انقلاب اسلامی و آزاداندیشی2

انقلاب ما فکر نو است که میخواهد انسان دیگر و زندگی دیگری بسازد. لذا در نقطه ی تمدنی با تمدن غرب تضاد دارد. تشکیل تمدن اسلامی نیازمند دانش های اسلامی است. لذا حرکت انقلابی ما نمی تواند از کنار این مهم عبور کند. والا کماکان مجبوریم درگیر مسئله های غربی و راه حل های غربی باشیم و به تمدن اسلامی نخواهیم رسید.
با بازگشایی دانشگاه ها، کار این ستاد تمام نشد و با هویت شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه مسیر داد.
مهم ترین کار شورای عالی انقلاب فرهنگی ریل گذاری تولید دانش های اسلامی است. تحول اساسی در دانش ها مسیر طولانی و چندین است. لکن باید این مسیر طی شود. متاسفانه شورای عالی انقلاب فرهنگی به دلایل مختلف نتوانسته در این مسیر حرکت کند و امروز بعد از گذشت 46 از انقلاب اسلامی هنوز در این حیطه ضعف جدی داریم، تا دیرتر نشده باید به مسیر برگردیم و از اسارت تفکر تقلیدی غربی رها شویم و خودمان فکر کنیم تا بتوانیم مسائل ایران عزیز را به درستی حل کنیم.

انقلاب فرهنگی و آزاداندیشی1

در ابتدای انقلاب، بعد از آنکه گروهک ها از آزادی موجود در جامعه و دانشگاه ها سو استفاده کردند و فضای تبادل اندیشه و آرا را به فضای بایکوت و سلب آزادی تفکر انقلابی و اسلامی تبدیل کردند و سرانجام با سازمان دهی تشکیلاتی و آموزش های نظامی سعی در تصرف دانشگاه ها و قیام مقابل حاکمیت داشتند، دانشگاه ها دو سال تعطیل شد.

دانشگاه در ایران در زمان رضاخان و به جهت مقابله با اندیشه بومی و اسلامی مردم ایران تاسیس شد. هدف آن تربیت نخبگانی بود که به لحاظ فکری مقلد غرب بوده و از میراث اندیشه ی بومی خود چیزی نداشته باشند. طبیعتا این نخبگان آینده مدیریتی و حاکمیتی کشور را می ساختند و کشور را با اندیشه های غربی اداره می کردند. لذا استعمار و به خصوص انگلیس خبیث با تاسیس نهادی که متولی تامین دانش و تفکر نخبگان و جوانان این مرز و بوم بود سلطه ی خود را بر اذهان مدیران کشور برای نسل ها تثبیت کرد.
دانش های غربی اولا به جهت جهان بینی ناقص و صرفا لحاظ جنبه مادی حیات انسانی، نقطه مطلوب و سعادت از زندگی انسان را اشتباه ترسیم می کردند و ضد انسان بودند
ثانیا این دانش ها متناسب با مسائل جامعه خود پدید آمده بودند و با جامعه ایرانی سنخیتی نداشته و به هیچ وجه برای پیشرفت و سعادت مردم ایران مناسب نبودند.

بعد از تعطیلی دانشگاه ها، ستادی به نام ستاد انقلاب فرهنگی به منظور اصلاح وضع دانشگاه ها تشکیل شد. این ستاد وظیفه تصویه عناصر گروهک ها از دانشگاه ها و همچنین وظیفه تغییر مفاد درسی دانشگاه ها را بر عهده داشت.
به سبب کثرت کارهای ابتدای انقلاب و مشغولیت های مختلف اعضا
همچنین و ترور و شهادت متفکرین انقلاب اسلامی
و نیز پیچیده بودن تحول در علوم که امر تمدنی است و سالیان طولانی و زحمات بسیاری می طلبد
و در نهایت به دلیل آماده نبودن حوزه های علمیه به عنوان مادر انقلاب و منبع تحول این علوم،
تحول در علوم دانشگاهی رقم نخورد و کار این شورا به تصویه عناصر ضد انقلاب از دانشگاه ها و اضافه نمودن چند واحد درس مربوط به انقلاب و اسلام منحصر شد و شاکله اصلی علوم بر همان سیاق قبل باقی ماند.
طبیعی است که این چرخه تکرار خواهد شد. همانطور که آن روز دانشجویان تربیت یافته در میراث رضاخان مقابل اندیشه اسلامی ایستادند و نتواستند آن را بپذیرند، در سالیان بعد این نسل ها باز تولید خواهند شد و تعداد قابل توجهی از جوانان این مرز و بوم با اندیشه رقیب انقلاب اسلامی تربیت خواهند شد و دائم درگیر این مسئله خواهیم بود.
این امر زمانی دشوار تر است که بدانیم انقلاب ما اساسا سخن و تفکر نو است که در مقابل تفکر غربی قرار گرفته است. حال امور این حرکت مقدس قرار است به دست تربیت یافتگان همان تفکر رقیب که در قامت دشمنی نیز در آمده است باید اداره شود!