگو یک نقشه ی جامع است که به ما می گوید به کدام طرف، به کدام سمت، برای کدام هدف داریم حرکت می کنیم. وضعیت مطلوب باید تصویر شود و چگونگی رسیدن از وضع موجود به آن وضع مطلوب هم بایستی بیان شود.»
(۱۳۸۹/۰۹/۱۰) بيانات در نخستين نشست انديشه‌هاى راهبردى، بررسى انديشه‌هاى راهبردى الگوى اسلامى – ايرانىِ پيشرفت
🔺 تحت تأثیر همین بیان آقا خود معاونت هماهنگ و نظارت فرایندی مركز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در باب مفهوم و چیستی الگو آورده است که «الگو یک نقشه جامع است که هدف و سمت حرکت، شیوه ی حرکت و نحوه رفتار جامعه را برای تحقق یافتن تحول تکاملی جامعه بیان می کند.»
چیستی و مفهوم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و نقشه راه و فرایند طراحی، تدوین، تصویب و پایش الگو، تهران، مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، ۱۳۹۱، ص 10 (اینجا) ببینید
.❇️ جمعبندی: به نظر می رسد نباید از کلمه الگو به سمت ادبیات مرسوم #مدل در فلسفه علم و علوم اجتماعی حرکت کنیم، اینجا یک معنای خاص از الگو اراده شده است، الگو در واقع #کالک_عملیات_تمدن_سازی است؛ اگر ما یک نظریه پیشرفت داریم که فرایند تحقق نظریه سعادت ما را بیان می کند، برای طی کردن این فرایند و برداشتن این گام ها نیازمند یک #نقشه و #برنامه هستیم که ابعاد مختلف #حیات_پرمؤلفه_تمدنی امروز ما را پشتیبانی می کند و لذا این نقشه صفت #جامع را نیز به خود گرفته است.
😧 این حد با وجود اینکه قدمی به جلو بوده است ولی با توجه به توقعی که آقا از این نقشه جامع داد قدری فهم دقیق را با مشکل مواجه می کند:
🏷 «وقتى مى‌گوئيم الگوى ايرانى – اسلامى، يعنى يك نقشه‌ى جامع. بدون نقشه‌ى جامع، دچار سردرگمى خواهيم شد؛ همچنان كه در طول اين سى سال، به حركتهاى هفت و هشتى، بى‌هدف و زيگزاگ مبتلا بوديم و به اين در و آن در زديم. گاهى يك حركتى را انجام داديم، بعد گاهى ضد آن حركت و متناقض با آن را – هم در زمينه‌ى فرهنگ، هم در زمينه‌ى اقتصاد و در زمينه‌هاى گوناگون – انجام داديم! اين به خاطر اين است كه يك نقشه‌ى جامع وجود نداشته است.»
(۱۳۸۹/۰۹/۱۰) بيانات در نخستين نشست انديشه‌هاى راهبردى، بررسى انديشه‌هاى راهبردى الگوى اسلامى – ايرانىِ پيشرفت
🔷 در حقیقت توقع رهبری از الگو این است که #نقشه_جامع_حرکت_تمدنی ما باشد، و این سطح توقع از الگو را بسیار بالا می برد. قاعدتاً این نقشه باید یک سطحی از کلیت و کلان نگری را در خود داشته باشد تا بتواند راهنمای حرکت انقلاب در مسیر پیشرفت باشد. جامعیت این نقشه هم به این است که ابعاد مختلف حیات اجتماعی را تعیین تکلیف کند.
🔹 با این دقت ها به نظر می رسد متنی که با عنوان «سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت» ارائه شده است را باید به این شکل دید که در بخش هایی که دارد مبانی و آرمان و رسالت و افق را می گوید حالت مقدمه ای دارد و بهتر این بود که این مقدمه بیان نظریه سعادت و نظریه پیشرفت می بود و سپس ارائه نقشه؛ آن بخشی که در واقع اصل سند است قسمت تدابیر است، در یک ملاحظه اولیه احساس یک #نقشه_واحد به انسان دست نمی دهد، به شکل گزاره گزاره بیان شده است، ولی تلاشی که شده که این تدابیر از جامعیت برخوردار باشند قابل تحسین است.
ذیلا متن «سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت» می آید و بخش تدابیر را نیز جداگانه برای دقت بیشتر می گذارم.
.