دین، سیاست و جامعه؛ در کشاکش گزارش و ویرایش

🔰 سوگ‌نامه‌ی دین، سیاست و جامعه؛ از گزارش تا ویرایش

نسبت سیاست و مذهب را هم در الهیات و علوم سیاسی می‌کاوند (مانند آنچه میلاد دخانچی در #پسااسلامیسم پرداخته) و هم در علوم و الهیات اجتماعی (همچون #ساکن_خیابان_ایران).

اولی بیشتر به سیاسی‌شدن مذهب و داعیه‌داری آن نسبت به کسب قدرت و اداره‌ی جامعه بر اساس مذهب و چالش‌های این پدیده می‌پردازد، دومی (جامعه‌شناسی دین) اما اگر هم به نسبت سیاست و مذهب بپردازد، به‌عنوان یک عامل اثرگذار در تغییر باورها و آداب و آیین‌های مذهبی – که بخشی از زیست اجتماعی است – روی می‌آورد.

#مظاهری با #سکونت در خیابان ایران #گزارش ی از روند تغییرات دین‌داری و مناسک آیینی و چالش‌های آن در جامعه می‌دهد و با این توجه که #انقلاب_اسلامی مؤثرترین حادثه در نیم‌قرن اخیر در جامعه‌ی مذهبی ایران بوده، طبیعتا این گزارش جامعه‌شناسانه اشاراتی نیز به نسبت #مذهب با #سیاست خواهد داشت.

حسام هم #ساکن خیابان ایران است و این زیست میدانی‌اش وی را از دورنگاری‌های انتزاعی بازداشته، و هم در مقام دیده‌بان و #گزارش‌گر نشسته، نه #ویرایش‌گر و مصلح اجتماعی؛ می‌گوید که دخالت و تصدی‌گری نهاد دولت در امور دینی در چهل‌سال اخیر، برخی تغییرات و بعضا آسیب‌ها را در عرصه‌ی دین‌داری جامعه رقم زده که نقض غرض (دین‌مدارکردن جامعه) است.

لازم نیست حتما از “اسلام سیاسی” عبور کرده یا به لزوم “جدایی دین از سیاست” رسیده باشیم تا بتوان چالش‌ها و آسیب‌های پیوند “دین” با “سیاست و نهاد دولت” را رویت کرد؛ دست‌کم خوانش شیعی از نهاد حاکمیت نه با الگوی دولت مدرن هم‌خوانی دارد و نه با تجربه‌ی اموی و عباسی از خلافت اسلامی می‌خواند.

از نظرگاه #جامعه‌شناختی نیز همین‌که شیعه – هم‌نظر با جریان کلامی معتزله – معتقد به حُسن و قبح ذاتی افعال و پدیده‌های انسانی است و هم‌چون جبرگرایی اشعری همه را به اراده‌ی الهی حواله نمی‌دهد تا از بار اختیار بشر بکاهد، این زمینه و ظرفیت را فراهم می‌کند تا بتوان با روایت‌های جامعه‌شناسانه از فرهنگ دینی جامعه هم‌دلی نشان داد، چه اینکه جامعه‌شناسی نیز می‌خواهد با صرف نظر از خواست الهی و خاستگاه قدسی پدیده‌های اجتماعی به‌ویژه آیین و مناسک دینی، نقش عوامل مختلف انسانی را در آن‌ها بکاود و #گزارش دهد.

#خلاصه مهم آن است که #مخرج_مشترک گزارش‌های گوناگون از مسائل زیست دینی امروز در جامعه‌ی ایرانی را بیابیم و محور گفت‌وگو و تفاهم و تعامل – به‌ویژه میان حوزه و دانشگاه – قرار دهیم تا هرگونه #ویرایشی در صفحه‌ی فکر و فرهنگ دینی و صحنه‌ی سیاسی-اجتماعی، از رهگذر #ارادۀ_جمعی رقم بخورد؛ وگرنه همواره اسیر گرداب تهاجم یا مرداب تعصب خواهیم بود.

 

امید فشندی
14010307

✨ابزار رصد ذهن مردم

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از سوالاتی که در مباحث کلام انقلابی مطرح شده است این است که متکلم با چه ابزاری می خواهد ذهن مردم را رصد کند.
به نظر می رسد پاسخ به این سوال نیز باید در فضای تخصصی علم کلام به صورت بومی تولید شود و کلام انقلابی ابزار های رصد مخصوص خود را معرفی کند والا پاسخ های مرسوم علوم انسانی نمیتواند به درستی به مدد متکلم بیاید. لذا می بینیم که علوم انسانی از مشاهده صحیح و به تبع تحلیل مطابق با واقع از حوادث جامعه ایران، مثل انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، تشییع حاج قاسم، سرود سلام فرمانده و….، عاجر است.

اگر «کلام انقلابی» را اندیشه دینی مردم خواندیم و «علم کلام» را علمی که موضوع آن کلام انقلابی و اندیشه دینی مردم است معرفی کردیم، یکی از موضوعاتی که در این علم باید مورد بررسی قرار گیرد بحث چگونگی رصد اندیشه دینی مردم است. علم کلام علاوه بر اینکه مفاد اندیشه دینی مردم را ارائه میکند، باید خود مفهوم «اندیشه» و سپس «اندیشه دینی» را به درستی مورد بررسی قرار دهد و آن را با تمام زوایای پیدا و پنهان آن معرفی کند. همچنین باید به بررسی «روش های رصد این اندیشه، سیر تغییر آن، چگونگی تقویت آن و…..» نیز بپردازد.

لذا بخشی از مباحث علم کلام، چگونگی کار بر اندیشه دینی مردم را مورد بررسی قرار میدهد و پاسخ هایی بومی و برآمده از تراث اسلامی را تقدیم میکند که احتمالا با روش های علوم انسانی غربی تفاوت زیادی خواهد داشت.

به عنوان مثال مقام معظم رهبری در سخنرانی 19 دی ماه 1400 فرمودند:
«..حالا گاهی اوقات انسان میبیند مثلاً فرض کنید یک نظرسنجی‌هایی را درباره‌ی نظرات مردم ابراز میکنند، [امّا] اینها حقیقت ملّت ایران را نشان نمیدهد؛ حقیقت ملّت ایران را جریان تشییع شهید سلیمانی نشان میدهد؛ اینها است که نشان میدهد ملّت ایران چه حال و هوایی دارند، چه روز و روزگاری را میگذرانند، احساساتشان چیست، باطنشان چیست؛ یعنی یک عرصه‌ای به عظمت و پهنای کشور ایران و ملّت ایران لازم است که بتواند حقیقت این ملّت را و باطن این ملّت را نشان بدهد. این نظرسنجی‌هایی که حالا بعضی باغرض یا بی‌غرض در گوشه و کنار انجام میدهند، نمیتواند ملاک باشد.
خوشبختانه امروز فکر جوانهای حزب‌اللهی مؤمن در کشور گسترده است. ما خوشبختانه امروز همراه هستیم با فکر انقلابی و مؤمن، فکر زاینده، فکر پیش‌رونده از سوی جمع کثیری از جوانها»

این سخن جای تفکر بسیار دارد که چرا نظر سنجی نمی تواند معیار صحیحی برای رصد افکار مردم باشد؟ چه چیز هایی نشان دهنده ی وضعیت فکری مردم است؟ مثلا کنسرت خواننده هایی مانند تتلو نمی تواند مورد استناد قرار گیرد؟ تشییع شهید سلیمانی چه خصوصیتی دارد؟ و…..

پاسخ به این دست سوالات میتواند لایه هایی از ابزارهای رصد ذهن مردم را مشخص کند و از آن مهم تر چگونگی تحلیل حوادث اجتماعی را مشخص کند.

ابزار رصد ذهن جامعه

رصد ذهن جامعه از ارکان کلام است. اگر قرار است کلام از حیات دینی مردم پشتیبانی کند و به باور‌های دینی رسیدگی کند و از آن‌ها پشتیبانی کند، به وضوح روشن است که بررسی باور‌ها آنان و رصد اعتقادات جامعه از واجبات کار کلامی است. کلام بدون این رصد اصلا نمی‌تواند هویت خود را حفظ کند؛ اگر قرار است طعامی فکری و اندیشه‌ای برای جامعه‌ای تولید کند، لازم است که مزاج فکری و اندیشه‌ای آن جامعه را بشناسد و آن را رصد کرده باشد تا بتواند طعامی متناسب پخت و پز کند.

پس رصد ذهن جامعه و دستیابی به اندیشه‌های دینی جامعه از ملزومات کار کلامی است؛ حال سوال و ابهام در این قسمت است که ابزار متکلم برای این رصد چیست؟ متکلم چگونه می‌تواند به ذهن جامعه دسترسی داشته باشد؟ آیا متکلم می‌تواند به آمار‌ها و داده‌هایی که به خاطر تحلیل‌های مختلف، اختلافات وسیعی دارند، اعتماد کند؟ آیا متکلم خود باید مشغول جمع‌آوری آمار شود؟ اصلا با آمارگیری می‌تواند به ذهن جامعه دسترسی پیدا کند؟ آیا متکلم باید از دانش جامعه‌شناسی برخوردار باشد؟

یکی از ابزار‌هایی که برای این منظور برای متکلم بسیار سودمند است «گفتگو» است. البته بهتر است از تعبیر ابزار استفاده نشود و زمینه و عامل نامیده شود. وقتی گفتگو در جامعه رواج پیدا کند و کسی از ابراز اندیشه‌ی درونی خود به خصوص اندیشه دینی خود ابایی نداشته باشد، گفتگو پیرامون اندیشه دینی به یک امر زنده در جامعه تبدیل شود، این متکلم است که از این رواج گفتگو بیشترین بهره را می‌برد و به راحتی و بدون دردسر به ذهن جامعه و اندیشه دینی جامعه دسترسی پیدا می‌کند.

رواج گفتگو‌های دینی در بین مردم ارتقای ویژه‌ای به کلام خواهد زد که به راحتی این رشد در کلام پدید نخواهد آمد و شاید بتوان گفت از وظایف یک متکلم این است که به این رواج دامن بزند و بستر‌های آن را فراهم کند.

نقدهایی به کتاب ساکن خیابان ایران (2) – غلط بودن نفی ابزارهای حاکمیتی برای تغییرات فرهنگی

نویسنده از ترس اینکه سکولار نشویم توصیه اش این است که سکولار بشویم. نقدش این است که نمی‌شود از ابزار حاکمیتی همه استفاده‌ها را کرد و همه کارها را با آن پیش برد، بعد به جای اینکه توصیه این باشد که از این ابزار به درستی استفاده شود، توصیه این است که کلاً از حاکمیت استفاده نکنید! دولت مدرن در غرب اهداف خودش را دارد با ابزارهای فرهنگی پیش می‌برد یا چون یک حاکمیت محکم پشت کار هست و به راحتی نمی شود از زیر بار مالیات و … در رفت، دارد اعمال حاکمیت می‌کند؟!

الان نقطه ضعف ما این است که اعمال حاکم نمی‌کنیم یا نکته این است که اعمال حاکمیت نمی‌کنیم؟! با گل و بلبل و همین چیزی که تصویر عمومی حوزوی ما هم هست، که برویم فرهنگ‌سازی کنیم حجاب و … درست می‌شود، کارها درست نمی‌شود، انگار قصد استفاده از ابزارهای حاکمیتی را نداریم، اتفاقا عدم اعمال ابزارهای حاکمیتی باعث شده که فضاهای فرهنگی از دستت خارج شود، نه اینکه باید ابزارهای حاکمیتی را نباید استفاده کرد.

اگر حاکمیت و ابزارهای حاکمیتی نباشد، این هویت شما که یک دشمن مسلط هر روزه دارد با ابزارهای حاکمیتی این هویت را مورد هجمه ناجوانمردانه قرار می‌دهد، را می‌توانی محفوظ نگه بداری؟! می‌شود به صدام گفت عزیزم گلم، بیا با هم دوست باشیم؟ آمریکا آمده بزند و شوخی هم ندارد، دستش برسد جامعه شما را به غارت می‌برد،

آیا نقاط ضعف ما در فضای فرهنگی جمهوری اسلامی ناشی از این بوده که با ابزارهای حاکمیتی خواستیم کارها را پیش ببریم، یا ناشی از آن است که ابزارهای حاکمیتی را اعمال نکردیم؟! اتفاقا این ناشی از این بوده که با همین ذهن‌های علوم انسانی زده، تلاش کردیم برویم فیلم بسازیم و حرف بزنیم تا فضای فرهنگی درست بشود، طرف مقابل تو که فقط فیلم نمی‌سازد، همین الان در فضای مجازی هر امری که به نحو کلان بخواهد فضای فرهنگی شما را مثبت کند، سریع جلوی او را می‌گیرند!

اتفاقا نقدهایی که در ضعف‌های فرهنگی ما هست، بیشتر ناشی از عدم استفاده از ابزارهای حاکمیتی است نه ناشی از استفاده از این ظرفیت. جامعه شناسی که توصیه‌اش عدم استفاده از ابزارهای حاکمیتی است، یعنی اساساً فرهنگ را و جامعه را علیرغم ادعاهایش، نمی‌شناسد؛ کسی که بگوید بدون ابزارهای حاکمیتی فرهنگ یک جامعه را تغییر می‌دهم و بدتر کسی که برای تغییر فرهنگ استفاده از ابزارهای حاکمیتی را نفی‌ می‌کند، هیچ بویی از جامعه و جامعه‌شناسی نبرده است، و اتفاقاً بیشتر مشکوک به این است که یک جامعه‌شناس خودباخته است، جامعه شناسی که سخنانش بیشتر شبیه تحلیلگران شبکه‌های معاند و ضد انقلاب است تا یک انسان صلاح اندیش که قصد ایجاد تغییر مثبت در فرهنگ مذهبی جامعه ایران را داشته باشد.

بعلاوه گفته شد که این همه پیشرفت فرهنگی و گسترش کمّی و کیفی نیروهای انقلابی را در روایت از جامعه شیعی انقلابی ایران ندیدن، واقعاً چشم کوری لازم دارد.

 

عقیل رضانسب

#یادداشت_320

نقدهایی به کتاب ساکن خیابان ایران (1) – اگر جامعه‌شناسی، چرا اینقدر ناقص می‌بینی؟!

نقدهایی به کتاب ساکن خیابان ایران (1) – اگر جامعه‌شناسی، چرا اینقدر ناقص می‌بینی؟!

وقتی جامعه‌ای که شما به عنوان جامعه شناس قصد تعامل و بررسی او را دارید، نگاه می‌کند می بیند ادعای تجربه‌ی شما همه واقعیت را نمی‌بیند، فرض کنید از اینکه در مسجد خانم‌ها پشت پرده هستند و امکاناتشان مساوی آقایان نیست، یا اینکه در یک مسجدی اجاره نمی‌دهند خانوادگی در حیات مسجد نشست، یا اینکه جامعه‌ی دینی با دغدغه‌ی اینکه یک محیط امن تری برای تربیت فرزندانشان درست کنند لذا مدرسه خاص می‌زنند و … برداشت‌های خیلی کلی تلخی می‌کنید؛ یا اینکه حرم بافت تاریخی را از بین برده و توسعه یافته را می‌بینید، اما اینکه درد کسی که این کار را کرده چه بوده را نمی‌بینید، تازه اگر بافت تاریخی هم نباید از بین می‌رفته، توسط یک عقلانیت توسعه مدرن بوده است، و الا درد او این بوده که استقبال به حرم اینقدر زیاد شده که به هیچ وجه این میزان زیربنا جوابگوی این همه خیل زائرین نیست، لذا به صورت طبیعی باید حرم بزرگ شود تا توان جا دادن این همه استقبال مردم به معنویت و زیارت قبر امام یا امامزاده باشد. مثلا شب‌های قدر امسال شما جمکران می‌رفتی می‌خواستی به منزلت که در قم هست برگردی، سحری نمی‌رسیدی، با وجود اینکه برنامه ساعت 2:45 تمام می‌شد و اذان صبح ساعت 5 بود! به خاطر شدت استقبال مردم و ترافیک سنگین ناشی از آن، حجم انسان اینقدر بالا بود، آن زیربنای عظیمی که برای جمکران که ساختند که هیچ، در بلوارهای اطراف هم آدم نشسته، کل بیابان‌های اطراف ماشین پارک کرده و مردم شاکی هستند که لااقل اینجا را یک آسفالت ساده می‌شود کرد، که این همه گرد و خاک بلند نشود و مردم این همه خاک نخورند!

لذا جامعه‌ی دینی نگاه می‌کند اینکه شما تجربه‌های او را دقیق نمی‌بینید به شما اعتماد نمی‌کند؛ می‌گوید کسی مثل نویسنده‌ی این کتاب که شیعه‌ است و مقداری هم سابقه حوزوی دارد، خیلی بدتر از جامعه‌شناس غربی است، او چون از این چیزها ندیده وقتی اینجا می‌آید این صحنه‌های عظیم به چشمش می‌آید؛ ولی این چون خودش در این فضا بزرگ شده، این امور به چشمش نمی‌آید.

چهار تا ضعف و نقص من را می‌بیند و کل فضای دینی من را فقط با دیدن همین چهار نقطه منفی قضاوت منفی می‌کند، بدون اینکه نقاط مثبت را در روایتش ببینم.

مثلاً در اربعین اینقدر که از ایران زائر می‌رود، می‌شود گفت ایران می‌رود عراق! درد این مردم واقعا چیست؟ بعد شمای جامعه شناس که روایت مناسکی می‌کنی و از این زاویه کل این حرکت را به باد نقد می‌گیری، من جامعه‌ی دینی یا حوزوی احساس همسخنی و هم زبانی با تو نمی‌کنم و می‌گوییم اصلاً نمی‌خواهم با این آدم حرف بزنم! وقتی که ادعای تجربه می‌کنی، و جامعه‌شناس می‌گوید من تجربه را روایت می‌کنم و بر اساس آن تحلیل می‌کنم، این را هم ببین، این هم جزو واقعیت است.

الان امامزاده و حرم امام را توسعه دادند و بافت تاریخی را خراب کردند؟ خب عقل توسعه‌ی ما در جاهای دیگر هم همینطوری بوده است، اما اینکه همین الان همین حجم زیاد زیربنا هم جوابگوی استقبال مردم از این اماکن، و شما نه تنها مساجد و حرم ها بلکه در امثال شب‌های قدر هر گوشه کناری یک مراسمی هست و آنجا کیپ تا کیپ آدم هست، وقتی شما این را نمی‌بینی، حوزه می‌گوید اصلا من نمی‌خواهم با تو حرف بزنم.

اگر ادعای تجربه داری این‌ها هم تجربه است، مثل این روانشناسی فرویدی که کلاً زوم کرده آنجای آدم می‌خواهد با آنجا معنایش کند! آدم چیزهای دیگری هم دارد.

 

یک نکته دیگر اینکه الان شما تمدن غالب دارید که تمام دنیا را دارد به استضعاف می‌کشد، همه جا دارد با زور شمشیر کارش را جلو می‌برد، جاهای هم که با ابزارهای فرهنگی کار خودش را جلو می‌برد چون پشتش زور شمشیر هست کارش جلو می‌رود؛ (شمشیر نماد قدرت نظامی است) در این وضعیتی که همه عالم تحت سیطره این ظالمان است، یک منطقه را از زیر چنگال او بیرون کشیدی و با او درگیر هستی، داری تلاش می‌کنی که حفظ کنی، بلکه تلاش می‌کنی که توسعه بدهی، و در برابر او هم واقعاً پیروز بودی، آمریکای 60 سال پیش را با الان در منطقه ما مقایسه کنید؟! داری با او می‌جنگی، در فلسطین، لبنان، یمن، سوریه، عراق و … داریم می‌جنگیم! او هم دارد با ابزارهای حاکمیتی شما را محدود می‌کند؛ این صحنه هم جزو روایت شمای جامعه شناس از جامعه ایرانی نیست و این دائماً در روایت شما گم است. شمایی که دغدغه‌ی حاکمیت دارید اینکه حاکمیت با چنین کانتکسی مواجه هست در روایت شما هیچ حضوری ندارد.

 

عقیل رضانسب

#یادداشت_319