نوشته‌ها

ظرفیت تربیتی فرهنگ

إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ ۖ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا ۚ فَأُولَٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرًا (نساء ، 97)
در این آیه شریفه گناهکاران عرضه می دارند چون ما در محیط گناه آلود بودیم و ضعیف بودیم و نمی توانستیم خلاف فضای فرهنگی حاکم بر محیط زندگی خود عمل کنیم، دچار گناه شدیم.
شاید در نگاه اولیه به نظر برسد این عذر پذیرفته است، اما پاسخ ملائکه به آنها این است که آیا زمین خدا وسیع نبود، که مهاجرت کنید در آن؟
شما می توانستید از محیط گناه خارج شوید و در محیط دیگری فرهنگ صحیح را حاکم کنید و براساس آن زندگی صحیح و پاکی داشته باشید.
این آیه شریفه ظرفیت تربیتی فرهنگ را به ما یادآوری می کند. ما معمولا به استفاده از ظرفیت تربیتی فرهنگ توجه نداریم؛ گرچه معمولا به صورت ناخودآگاه از آن استفاده می کنیم.
استفاده از ظرفیت تربیتی فرهنگ به این معناست که فرهنگی را ایجاد و در محیط حاکم می کنیم و وقتی یک نفر وارد فضا می شود، از آن فرهنگ متأثر می شود.
مثلا کسی که وارد هیئت می شود، فرهنگ حاکم بر هیئت را می پذیرد و همه مراحل مراسم عزاداری یا جشن را پذیرفته و طبق اقتضای آن عمل می کند.
مثلا هیئتی که تازه تأسیس می شود، مداح و میاندار هیئت باید تلاش بسیاری کنند، تا به سینه زنان شیوه سینه زدن و مراحل سینه زنی را آموزش بدهند و به صورت عمومی و همگانی اجرا شود. اما پس از تبدیل شدن این نکات به فرهنگ در هیئت، کسی که تازه وارد هیئت می شود، همه اینها را یکجا می فهمد و می پذیرد.
نمونه ای از استفاده کردن از ظرفیت تربیتی فرهنگ حتی بدون توجه این است که مکان های مورد استفاده عموم که با کاربری غیر اسلامی (مستقیما هویت اسلامی ندارد) ساخته می شود، مثل سینماها، درمانگاه ها، کتابخانه ها و … حتما یک نمازخانه هرچقدر کوچک دارد.
حتی گاهی فرهنگ سازی باعث می شود بودجه ای به سمتی هدایت شود و اتفاقی جدی در آن زمینه رقم بخورد.
در امور فرهنگی و تربیتی هم، باید به این ظرفیت عظیم فرهنگ توجه داشته باشیم.
به نظر می رسد در امور فرهنگی این موضوع با گفتمان سازی (ایجاد خواست و زمزمه عمومی) و در امور تربیتی با ایجاد دالان تربیتی می توانیم استفاده بهینه کنیم.

رابطه گفتمان سازی و آزاداندیشی (3) – ابزار گفتمان پذیر کرد جامعه

در دو یادداشت اخیر به رابطه گفتمان سازی و آزاداندیشی نگاهی انداختیم، دو یادداشت قبل با دو نگاه اصیل و طریقی به آزاداندیشی دو نوع رابطه «طریقیت و موضوعیت» و «عام و خاص» رسیده بود، در این نوشته نه به جنبه مفاد گفتمان بودن آزاداندیشی کاری داریم و نه به جنبه مصداقی از گفتمان سازی بودن آن؛ بلکه فارغ از رابطه مفهومی این دو، به این نگاه می اندازیم که اگر که آزاداندیشی در جامعه رایج و دارج شود، چه کمکی به گفتمان سازی می کند.

اگر گفتمان آزاداندیشی در جامعه عمومیت پیدا کند، یکی از اثرات مهم آن این است که این جامعه به دلیل اعتقاد به آزاداندیشی یعنی حق گرا و حق پذیر بودن، بسیار گفتمان پذیر خواهد بود.

گفتمان سازی یک ابازر مهم برای فرهنگ سازی در یک جامعه است، اما جوامع از نظر بافت اجتماعی نسبت به فرهنگ پذیر بودن یا نبودن متفاوت هستند، برخی ساختارهای اجتماعی، برخی از تجربیات اجتماعی و برخی از فرهنگ های اجتماعی زمینه را برای گفتمان پذیر بودن یا نبودن جامعه آماده و برخی ناآماده می کند.

گفتمان پذیری هم یعنی اگر با ابزارهای مختلف فرهنگ سازی و گفتمان سازی بخواهیم یک امری را در آن جامعه گفتمان کنیم، آیا جامعه به سهولت پذیرا خواهد بود یا به صورت پایه طوری شخصیت و هویت و ساختارهای او طراحی شده که گفتمان پذیر نیست.

مثلاً ساختار اجتماعی به نام قبیله با توجه به بسته بودن و تعصبی که در آن قرار دارد، گفتمان پذیری جامعه را کاهش می دهد. یا مثلاً جامعه ای که به واسطه استعمار و استحمار شخصیت و هویت سستی پیدا کرده و اعتماد به نفس ملی او پایین آمده است، و این سستی شخصیت او را به مقلد بودن از فرهنگ های دیگر کشانده، گفتمان پذیر نیست. یا مثلا جامعه ای که به دلیل تجربه شکست های اجتماعی ترسو شده است، گفتمان پذیری مخصوصاً گفتمان های در جهت استقلال را خیلی کند می پذیرد.

جامعه آزاداندیش یعنی جامعه ای که در آن قیود تعصب و تقلید و ترس به حداقل رسیده و انسان ها دارای شخصیت حق گرا و حق پذیری شده اند و لذا اگر آزاداندیشی در جامعه ای تبدیل به گفتمان شود، بسیار آن جامعه را گفتمان پذیر می کند، و می تواند عامل حرکت آن جامعه به سمت تعالی و دارای شخصیت و هویت مستقل شدن حرکت بدهد.

پس آزاداندیشی مخصوصاً اگر تبدیل به گفتمان شود، همچون یک مقدمه واجب نقش مؤثری در گفتمان پذیر کردن جامعه بازی می کند و این نیز خود یک نوع ارتباط جدید بین گفتمان سازی و آزاداندیشی خواهد بود.

 

#یادداشت_353

14011001

ضرورت آزاداندیشی برای گفتمان‌سازی

اگر تنها راه رسیدن به حق، آزاداندیشی باشد و با توجه به اینکه اساسا با گفتمان، ما غیر از حق را که نمی‌خواهیم؛ به عبارت دیگر ما با گفتمان به دنبال حق هستیم؛ حتی اگر نگوییم که «گفتمان» مدنظر ما تنها می‌تواند حق را رقم بزند؛ ولی باز هم ما در گفتمان‌سازی، به دنبال حق هستیم؛ لذا شاید بتوان گفت حتی اگر می‌خواهیم به گفتمان‌سازی هم بپردازیم، مفرّی از «آزاداندیشی» نداریم.

به عبارت دیگر این چنین نیست که «آزاداندیشی» صرفا کمک کننده به «گفتمان‌سازی» باشد؛ ولو اینکه بسیار کمک‌کننده و تسهیل‌گر باشد؛ بلکه آزاداندیشی لازم و ضروری است برای گفتمان‌سازی و اگر آزاداندیشی نباشد،‌ امکان گفتمان‌سازی وجود ندارد.

البته این ضرورت در جایی مطرح است که به دنبال «حق» باشیم.

رابطه گفتمان سازی و آزاداندیشی (2) – عام و خاص

در یادداشت قبل به بحث رابطه گفتمان سازی با آزاداندیشی پرداختیم و بعد از تعریف آزاداندیشی و گفتمان سازی به این صورت که گفتمان سازی یعنی «آنگاه که یک مفهوم و معرفت سخن مقبولی به نظر برسد و به باور عمومی تبدیل شود و سرمنشأ شکل‌گیری یک مطالبۀ عمومی بشود گفتمان شکل گرفته است.» [1] و آزاداندیشی هم یعنی «حق گرایی و حق پذیری» بیان شد که آزاداندیشی هم خود مطلوبیت ذاتی دارد و در واقع یک مفاد گفتمانی محسوب می شود، و هم چون مفادی است که وقتی به یک پدیده اجتماعی رایج تبدیل بشود، بیشتر بستر برای پیش بردن حق و حقیقت می شود زیرا روحیه حق گرایی و حق پذیری را در جامعه نهادینه کرده است؛ جنبه طریقی پیدا می کند.

رابطه معنایی از آزاداندیشی که موضوعیت و مطلوبیت ذاتی دارد بررسی شد، اما اگر آزاداندیشی طریقی به عنوان طریقی برای پیش بردن حق و حقیقت ملاحظه شود، آزاداندیشی هم همانند گفتمان سازی طریقیت پیدا می کند، منتها گفتمان سازی روش پایه و عام است و آزاداندیشی روشی خاص؛ یعنی در نگاه طریقی به آزاداندیشی، این پدیده مهم خود روشی برای گفتمان کردن مفادهای متعددی دانست، لذا آزاداندیشی از جنس گفتمان سازی می شود، منتها گفتمان سازی روش عام و پایه است ولی آزاداندیشی به صورت خاص و محدود تر از گفتمان سازی.

به بیان دیگر گفتمان سازی و آزاداندیشی دو مفهوم هم جنس خواهند شد که یکی عام و دیگری خاص است؛ در این نگاه از رایج کردن آزاداندیشی به عنوان یک پدیده اجتماعی که خود یک مفاد گفتمانی است عبور می کنیم و بعد از گفتمان شدن این پدیده به آن نگاه می کنیم و می بینیم که خود این روحیه حق گرایی و حق پذیری که در جامعه گسترش پیدا کرده است، عاملی برای گفتمان سازی بسیاری از مطلوبیت های دیگر خواهد شد و به عنوان روشی برای گفتمان سازی مطرح خواهد شد. به عبارت دیگر گفتمان سازی با روش های مختلفی می تواند صورت بگیرد که یکی از آن ها آزاداندیشی است.

 

[1] تعریف منتخب استاد حجت الاسلام محمدرضا فلاح شیروانی در کتاب رسالت گفتمان سازی (چاپ نشده)

 

#یادداشت_352

14010929

رابطه گفتمان سازی و آزاداندیشی (1) – طریقیت و موضوعیت

وقتی سخن از آزاداندیشی به عنوان یک ضرورت راهبردی برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی به میان می آید، و ادعا می شود که رهبر معظم به عنوان سکاندار انقلاب این ضرورت راهبردی را عامل رسیدن به مسائل بسیار مهمی مثل پیشرفت علمی و فکری و فلسفی و حتی رشد اجتماعی و … می دانند[1]؛ این مسئله پیش می آید که نسبت این ضرورت راهبردی با ضرورت راهبردی دیگر مانند گفتمان سازی که آن را نیز رهبری تسهیل گر زمینه اجرا و عمل،[2] خلق کننده یک بستر نظری برای نظریه‌پردازی،[3] رسوخ بخش یک آرمان در نخبگان، [4] همراه کننده کارگزاران نظام،[5] ایجاد کننده نهضت تولید علم،[6] می دانند چیست؟

این نسبت زمانی مهم تر می شود که ادعا شود که با گفتمان سازی مطلوبیت هایی که از آزاداندیشی مد نظر رهبری بود نیز تأمین می شود، پس ما باید تمرکز کنیم بر گفتمان سازی و مطلوبیت راهبردی آن را بیشتر ببینیم، و از صرف کردن هزینه و انرژی نخبگان روی این موضوع خودداری کنیم.

مخوصاً که این ادعا با این سخن نیز قرین شود که سخن رهبری در مرور زمان نقطه تمرکز پیدا کرده است و ایشان در وضعیت فعلی طرح راهبردی خودشان دنبال گفتمان سازی قیام جوانان برای پیشرفت هستند، و باید با این سویه ی تیز فرمان ایشان همراهی کرد و همه سرمایه ها را متوجه این نقطه کرد تا به نتیجه برسیم.

اما واقع قضیه این است که هر دوی این دو گانه را رهبری با ادبیات های بسیار مهمی مورد تأکید قرار دادند و این نشان دهنده این است که در نظرگاه شریف ایشان این دو عِدل و بدیل یکدیگر نیستند.

لذا باید در نسبت این دو واقعیت تأمل کرد که چه نسبتی بین این دو برقرار است و آیا می توان این دو ضرورت راهبردی را معاضد هم دید نه بدیل؟

اگر گفتمان سازی را به این صورت تعریف کنیم که «آنگاه که یک مفهوم و معرفت سخن مقبولی به نظر برسد و به باور عمومی تبدیل شود و سرمنشأ شکل‌گیری یک مطالبۀ عمومی بشود گفتمان شکل گرفته است.» [7] گفتمان سازی یک روش پایه و عام است که جهت طریقی دارد و هر مطلوبیتی را با آن می شود تبدیل به باور عمومی کرد، لذا در گفتمان سازی این مفاد گفتمانی است که محتوای کار را تشکیل می دهد.

آزاداندیشی نیز یعنی حق گرایی و حق پذیری و هم خود مطلوبیت ذاتی دارد و در واقع یک مفاد گفتمانی محسوب می شود، و هم چون مفادی است که وقتی به یک پدیده اجتماعی رایج تبدیل بشود، بیشتر بستر برای پیش بردن حق و حقیقت می شود زیرا روحیه حق گرایی و حق پذیری را در جامعه نهادینه کرده است؛ جنبه طریقی پیدا می کند.

لذا اگر به آزاداندیشی به عنوان یک مفاد گفتمانی نگاه کنیم که خود نیاز به گفتمان شدن دارد، باید بگوییم که رابطه آزاداندیشی و گفتمان سازی به این صورت است که گفتمان سازی روش است و آزاداندیشی محتوا.

در این زاویه این دو از یک جنس نیستند که بخواهند بدیل یکدیگر قرار بگیرند، بلکه آزاداندیشی یک مفاد گفتمانی است که هر چند خود بعداً ممکن است باعث پیشبرد اهداف دیگری نیز بشود همانند همه مفادهای گفتمان دیگر، ولی برای رایج و دایر شدن آن در جامعه نیاز گفتمان سازی آزاداندیشی داریم.

پس نمی توان ادعا کرد که اگر گفتمان سازی یک وزن راهبردی در نظرگاه رهبر معظم انقلاب دارد، این می تواند بدیلی برای آزاداندیشی باشد که آن نیز وزن راهبردی بالایی دارد، بلکه گفتمان سازی خود به خود اصالت و مطلوبیت ندارد، بلکه مطلوبیت آن طریقی و روشی است که می توان به واسطه آن مفادهای مختلف راهبردی و مهم را تبدیل به یک پدیده اجتماعی رایج و عمومی کرد، ولی آزاداندیشی یک حالت و واقعیت اصیلی است که موضوعیت دارد و شما می خواهید که جامعه شما واقعاً آزاداندیش باشد.

[1] . بدون آزاداندیشی، این رشد اجتماعی، علمی، فکری و فلسفی امکان ندارد»(1385/3/29)

[2] «هم در زمینه‌ی مسائل نظریه‌پردازی کارهای مهمی ان‌شاءالله انجام خواهد گرفت، هم در زمینه‌ی گفتمان‌سازی، و هم در زمینه‌ی نزدیک کردن این گفتمان به اجرا؛ که البته اگر به صورت گفتمان در آمد، اجرای آن دیگر کار دشواری نیست. یعنی همان اشکالاتی که به مجلس و شورای نگهبان و دولت و غیره دارند، همه‌ی آنها برطرف میشود.»

[3] «باید از طریق گفتمان‌سازی و بهره‌گیری از دیدگاه‌های نخبگان و صاحب‌نظران، و با صبر و حوصله، الگویی فاخر، مستحكم و ارزشمند تدوین شود.»

[4] «لازمه‌ی تحقق الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمان‌سازی آن در جامعه است.» ()

[5] «تصمیم‌سازی کنید»، «گفتمان‌سازی کنید». این، مجری و مسئولین اجرائی را می‌کشاند دنبال این تصمیم، و تصمیم‌گیری خواهند کرد و عمل خواهد شد.» ()

[6] «فكر كنيد، بگوئيد، بنويسيد، در مجامعِ خودتان منعكس كنيد؛ آن كرسىهاى آزادانديشى را كه من صد بار ـ با كم و زيادش ـ تأكيد كردم، راه بيندازيد و اينها را هى آنجا بگوئيد؛ اين ميشود يك فضا. وقتى يك فضاى گفتمانى به وجود آمد، همه در آن فضا فكر ميكنند، همه در آن فضا جهتگيرى پيدا ميكنند، همه در آن فضا كار ميكنند؛ اين همان چيزى است كه شما ميخواهيد.

بنابراين اگر چنانچه اين كارى كه شما مثلاً در فلان نشستتان، در فلان مجموعهى دانشجوئىتان كرديد، فكرى كه كرديد، ترجمهى عملياتى نشد، به صورت يك قانون يا به صورت يك دستورالعمل اجرائى درنيامد، شما مأيوس نشويد؛ نگوئيد پس كار ما بىفايده بود؛ نخير. و من به شما عرض بكنم؛ در اين پانزده شانزده سال اخير، همين حركت علمىاى كه آغاز شده، همين جور آغاز شده؛ همين جور امروز علم شده يك ارزش؛ چند سال قبل اينجورى نبوده. ما همين‎طور روزبهروز هى پيش رفتيم. (بيانات در ديدار جمعى از نخبگان و برگزیدگان علمى 1390/07/13)

[7] تعریف منتخب استاد حجت الاسلام محمدرضا فلاح شیروانی در کتاب رسالت گفتمان سازی (چاپ نشده)

 

#یادداشت_351

14010928