چه کسی باید گفتمان بسازد ؟

چه کسی باید گفتمان بسازد ؟
شاید بتوان پاسخ این پرسش از “باید” را در میان سطور ادله شرعی لفظی و غیر لفظی جستجو کرد و بایسته مدّ نظر شریعت الهی پیرامون هویت گفتمانساز را یافت. این بدان معنا نیست که ما طریق واضح و روشن عقلا برای تعیین گفتمانساز را رها کرده و در میان نسخه های خطی بدنبال هویت و کیستی گفتمانساز مطلوب بگردیم. بلکه شریعت را به عنوان هدایتگر و تنظیمگر روش عقلا مورد تمسک قرار بدهیم.
به نظر می رسد نزدیک ترین مفهوم موجود در ادبیات دینی اسلامی به آن چه از مفهوم گفتمانسازی فهمیده می شود، مفهوم “دعوت” باشد.
بهترین دعوت ها ، اسلام و بهترین دعوت کننده خداوند متعال است.
به نظر می رسد از بررسی سیره خداوند متعال در دعوت انسان ها و پدیده هایی که در طول آن قرار دارند، مانند دعوت انبیاء و اولیاء که بخشی از آن از متون مقدس استفاده میشود، راهبردهای ارزشمندی برای گفتمانسازی و همینطور مختصات مطلوب فرد یا گروه گفتمانساز، استنباط بشود.
یکی از مفاهیم بنیادین که تاثیر فوق العاده ای در فهم دعوت های الهی و شیوه پیشبرد آن دارد مفهوم “بعثت” است.
آیا بعثت انبیا به معنای مامور شدن آنها توسط وحی است ؟ یا چیزی ورای آن است ؟

تعیین معنای رهبری و ارتباط رهبران در مفاد گفتمانی

در مرحله ای که می خواهیم مفاد گفتمانی را مشخص و تألیف کنیم، دومورد از کارهایی که لازم است انجام شود، یکی تعیین معنای دقیق تر «رهبر» و دیگری تعیین نوع ارتباط رهبران در هر لایه با یکدیگر است.
ما در 4 لایه رهبر تعریف می کنیم ؛ رهبران علمی ، رهبران فکری ، رهبران فرهنگی و رهبران تبلیغی ؛ اما به نظر می رسد رهبر در این 4 لایه به نحو اشتراک لفظی استفاده می شود. (یا حداقل نیاز است معنای رهبر در این 4 لایه دقیق تر و واضح تر شود.)
منظور از رهبر کیست؟ کسی که سررشته داری می کند؟ کسی که هدایت می کند؟ یا … ؟
مؤلفه هایی که باعث می شود کسی رهبر باشد، چیست؟
مسأله بعدی این است که این رهبران به چه نحو با همدیگر در ارتباط هستند؟ چگونه دغدغه یکدیگر را متوجه می شوند و از همدیگر پشتیبانی می کنند؟ و … .
رهبر علمی همانگونه رهبری می کند، که رهبر تبلیغی رهبری می کند؟ مؤلفه و شیوه رهبری این 4 دسته رهبر متفاوت است؟ چه تفاوت هایی دارد؟
در این یادداشت صرفاً خواستم ابهام هایی طرح کنم، که مشخص شود در تعریف رهبر برای تألیف مفاد گفتمانی نیاز است کمی دقیق تر شویم.

آیا «رهبر فکری» نباید ایده‌ی اصلاحی داشته باشد؟

در تقسیم و تنویع کنشگران عرصه‌ی گفتمان‌سازی، دومین کنش‌گر، «رهبر فکری» بود؛ در اینجا آنچه مطرح شده بود، ضرورت داشتن ایده اصلاحی توسط اندیشمند، برای کنش‌گری در این عرصه؛ به عبارت دیگر آن اندیشمندی، رهبری فکری خوانده شده بود که دارای ایده‌ی اصلاحی باشد؛

در این مقام شاید بتوان گفت این سخت‌گیری لازم نیست و داشتن ایده‌ی اصلاحی، سقف آن باشد؛

برای پاسخ و روشن شدن امر، شاید به توان این راه را پی‌گرفت که اگر این کنش‌گر، حذف شود چه مشکلی پیش می‌آید؛ به عبارت دیگر اگر در عرصه‌ی گفتمان‌سازی، اندیشمندی که ایده‌ی اصلاحی ندارد، بخواهد کنش کند، آیا چرخه‌ی گفتمان‌سازی معیوب یا ناکارآمد می‌شود؟ یا کارایی کم‌تری دارد؟

شاید این از جنبه‌ی کمال‌گرایی ما باشد که گمان می‌کنیم اندیشمند، حتما باید ایده‌ی اصلاحی داشته باشد، تا چرخه‌ی گفتمان‌سازی اجرا شود؛ ولی شاید بتوان گفت که می‌‌توان در اندیشه‌های یک اندیشمند بدون ایده اصلاحی را نیز در این چرخه جای داد و آسیب جدی به چرخه‌ی گفتمان‌سازی وارد نشود؛ اما اینجا دو مسئله دیگر هم، هست؛

اولا اینکه در صورت نداشتن ایده‌ی اصلاحی توسط اندیشمند، آیا رهبر فرهنگی با همگام می‌شود و یا اینکه رهبر فرهنگی از خود اید‌ه‌ی اصلاحی می‌آورد و یا اینکه باید بیاورد و آیا اساسا ممکن است بدون ایده‌ی اصلاحی رهبر فرهنگی کنشگری کند؟

دوما اینکه رهبر فکری، اگر ایده‌ی اصلاحی نداشته باشد، می‌تواند رهبران علمی را به عرصه گفتمان‌سازی خود و پشتیبانی از اندیشه خود بکشاند؟

حفاظت شده: تمامیت خواهی، جزئی از فطرت انسان

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید: