نوشته‌ها

آزاداندیشی و پیش‌فرض‌ها

در نگاه اولیه آزاداندیشی به اندیشیدن و تفکر فارغ از پیش‌فرض‌ها گفته می‌شود. اگر از این مسئله که اساسا انسان می‌تواند از پیش‌فرض خالی باشد یا نه، صرف نظر کنیم؛ مسئله‌ی دیگری هست اینکه آیا در مقام تفکر باید از پیش‌فرض‌های بدیهی هم فارغ شد تا آزاداندیش باشیم؟ و همچنین می‌توان در خصوص پیش‌فرض‌های مورد قبول هم این سوال را پرسید.

وقتی می‌گوییم آزاداندیشی نباید آزادی که قرین با اندیشه شده است این رهزنی را برای اذهان به وجود بیاورد که آنقدر رها و آزاد هستیم که حتی چهارچوب‌های اندیشه را هم می‌توانیم زیر پا بگذارید؛ اگر قرار باشد چهار چوب‌های اندیشه هم زیر سوال برود، دیگر چیزی نمی‌ماند که متعلق آزادی باشد؛ هنگامی که سخن از آزاداندیشی است، سخن از اندیشیدن است، اندیشیدن چهارچوب و منطق و اصول دارد، نمی‌شود به بهانه‌ی آزاداندیشی تمامی اصول اندیشه را زیر پا گذاشت. اگر منطق تفکر را در آزاداندیشی از دست بدهیم، دچار ولنگاری می‌شویم و این آزاداندیشی که هیچ قیدی در آن نیست، هیچ‌گره‌ای از کار علم و همچنین مسائل اجتماعی نمی‌گشاید.

همانگونه که منطق و اصول تفکر را به عنوان قید برای آزاداندیشی می‌پذیریم،باید به پیش‌فرض‌های بدیهی و حتی پیش‌فرض‌های مورد قبول هم پایبند باشیم. نمی‌شود در مقام اندیشیدن از مقبولات و بدیهیات هم فارغ شویم و به اسم آزاداندیشی آن‌ها را هم نفی کنیم و در تفکرات خود آن‌ها را مدنظر قرار ندهیم؛ واگر این چنین نباشد، نه تنها نوآوری علمی نخواهیم داشت بلکه بنیاد و شالوده های علوم را هم متزلزل خواهیم کرد. البته در خود این مقبولات هم جای آزاداندیشی هست امّا در جایگاه خودآن‌ها، نه در جایی که بنا بر مقبولیت آن‌ها گذاشته شده است.

لذا نمی‌توان گفت حال که آزادی قرین با اندیشه شد؛ دیگر رهایی مطلق وجود دارد؛ خیر برای تحقق آزاداندیشی ناچاریم که به قیودی تن دهیم و البته این قیود آن‌چنان نیست که غل و زنجیر اندیشیدن باشند، بلکه خود اندیشه که در آزاداندیشی مدنظر است اقتضای این قیود را دارد.

آزاد اندیشی ترکیبی حقیقی است یا اعتباری؟

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#آزاد_اندیشی
#یادداشت_160

✨آزاد اندیشی ترکیبی حقیقی است یا اعتباری

?آزاد اندیشی را میتوان ترکیب اعتباری از آزادی و اندیشه دانست و در نتیجه در تعریف آن به تعریف آزادی و اندیشه و ملزومات هر یک پرداخت. یا اینکه آن را ترکیبی حقیقی از آزادی و اندیشه دانست که از ترکیب آن دو، یک ماهیت جدی رقم خورده است که ماهیت جدید گرچه ترکیب آزادی و اندیشه است لکن از ترکیب آن دو یک ماهیت سومی حاصل شده که تعریف و قیود خاص خود را دارد.
لذا با توجه به اینکه آزاد اندیشی را چه نوع ترکیبی بدانیم، قیود تعریف آن و چیز هایی که باید به آن توجه شود تغییر میکند.

?شهید مطهری ره در مورد ترکیب اعتباری و حقیقی می فرمایند:
«ما مركّبهای اعتباری داریم و مركّبهای حقیقی. مركّب اعتباری یعنی مجموع اشیائی كه یك نوع همبستگی میانشان هست بدون آنكه شخصیّت خود را از دست داده باشند و شخصیّتشان در شخصیّت «كل» مستحیل شده باشد. مثلاً ما مجموع درختهایی را كه در یك محوطه هست «باغ» می نامیم؛ یك درخت را «باغ» نمی گوییم، این مجموع را «باغ» می گوییم، ولی این مجموعه به نام «باغ» هر جزء آن، شخصیّت مستقلّی دارد؛ این درخت شخصیّتش مستقلّ است؛ آن درخت هم شخصیّتش مستقلّ است، این درخت اگر در این باغ هم نبود باز همین درخت بود، اگر تنها خودش هم می بود باز خودش همین بود كه هست؛ اگر هم [در اثر بودن در این باغ ] تغییری در آن باشد خیلی سطحی است و عمقی نیست؛ مثلاً یك درخت آلبالو در این باغ شخصیّتش در این مجموع حل نشده و باقی است به طوری كه اگر تمام این درختها هم نبودند و تنها این درخت آلبالو بود باز خودش همین جور بود كه اكنون هست، و همچنین درختان دیگر. اینها را ما می گوییم «مركّبهای اعتباری» .
ولی در مركّبهای حقیقی، اجزاء مركّب، شخصیّتشان در شخصیّت «كلّ» مستحیل می شود، یعنی آن وضع سابق خودشان را ندارند، ماهیّت خودشان را در واقع از دست می دهند و ماهیّت جدید پیدا می كنند كه همان ماهیّت كلّ است؛ مثل مركّبات شیمیایی یا مركّبات طبیعی. در طبیعت هر چه مركّب داریم از این قبیل است. مثلاً اگر آب را یك جسم مركّب می دانیم، آن را مركّب از دو عنصر مختلف می دانیم كه آن دو عنصر در آن در یك حالت تغییر یافته و تغییر ماهیّت داده وجود دارند؛ یعنی دیگر اكسیژن به صورت اكسیژن در آب موجود نیست و خاصیّت خودش را ندارد، هیدروژن هم به صورت هیدروژن وجود ندارد، اینها با یكدیگر تركیب شده اند، در ماهیّت شی ء سوم مستحیل شده اند و واقعاً یك ماهیّت جدید به وجود آمده است كه ماهیّت آب باشد. بله، آب را می شود بار دیگر تجزیه كرد و به همان عناصر اوّلی اش برگرداند ولی اكنون این طور نیست؛ و همچنین سایر مركّبات طبیعی.»مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 587

✅با توجه به تعریف شهید ره ، به نظر می رسد ترکیب آزاد اندیشی یک ترکیب اعتباری است نه حقیقی. لذا در تعریف این ترکیب به سراغ تک تک اجزا می رویم و آنها را بررسی میکنیم. آزادی را تعریف میکنیم و قیود آن را به دست می آوریم. اندیشه را تعریف میکنیم و قیود آن را به دست می آوریم. سپس از ترکیب این قیود و تعاریف، تعریف آزاد اندیشی را به دست میآوریم.
لکن از این نکته نباید غفلت کرد که ترکیب اعتباری نیز برخی قیود را اضافه میکند. مثلا آزادی در ترکیب با اندیشه قیودی دارد که ممکن است آزادی به صورت مطلق این قیود را نداشته باشد.

اهمیت درک صحیح آزاداندیشی

تعریف دقیق و فهم صحیح از مفاهیمی که در مورد آن صحبت می کنیم، اهمیت بسیار زیادی دارد. چرا که ممکن است سال ها درمورد موضوعی مناقشه شود. برخی آن را تایید و برخی رد کنند، در حالیکه آنچه گروه اول را مد نظر دارند و تأیید می کنند، گروه دوم هم تأیید می کنند. آنچه گروه دوم نیز مد نظر دارند و رد می کنند را، گروه اول نیز رد می کنند. در دانش های حوزوی مثل اصول فقه، به این مسأله تبیین محل نزاع گفته می شود.

وقتی محل نزاع تبیین می شود، مشخص می شود موضوع بحث چیست و اینکه محل بحث کجا هست و کجا نیست؟ لذا، خیلی از دعواهای لفظی برطرف می شود.

در موضوع آزاداندیشی نیز، بسیار اهمیت دارد منظور خود از آزاداندیشی را تبیین کنیم. اگر بدون تبیین موضوع از آزاداندیشی دَم بزنیم، ممکن است نتیجه این بشود که چیزی ترویج شود، که اصلا مد نظر ما نبوده.

در این صورت، جنبه های جدید و نویی از آزاداندیشی شناخته می شود و باعث می شود دعوت به آزاداندیشی، دعوت عمیقی باشد.

امکان ذات کاوی آزاداندیشی به عنوان یک ملکه فردی!

آیا آزاداندیشی که اساساً یک پدیده اجتماعی است و در نسبت با هویت اجتماعی انسان محقق می شود را می شود به عنوان یک پدیده فردی دید و در تعریف آن، آزاداندیشی را به عنوان یک صفت فردی تعریف کرد؟!

وقتی می خواهیم آزاداندیشی را تعریف کنیم، با این سؤال مواجه می شویم که هویت اجتماعی در این پدیده اشراب شده و انسان بما هو فرد اصلاً آزاداندیشی در مورد او معنا ندارد.

واقع این است که اصل این سؤال به این بر می گردد که آیا پدیده های ذات اضافه که در نسبت با هویت اجتماعی انسان شکل می گیرند، را می شود به عنوان یک پدیده نفسی و انسانی من حیث فردی تعریف کرد؟! به عبارتی آیا مفاهیمی که محل بروز حقایق آن ها حیات اجتماعی انسان است، را هنگام فهم می توان به عنوان یک دارایی فردی انسان تعریف کرد، یا حتماً باید اجتماعی بودن آن ها در تعریف آن ها اخذ شود؟

 

برای پاسخ به این سؤال باید یک بحث منطقی کرد که آیا در مواجه با یک حقیقت خارجی که در دل او حیثیت های مختلفی وجود دارد می توان نقطه تمرکز را بر روی یک حیثیت خاصی گذاشت و شیء را از آن زاویه مورد مطالعه قرار داد، یا به طور کلی ما با یک حقیقت خارجی عینی مواجه هستیم با یک هویت واحد و هر بیانی در مورد او باید حاوی کل این هویت یکپارچه باشد؟

صحیح این است که در هنگام ذات کاوی و تعریف یک مفهوم، ما توان این را داریم که به یک متن واقع که پر از حیثیات متعدد است، از زاویه دیدهای مختلف که هر کدام نقطه تمرکزش بر روی یکی از حیثیت ها است، آن واقع را مشاهده کرده و در مورد آن سخن گفت و از آن زاویه خاص او را تعریف کرد؛ بله در این مطالعه ما حیثیات دیگر شیء را نفی نمی کنیم بلکه عطف توجه و التفات ما به یک حیث خاص است. برای تشبیه مثلا من وقتی به صورت شما نگاه می کنم، می توانم بگویم که الان دارم به چشم های شما، یا دهان شما، یا گونه های شما نگاه می کنم، و واقعاً هم نقطه تمرکز من روی قسمت خاصی از صورت شماست در عین حالی که متوجه هستم که این قسمت خاصی از صورت شما ست.

آزاداندیشی هم می تواند به عنوان یک پدیده اجتماعی ملاحظه شود و هم می تواند به عنوان یک پدیده فردی، لذا شما اگر در هنگام تعریف آزاداندیشی نقطه تمرکز و التفات خودتان روی این گذاشتید که آزاداندیشی به عنوان یک ملکه و دارایی انسانی تعریفش چیست و شروع کردید یک سری قیودی برای تعریف آن ارائه کردید، کار درستی انجام دادید، و تعریفی هم که ارائه می دهید تعریف صحیحی است و چه بسا مبنا برای فهم و عمل به آزاداندیشی اجتماعی دیدن همین آزاداندیشی به عنوان یک وصف انسانی باشد. در این برش مطالعه شما هویت اجتماعی آزاداندیشی را نفی نمی کنید بلکه تصمیم گرفتید با التفات به حیث فردی این حقیقت را ببینید (البته وجه فردی را من به او ندادم بلکه او خود دارای وجه فردی هست)

لذا شما در این مطالعه به راحتی می توانید بگویید «آزاداندیشی» از دو عنوان آزادی و اندیشه تشکیل شده است؛ ابتدا بررسی می کنیم که اندیشه بودن یک اندیشه به چه چیزهایی است و مقومات و قیودی را برای اندیشه بودن یک اندیشه بیان می کنیم، سپس بررسی می کنیم که اندیشه اگر بخواهد آزاد باشد، چه شرایطی باید مراعات شود و با گذاشتن و برداشتن یک سری قیود آزاداندیشی را به عنوان یک وصفی برای فرد انسانی و یک ملکه و دارایی انسانی تعریف می کنید. بله خیلی از این قیود در نهایت ناشی از هویت اجتماعی داشتن انسان است، ولی من می توانم بدون دیدن منشأ این قیود و با بررسی در حیث فردی این حقیقت را تعریف کنم.

یک نکته تکمیلی هم باید گفت که بعد از این شیوه بررسی، خیلی از مفاهیم هستند که حیث بررسی شان بسیار به هم نزدیک است و باید دقت کرد که متوجه تفاوت حیث بررسی این مفهوم با مفاهیم کناری آن بود، مثلاً در این زاویه بررسی آزاداندیشی با مفاهیمی مثل آزادی معنوی یا آزادی روحی به هم نزدیک می شوند، ولی دقت داریم که حیث بررسی ما از زاویه اندیشه داشتن انسان است نه روح داشتن او.

 

#يادداشت_291