نوشته‌ها

چرا دیگر آقا آزاداندیشی را مطالبه نمیکند؟

در یادداشت قبل اشاره‌ شد که ترک مطالبه‌ی آزاداندیشی از جانب رهبر، چند مدلول می‌تواند داشته باشد در این یادداشت به یاری خداوند این بررسی می‌شود که کدام مدلول ترجیح دارد.

برای بررسی «دلالت» مطالبه آزاداندیشی نکردن رهبری، و عدم تکرار و تاکید بر این خواسته قدیمی، باید بیانات و فرمایشات ایشان در دوره‌ای که مطالبه‌ی آزاداندیشی وجود داشت، را بررسی کرد؛ هر چند قبل از این بررسی می‌توان از نوع مواجهه‌ای که با آزاداندیشی داشتند فهمید که اساسا از «آزاداندیشی» نمی‌توان دست برداشت و هنوز هم که هنوز است این مطالبه وجود دارد منتهی به دلایلی بیان نمی‌شود؛ اینکه یک خواسته‌ای مدام درخواست شود و تاکید بر آن در زمان‌های متفاوت و در دیدار‌های با اقشار مختلف صورت گیرد و در ادامه خود ایشان به تئوریزه کردن آن بپردازد و به تبیین آن مشغول شود و در سخنرانی‌های متعدد به آن اشاره کند و به آن ارجاع دهد و پی‌گیر گزارشات در خصوص تحقق این مطالبه و اقداماتی که در راستای آن صورت گرفته باشد و در تلاش باشد که نخبگان را برای این خواسته و مطالبه بسیج کند و به حرکت وادارد و حتی کار به جایی برسد که به خاطر برآورده نشدن این خواسته، گلایه کنند؛ صرف دیدن همین نحوه‌ی مواجهه و تعامل با آزاداندیشی از جانب یک رهبر، خود کافی است برای این که روشن شود که مطالبه آزاداندیشی، خاموش شدنی نیست؛ و اگر می‌بینید که این خواسته تکرار نمی‌شود، نه از آن رو است که دیگر چنین خواسته‌ای وجود ندارد؛ بلکه از قضا به خاطر برآورده نشدن این خواسته با این حجم از تکرار، دیگر ایشان این خواسته را تکرار نمی‌کنند چرا که جامعه مخاطب ایشان این ضرورت را درک نمی‌کند و نمی‌پذیرد. مگر در چند مورد از خواسته‌های رهبری، کار به گلایه کشیده است؟

البته اینجا ممکن است این احتمال هم مطرح شود که این مطالبه برآورده شده است به خصوص که دیدیم که این مطالبه چقدر برای ایشان داری جایگاه است و تا حد گلایه از برآورده نشدن آن هم ایشان پیش رفتند و پس الان که ایشان نسبت به آن سکوت کردند، با توجه به تاکیدات و تکرار‌ها و تبیین‌ها و … ایشان در قبل، این مطالبه برآورده شده است. البته این احتمال با کوچک‌ترین توجه و تامل نفی خواهد شد؛ چرا که با یک مراجعه کوچک به جامعه اطرافی خود به عدم تحقق آزاداندیشی پی‌خواهیم برد و حتی نمی‌توان ادعا کرد یک سطح پایینی از آنچه که مطالبه ایشان بوده است، محقق شده است؛ البته اگر قرار باشد کار تحقیقی صورت بگیرد، باید یک مطالعه عینی و میدانی صورت گیرد و آنچه تحت عنوان آزاداندیشی وجود دارد با آنچه خواسته‌ی رهبری بوده است مقایسه شود.

در این یادداشت فرصت نشد نگاهی به بیانات رهبری در خصوص آزاداندیشی پرداخته شود و اگر توفیق بود ان شاء الله در یادداشتی دیگر به این مهم پرداخته خواهد شد.

آیا کم شدن تأکید رهبری بر مقوله آزاداندیشی دلیل بر کم شدن ورزن راهبردی آن در اندیشه ایشان است؟ (1) – تأکید با تکرار یا محتوا؟

ادبیات آزاداندیشی از اوایل دهه 80 در بیانات مقام معظم رهبری بسیار پر رنگ به کار رفته و به زبان ها و ادبیات های مختلفی برای راه افتادن این بحث در جامعه مورد تأکید و توضیح ایشان قرار گرفته است.

در طول دو دهه گذشته تأکید ایشان بر این مقوله فراز و فرودهایی داشته است، در نقطه اوج در همان سال 1381 است که بیشترین بیان و تأکید را ایشان بر این مطلب دارند، نقطه اوج دوم سال 84 یعنی ابتدای دولت نهم و نقطه اوج سوم سال 91 است که ایشان نشست های اندیشه راهبردی را راه اندازی کردند!

وقتی که از آزاداندیشی به عنوان یک ضرورت راهبردی برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی سخن به میان می آید، برخی این فراز و فرود نقطه تأکید را دلیل بر مقطعی بودن این بحث در نظرگاه ایشان می گیرند، و می گویند که اگر این بحث همچنان یک ضرورت راهبردی برای پیشبرد انقلاب اسلامی باشد، باید ایشان همچنان نقطه تأکید را بر این بحث نگه می داشتند.

نکته ای که اینجا می شود بیان کرد این است که معیار اولویت راهبردی داشتن یک ایده و اندیشه در نظرگاه رهبر یک انقلاب چیست؟ آیا صرفاً با تکرار نشدن یک محتوا می توان به از اولویت افتادن آن حکم کرد؟

به نظر می رسد این نکته درست باشد که تکرار و تأکید زیاد بر یک مطلب نشان دهنده اهتمام و جدیت رهبر انقلاب بر آن مطلب است، ولی برای تشخیص وزن راهبردی یک سخن تنها راه فهمیدن تکرار و تأکید نیست. بگذریم که بعضی مواقع یک سخنی به خاطر اهمیت مقطعی که پیدا می کند و به خاطر شرایط خاصی که در آن قرار می گیریم، مورد تأکید و تکرار بیشتری قرار می گیرد، نه اینکه لزوماً آن سخن دیگر سخن یک شما در نظام فکری و طرح راهبردی شما باشد. مثلاً از تأکید بیشمار رهبری بر بحث اقتصاد در سال های اخیر، و کم شدن این نسبت در بحث های فرهنگی نمی توان این نتیجه را گرفت که اساساً در نظرگاه رهبر انقلاب اقتصاد بر فرهنگ مقدم است، و اساساً اقتصاد یک امر راهبردی تری نسبت به فرهنگ است.

یکی از نکاتی که برای تشخیص وزن راهبردی یک سخن یا اندیشه به کار می آید، غیر از تکرار، محتواهایی است که در آن موضوع بیان شده است، مثلاً اگر یک رهبر اجتماعی و اندیشمند دینی یک بار هم یک مطلبی را بگوید ولی محتوای بیان این باشد که سخن اصلی ما و حرف اصلی ما برای جهان امروز این است، این تصریح و قوت در محتوا برای راهبردی بودن آن سخن کفایت می کند ولو همین یک بار هم بیان شده باشد.

مثلاً اگر رهبر انقلاب در یک تحلیلی «چالش با نظام سلطه» را حرف اصلی جمهوری اسلامی و جایگاه مهم ما در این برهه تاریخی به لحاظ آرمانی تحلیل کنند، ولو اینکه کلید واژه دیگر توسط ایشان تکرار نشود، خود نشانگر این است که چقدر وزن راهبردی این اندیشه نزد ایشان بالاست.

«در نگاه آرمانى، جايگاه ما از لحاظ ديد تاريخى و جغرافيايى و جغرافياىِ سياسى كجاست؟ ما به‌عنوان ايرانِ جمهورى اسلامى، حرفمان در دنيا چيست؟ در جمله‌ای كوتاه، جاى ما به چالش كشيدن زشتى‏ها و سختى‏ها و دردمندى‏هايى است كه از سلطۀ زر و زور و حاكميت فساد مالى و قدرت، در دنيا و در سطح بين‏المللى به وجود آمده است؛ اين را دست كم نگيريد

چه کسی مى‏خواهد با اين‏ها مواجه شود؟ يک انسان، يک حزب و يک مجموعه نمى‏تواند. آن چيزى كه مى‏تواند در مقابل اين امواج كُشنده و كوبنده بايستد، يک هويت عظيمِ جمعىِ بين‏ المللى است.

امروز اين هويت عظيم جمعى و بين‏المللى در حال شكل گرفتن است؛ محورش هم نظام جمهورى اسلامى است. روى اين‏ها تأمل كنيد؛ اين‏ها چيزهاى قابل عبور و آسانی نيست. علت شلاق‏هايى هم كه بر پيكر تأثرناپذير جمهورى اسلامى پى‏درپى وارد مى‏كنند، همين است؛ چون ما ايستاده‏ايم؛ ايستادن اميدوارانه؛ نه ايستادن نوميدانه.» [بيانات در ديدار جمعى از دانشجويان برگزيده و نمايندگان تشكل‏هاى دانشجويى (24/07/1384).]

حال اگر رهبر معظم انقلاب پیشرفت کشور به سمت اهداف خود را به صراحت به تولید علم گره بزنند و تولید علم را نیز متوقف بر آزاداندیشی بدانند، آیا همین سخن برای وزن راهبردی داشتن این اندیشه کافی نیست؟

«آزاداندیشی خاصیت علمی بودن است و تحجر در میدان علم، اصولاً معنا ندارد»(1389/8/2)

«اگر بخواهيد از لحاظ علمى پيش برويد، بايد جرأت نوآورى داشته باشيد. استاد و دانشجو بايد از قيد و زنجيرۀ جزمى‏گرىِ‏ تعريفهاى علمىِ القاءشده و دائمى دانستن آن‏ها خلاص شوند»(1379/12/9)

یا اگر رهبری خلاصه همه هدفهای ملت ایران را در مفهوم پیشرفت متجلی بدانند،[1] و روح پیشرفت را اراده ملی و رشد اجتماعی مردم بدانند[2] و این رشد اجتماعی را بدون آزاداندیشی غیر ممکن بدانند، آیا اثبات کننده وزن راهبردی بسیار بالای این اندیشه نزد ایشان نیست؟

«آزادی یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است که یکی از شعبش آزاداندیشی است. بدون آزاداندیشی، این رشد اجتماعی، علمی، فکری و فلسفی امکان ندارد»(1385/3/29)

 

پانویس:

[1] «گر بخواهیم هدف‌های ملت ایران را در یک مفهوم خلاصه کنیم که بتواند تا حدود زیادی خواسته‌های عمومی کشور و ملت را بیان کند و آن را در بر بگیرد، آن مفهوم کلیدی عبارت است از پیشرفت؛ منتها با تعریفی که اسلام برای پیشرفت می‌کند»(19/7/91)

[2] «ارادۀ ملی جان‌مایه پیشرفت همه جانبه و حقیقی است»(بیانیۀ گام دوم انقلاب).

 

#یاداشت_347

14010926

مدلول ترک مطالبه آزاداندیشی از جانب آقا

«خواست رهبری» به عنوان یکی از مختصه‌های راهبردی آزاداندیشی شمرده می‌شود امّا آیا این خواسته هنوز هم پابرجا است؟ آیا اینکه ایشان دیگر این خواسته و مطالبه تکرار نمی‌کنند، نشان از این ندارد که دیگر زمانه این خواسته گذشته است و نه تنها پرداختن به آن اتلاف وقت و هزینه است بلکه مضر هم هست؟ به عبارت دیگر،‌ آیا این نپرداختن‌ها نشان از موقتی بودن آزاداندیشی نزد ایشان ندارد؟

بله آزاداندیشی خواست رهبری بوده است منتهی در آن برهه‌ی زمانی که دیگر از آن گذشته‌ایم؛ حال این خواسته برآورده شده است یا نه؛ و الان دیگر این خواسته از جانب ایشان مطرح نیست.

در تامل روی این سوال، ابتدا باید متذکر این شد که تکرار نکردن یک خواسته صرفا دلالت بر این ندارد که دیگر این خواسته وجود ندارد و هنگامی که در گذشته این خواسته وجود داشت، موقتی بود و چون از وقت آن گذشته است، دیگر آن خواسته، مطلوب نیست. پس این انحصار دلالت وجود ندارد.

این عدم تکرار خواسته، چند مدلول محتمل دارد:

اولین آن همین موقتی بودن این خواسته است و الان زمان آن گذشته است.

یکی دیگر از مدلول‌ها این می‌تواند باشد که جامعه رشد لازم و کافی برای برآوردن این خواسته را نداشته و در صدد برآوردن آن بر نیامده است، لذا این خواسته و مطالبه مدام تکرار نشده است، بلکه با سکوت کردن در این خصوص این خواسته، یک صبر «فعّال» درپیش گرفته‌اند.

یک مدلول دیگر هم که می‌توان احتمال داد این است که اساسا این خواسته و این صحبت‌هایی که در خصوص «آزاداندیشی» شده است؛ و این مطالبه‌ای که برای تحقق آزاداندیشی است، این برای الان نیست، بلکه برای آینده‌گان و برای رسیدن به آینده‌گان این‌ها مطرح شده است و به میزان کافی در یک برهه از زمان به آن پرداخته شده است و اگر احیانا اشاره‌هایی هم در ادامه به آن می‌شود، برای رسیدن به آیندگان است. نمونه‌ای از این قبیل را هم شاید بتوان پیدا کرد؛ شاید بتوان گفت که صحبت‌های آقا در مورد سبک زندگی برای آینده است، نه الان. و شاهد آن هم در بیانات ایشان در دیدار اعضای شورای عالی «مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ وجود دارد؛ اینکه ایشان بر این باور هستند که ما در مرحله‌ی سوم تحقق انقلاب اسلامی هستیم و تا« دولت اسلامی» به طور کامل محقق نشود نوبت به «تشکیل جامعه‌ی اسلامی» نمی‌رسد و با این شرایط موضوع سبک زندگی نیز صرفا در سطح گفتمان‌سازی در جامعه باقی می‌ماند؛ البته متن این دیدار در سایت خامنه‌ای دات‌آی‌آر منتشر نشده است و تنها خبری از این دیدار آمده است که در آن به بعضی از این فرمایشات ایشان اشاره شده است؛‌ امّا از قضا این مسئله که در مرحله دولت‌سازی هستیم نه جامعه‌سازی در همان ابتدا اشاره شده است.

نتیجه‌گیری
حداقل این سه احتمال برای این ترک فعل حضرت آقا وجود دارد؛ هر چند میل نگارنده بیشتر به احتمال دوم است ولی همین صرف وجود چند احتمال و نفی انحصار احتمال اول، مطلوب این یادداشت بود که به نظر می‌رسد محقق شد؛ و ان شاء الله اگر توفیق بود، در خصوص اینکه کدام احتمال ترجیح دارد و یا اصلا می‌توان یک احتمال را به صورت جدی مطرح کرد و دیگر احتمال‌ها را نفی کرد، یک یادداشت دیگر نگاشته خواهد شد.