انقلاب فرهنگی و نبودن در افق تمدنی

انقلاب اسلامی ایران بدون شک پدیده‌ای تمدنی است، هم به این معنا که در چشم انداز خود با هدف احیای تمدن اسلامی رقم خورده است و همین مسیر را دارد طی می‌کند، و هم به این معنا که یک زندگی تمدنی را از انسان انقلابی طلب می کند، زندگی تمدنی یعنی زیستن در افق کلان‌ترین و مهم‌ترین دردها و دغدغه‌های بشری! زندگی تمدنی یعنی تصمیم بر اینکه حیات طیبه را در تمام ابعاد آن روی زمین پیاده کنیم، زندگی تمدن یعنی شخصیت و هویتی متناسب با این دردهای و دغدغه‌های بزرگ داشتن!

یکی از ویژگی‌های مهم حرکت تمدنی پیچیدگی‌های زیادی است که با آن مواجه می‌شود، چون تک تک مسئله‌ها دارای ابعاد متنوع است، حل هر مسئله در مسیر تمدن‌سازی نیازمند گسترش نگاه و دیدن همه‌ی ابعاد واقعی آن بحث، وضعیت و موقف فعلی حرکت تمدنی، وضعیف دشمن نسبت به ما در آن زمینه و … است.

انقلاب اسلامی در حرکت خود به سمت تمدن‌سازی گام اول که خود تحقق انقلاب با مبارزه مردم و حضور و اراده مردمی بود را با موفقیت کامل پشت سر گذاشت، و اندیشه امام که از میراث علمی-معنوی حوزوی ما که اصالت حرکت اسلامی ما را تأمین می‌کرد، پشت این انقلاب منضبط قرار گرفت تا به پیروزی رسید؛ این دو سوختبار حرکت تمدنی ماست، و برای طی طریق ادامه مسیر باید هم آن ارده مردمی که امام آن را مظهر اراده خدا و حرکت مبتنی بر آن را قیام‌لله می‌دانست، را حفظ کنیم، و هم مبتنی بر همان اندیشه و مکتبی که امام ارائه کرد به پیش برویم.

اما باید بین اقتضائات برهه انقلاب که مبارزه در آن پررنگ است، لذا نفی چهره غالب آن است و اقتضائت برهه‌های بعدی که ساختن وجهه‌ی غالب آن است، در نتیجه باید سخن اثباتی خودت را بزنی، فرق گذاشت. به خصوص که حتی بعد از پیروزی انقلاب شما با طیف‌های متعدد فکری در جامعه‌ رو به هستی که متأثر از فکر و اندیشه شرق و غرب جریان‌سازی اجتماعی خواهند کرد، و باید برای ادامه حیات انقلاب فکری به حال آنان کنید. اضافه کنیم که بلافاصله بعد از انقلاب غائله‌های مختلف در گوشه و کنار آغاز می‌شود که کشور با سه سمت تجزیه می‌برد و حمله صدام هم در همین بلبشو اضافه می‌شود.

به خاطر حجم زیاد کار نیروهای فکری انقلاب پرحجم مشغول اداره انقلاب می‌شوند، کسی مثل شهید مطهری که در این جهت مایه امیدی بود همان ابتدای کار شهید می‌شود؛ لذا طبیعی است که در چنین مختصاتی پیچیدگی‌های متناسب تغییرات زیرساختی اجتماعی لحاظ نگردد؛ به خصوص اگر بخواهد تغییر ریل فضای آکادمیک و علمی باشد که با ورود پدیده‌ای به نام دانشگاه از غرب به کشور، ما را دچار ثنوت و دوگانگی دستگاه علمی کرد؛ حوزه و دانشگاه!

به بیان رهبری معظم انقلاب:

«برنامه‌ی آنها این بود که در این کشورها نخبه‌هایی تربیت کنند که این نخبه‌ها مطیع غرب باشند و مصرف‌کننده‌ی غرب باشند؛ نخبه‌ی مطیع و مصرف‌کننده. هدف دانشگاه‌ها این بود که نخبه‌ی مطیع و مصرف‌کننده تربیت کنند. مصرف‌کننده یعنی چه؟ یعنی سرریز دانشِ تولیدشده و البتّه کهنه‌شده‌ی در غرب را فرا بگیرد و بتواند جامعه‌ی خودش را به بازار مصرف محصولات غربی تشویق کند و جامعه را تبدیل کند به بازار مصرف محصولات غربی؛»

بیانات در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی ۱۴۰۰/۰۲/۲۱

ما در خیزی به نام انقلاب فرهنگی که می‌خواستیم دانشگاه‌ را در آن اسلامی کنیم، علی‌رغم اینکه سمت و سو درست تشخیص داده شد که مشکل اصلی دانشگاه استاد یا تشکل مقلد شرق و غرب نیست، بلکه علومی است که از آن تغذیه می‌کند و این شخصیت غیرآزاداندیش و مقلد را به او می‌دهد، مخصوصاً #علوم_انسانی_ذاتاً_مسموم! به تعبیر یکی از اساتید علوم مستضعف‌پرور! اما چون این مسئله‌ای تمدنی و دارای ابعاد گسترده و پیچیدگی‌های زیادی بود و تصویر کاملی از نحوه تولید علوم انسانی نداشتیم، می‌توان خیز انقلاب فرهنگی را یک خیز ناموفق ارزیابی کرد.

انقلاب فرهنگی که با هدف اسلامی سازی دانشگاه آغاز شد و 2 سال دانشگاه‌ها تعطیل شدند تا فرصت یک بازآرایی باشد، در برخی اهداف خود که خارج کردن تشکل‌های چپ تندرو و مسلح که صحن دانشگاه را تبدیل به پادگان کرده بودند، موفق بود و شاید همان میزان اهداف برای آن برهه کافی باشد؛ اما به دلیل پیچیدگی مسئله اسلامی سازی علوم و نبودن یک ایده روشنی در اینجا، نتوانست پیش برود و دو سال بعد همان دانشگاه با صرفاً اضافه کردن چند واحد دینی انقلابی به همه رشته‌ها آغاز به کار کرد.

ریشه‌ی این عدم توفیق «ساده‌نگری در مشاهده‌ی مسائل» خطیر اینچینی است. چیزی که امام خامنه‌ای در دیدار سال 1400 بر آن تصریح فرمودند:

«نسل اوّل انقلاب که عمدتاً فعّالان دهه‌ی ۶۰ و یکی دو سال از دهه‌ی ۵۰ هستند، در همه‌ی این بخشها -چه بخشهای بالادستی، چه بخشهای خُرد و پایین‌دستی- کارهایی را انجام دادند؛ کارهای خوبی با هدایت امام بزرگوار انجام گرفت. حادثه‌ی دشوارِ جنگ تحمیلی به این تجربه‌آموزی کمک کرد، و کمک کرد تا بتوانند در این زمینه‌ها تجربه‌هایی به دست بیاورند؛ یا تحریمهایی که از همان روز اوّل گذاشته شد، یا حوادث خونینی که در اوایل انقلاب پیش آمد، اینها همه مجموعه‌ی نسل اوّل انقلاب را آماده میکرد و هدایت به سمت محقّق کردن این مقاصد اصلی انقلاب و مقاصد اصلی جمهوری اسلامی؛ ولیکن یک حقیقتی وجود دارد که آن را نبایستی نادیده گرفت و آن، این است که رسیدن به این آرمانها با این عظمتی که این آرمانها دارد، پیچیدگی‌های زیادی دارد؛ آن روز ما به این پیچیدگی‌ها توجّه نداشتیم؛ آن روز ما مسائل را خیلی با نگاهِ اوّلی نگاه میکردیم؛ در واقع بسیاری از مسائل آسان‌گیری میشد. شور انقلابی موجب بود که کار انجام بگیرد منتها با یک نگاه ابتدائی، با یک نگاه ساده و بدون در نظر گرفتن پیچیدگی‌ها و دشواری‌ها و گردنه‌های سرِ راه.

حالا مثلاً‌ من به عنوان مثال یک مورد را مثال میزنم؛ مسئله‌ی اسلامی شدن دانشگاه‌ها. خب امام (رضوان الله علیه) روی مسئله‌ی اسلامی شدن دانشگاه‌ها اصرار داشتند. ایشان برای دانشگاه‌ خیلی اهمّیّت قائل بودند و معتقد بودند بایستی دانشگاه‌ها را اسلامی کرد و حرکتهایی هم انجام گرفت، کارهای زیادی انجام گرفت؛ خود من هشت سال در دوره‌ی ریاست جمهوری، رئیس شورای انقلاب فرهنگی بودم که مخصوص کارهای دانشگاهی بود که کارهای فراوانی انجام گرفت، لکن در همه‌ی این دوره‌هایی که ما کار میکردیم و خود من جزو فعّالان این مجموعه بودم، آن ظرافتهای لازم، آن دشواری‌های موجود،‌ آن پیچیدگی‌هایی که این کار دارد مورد توجّه ماها نبود و کار را با نگاه ساده نگاه میکردیم.»

بیانات در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی ۱۴۰۰/۰۲/۲۱

 

 

#یادداشت_373

عقیل رضانسب 14030203