نوشته‌ها

سطحی نگری به عمق وحدت استراتژیک

نقل قولی است از استاد مهدی طائب که می فرمودند که کسانی که خلفای سه گانه، را به تمسخر هایی بسیار کودکانه این شخصیت ها را در دنیای شیعه معرفی می کنند عملا جایگاه درگیری امیرالمؤمنین را در سطحی بسیار پایین و کودکانه قرار می دهند و عملا دشمنی این افراد با امیرالمؤمنین بالاتر از خود این افراد است.

وحدت حتی اگر به عنوان یک امر استراتژیک بخواهد معنا شود باید به عمق این استراتژی درست نگاه گردد. یکی از مقوله های استراتژیک در این موضوع جمعیت اهل سنت در دنیا می باشد که اکنون تقریبا 24 درصد کل جمعیت جهان را مسلمانان تشکیل می دهند که از این تعداد طبق آماری قدیمی یک چهارم را شیعیان تشکیل می دهد.

طبق پیش بینی های صورت گرفته و باتوجه به وضعیت جمعیتی مسیحیان دنیا که 31 درصد کل جمعیت می باشند، تا ده سال آینده جمعیت مسلمانان به نیمی از جمعیت دنیا می رسد.

با آماری که قبل ارائه شد باید توجه داشت که اگر بر یک طرح استراتژیک با نگاه به حفظ منافع امت اسلامی و دشمن مشترک به وفاق رسیده نشود، عملا وارد یک خودسوزی سنگین خواهیم شد و تقریبا اثری از اصل اسلام نخواهد بود. لذا در حد یک راهبرد هم که بخواهیم بنگریم در طرح استراتژیک امت اسلامی خطرناک ترین موضوع را می توان تفرقه بین مذاهب و حیاتی ترین آن را وحدت نامید.

راهبرد وحدت

جمهوری اسلامی اگر می خواهد به سوی ایجاد تمدن حرکت کند، حتما باید متحدان زیادی داشته باشد.
در مقابل دشمنان تلاش می کنند متحدان احتمالی انقلاب اسلامی را در مقابل او قرار دهند، تا تقابل آنها با انقلاب مانع از تقابل انقلاب با استکبار جهانی شود.
درواقع با ایجاد دشمنان کاذب مانع تقابل جمهوری اسلامی با دشمنان حقیقی خواهند شد.
این دشمنان کاذب نیز، با هر بهانه ای ایجاد می شوند و دشمنان هرگونه محل افتراق و جدایی را که بتوانند ایجاد کنند، یا بازنمایی کنند، انجام می دهند.
یک نوع از گسل هایی که می تواند اختلاف بر انگیز باشد، گسل قومیتی است. اینکه قومیت های مختلف را به تقابل با جمهوی اسلامی وادار کننند.
نوع دیگری از گسل که درواقع بهترین گزینه برای ایجاد اختلاف است، گسل های عقیدتی است. در این موضع دوگانه مسلمان – مسیحی ، شیعه – سنی ، شیعه دوازده امامی – سایر فرق شیعی ، شیعه انقلابی – شیعه انگلیسی ، هیئتی – غیر هیئتی و دوگانه های دیگری که ایجاد یا بازنمایی می شود.
گذر کردن از شکاف های اعتقادی به مراتب سخت تر از گذر کردن از سایر شکاف هاست و در حال حاضر انقلاب از همین شکاف های اعتقادی به مراتب ضربه می خورد و بیش از همه، از اختلاف شیعه و سنی؛
در این زمینه، حتی کسانی که اصل اتحاد بین شیعه و سنی را قبول دارند، راهبردهای کاملا متفاوتی را اتخاذ کرده اند.
و از جمله مسائل مجهول در این زمینه، نظریه واضح و نهایی حضرت آقا در این موضوع است.
آنچه در این یادداشت قصد داشتم تذکر بدهم، این نکته بود که راهبرد اتحاد با اهل سنت، همچون راهبرد اتحاد با اقوام مختلف است. همانگونه که همه ما ایرانی ها (کسانی که در مرز بندی های فعلی در جغرافیای کشور ایران قرار داریم) در مورد موضوعاتی که به نفع همه کشور است، اتحاد داریم و نه قصد داریم اختلاف ها را مرتفع کنیم و نه خود را کاملا جدای از همدیگر بدانیم، درمورد اتحاد با اهل سنت نیز، همین نکته را باید مد نظر داشته باشیم، که قرار نیست مذاهب واحد شود، تا اتحاد حاصل شود. بلکه فقط می خواهیم بر مواضع اختلاف انگیز اصرار نکرده و به مشترکات بپردازیم.
مسأله پایانی که در این یادداشت متذکر شویم، لزوم بررسی روایات فقهی در زمینه تعامل با اهل سنت (عامه) و مسأله لعن در تراث شیعی است.