نوشته‌ها

۱۹۹۳ و پیش‌بینی تمدن‌پژوهان برای امروز

در چند یادداشت سعی شد به ضرورت روایت درگیری برای رسیدن یه ایده فرهنگی مادر پرداخته شد.

هانتیگتون، مبدع نظریه تقابل تمدن‌ها، می گوید:

خطوط‌ گسل‌ موجود بین‌ تمدن ها، امروز جایگزین‌ مرزهای‌ سیاسی‌ و ایدئولوژیک‌ دوران‌ جنگ‌ سرد شده‌ است‌ و این‌ خطوط‌ به‌ مثابه‌ جرقه‌های‌ ایجاد بحران‌ و خون ریزی‌اند. خصومت‌ هزار و چهارصد ساله‌ اسلام‌ و غرب‌ در حال‌ افزایش‌ است‌ و روابط‌ میان‌ دو تمدن‌ اسلام‌ و غرب، آبستن‌ بروز حوادثی‌ خونین‌ می‌شود… و سرانجام‌ نیز تمدنهای‌ اسلامی‌ و کنفوسیوسی‌ در کنار هم‌ رویاروی‌ تمدن‌ غرب‌ قرار می‌گیرند. خلاصه‌ اینکه‌ کانون‌ اصلی‌ درگیریهای‌ آینده‌ بین‌ تمدن‌ غرب‌ و اتحاد جوامع‌ کنفوسیوسی‌ شرق‌ آسیا و جهان‌ اسلام‌ خواهد بود. در واقع‌ درگیریهای‌ تمدنی آخرین‌مرحله‌تکامل‌درگیری‌درجهان‌نواست.

فارغ از تمام نقدهایی که به کلیت این نظریه شده است اما این سطح از تحلیل در سال ۱۹۹۳، که پاسخی به پایان تاریخ فوکویاما بود، بیانگر است که اساسا آنها که در افق تمدنی خود را قرار میدهند، و سپس بر اساس یک منظر تقابلی و درگیری مآب، صحنه را مطالعه و روایت میکنند، به خوبی متوجهند که گسلهایی که در صحنه تکامل یافته غرب ایجاد شده اجازه ورود تشعشعات نوین تمدنی را داده و اندک اندک این با عمیق تر و گسترده شدن این شکاف ها، پراکندگی این اندار به حدی خواهد رسید که تمدن موجود را برچیده و خود را مستقر خواهد کرد.

لذا از بین استراتژیست های تمدن ساز، آنهایی قابل اعتنا خواهند بود که این گسل ها را به خوبی درک و شناسایی کرده و بر فعال ترین آنها سرمایه گذاری کرده است.

به نظر می آید ایده فرهنگی مادر، پرداخت و تفصیل تشعشعات انوار گسترده و عمیقی است که از چشمه انوار الهی بلند شده و بنا دارد روی زمین از گسلهای مدرنیته خود را عبور داده و همه مردم دنیا را به روشنی اش بینا کند.

توانمندی رویکرد دکتر کچوئیان در تصویر سازی علم دینی در افق تمدنی

در یادداشت اول از دوره علم دینی اشاره شد که علم از پارامترهای تمدنی است، اما آنچه که تا جلسه ارائه نظریه دکتر کچوئیان جای سوال داشت این بود که چگونه می شود یک مقوله ای از رئوس تمدن سازی باشد ولی روایت از این مسئله به هیچ عنوان هیچ ربطی به درگیری تمدنها نداشته باشد؟ یا اینکه اگر بناست قرائتی از سطح درگیری صورت بگیرد در قامت یک درگیری تمدنی روایت نمی شود.

موضوع تولید علم دینی از آن جهت که به دنبال احیای یکی از مؤلفه های تمدن اسلامی است، ناخودآگاه وارد درگیری تمدنی خواهد شد لذا شناخت درست این درگیری و صحنه نامتوازن آن از اهمیت و ضرورت بسیار بالایی برخوردار است زیرا که لحظه ای غفلت از این موضوع موجب تأویل و مصادره به سمت جبهه مقابل خواهد شد و چه بسا خروجی کار عملا نه دستاورد ویژه و نه جدیدی خواهد بود.

رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان در تاریخ ۱۳۹۶/۰۷/۲۶ می فرمایند:

«یکی از خطراتی که هر ملّتی را تهدید میکند این است که دشمنِ خودش را نشناسد، دشمنِ خودش را دشمن نداند؛ یا دوست بداند یا بی‌طرف بداند؛ این خطر خیلی بزرگی‌ است. این خواب‌رفتگی است. هم دشمن را بشناسید، هم روشهای‌ دشمنی‌اش را بشناسید؛ ببینید چه‌جوری دشمنی میکند. دچار غفلت نشویم؛ اگر غفلت کردیم، غارت خواهیم شد؛ اگر غفلت کردیم، شبیخون به ما زده خواهد شد؛ غفلت نکنیم. امیرالمؤمنین (علیّه السّلام) فرمود ــ در نهج البلاغه است ــ وَ اللَّهِ لَا اَکونُ کَالضَّبُعِ تَنامُ عَلَى طولِ اللَّدم‌؛ من مثل آن حیوانی نخواهم بود که معمولاً برای اینکه به خواب برود، یک آهنگی میخوانند و او به خواب میرود؛ من خواب نخواهم رفت، بیدارم و میفهمم دُوروبَرم چه میگذرد. از ما هم همین را خواسته‌اند. نباید به خواب برویم، نباید غفلت کنیم.»

به نظر می آید دکتر کچوئیان از بین نظریه هایی که تا کنون بررسی کرده ایم از معدود افرادی است که سعی کرده خود را در دل این درگیری به گونه ای قرار دهد که تمامی ابعاد مسئله علم دینی را در افق تمدنی و فضای درگیری آن ببیند.

از نکات برجسته ای که ایشان مد نظر دارند ابداع غرب شناسی در تعریف خودشان بود که قائل اند در یک درگیری تمدنی همه مفاهیم دچار تجدد شده و لذا امکان فهم سوم وجود ندارد الا اینکه یک پیچ تاریخی و عصر جدیدی آغاز شود که انقلاب اسلامی این عصر را رقم زده و لذا هم اکنون قابلیت شناخت غرب فراهم شده لذا استراتژی ایشان برای عبور از مدرنیته از دل مدرنیته، تشدید بحران است یعنی باید تا میتوان بحرانی که امروزه تمام عاقله را تجدد زده کرده را به صورت شفاف، به تصویر کشید تا اولا پیچیدگی های آن به خوبی روشن شود و الا وارد پاسخی زودهنگام خواهیم شد و عملا آن پاسخ از کارکرد خود می افتد.

این نگاه آنقدر در مباحث ایشان ویژه است که زیست علمی برای ایشان به دو بخش قبل از انقلاب اسلامی و بعد از انقلاب اسلامی تقسیم میشود و عملا انقلاب اسلامی برایشان شروع شکل گیری یک تمدن نوین است که باید به ابعاد و مؤلفه های تمدنی اش پرداخت.

از دیگر نقاط برجسته ای که ایشان درگیری تمدنی در مقوله علم را در سطح خوبی به تصویر کشیدند این بود که مسئله علم دینی را در یک زیست قرار دادند و این زیست و تجربه انسان کاملا در یک اتمسفر و فرهنگ دینی قابل تحقق دانسته شد و عملا می توان با موضوع گفتمان سازی که در نگاه استاد فلاح دنبال می شود خیلی قرابت احساس کرد.

ورود لمّی و علّی به حوزه تولید علم دینی

از آنجا که در ارائه‌ی دکتر جمالی و کتب دکتر گلشنی سرتیتر «علم سکولار تا علم دینی» پررنگ است، به نظر می آید در نگاه دکتر گلشنی ورود به علم دینی از سمت علم سکولار و از نقطه علوم تجربی رقم خورده است. این ورود برای این نگاه لوازمی را در پی داشته است.

اولا اینکه در دل پارادایم علم سکولار متوجه کانال هایی شده اند که اساس علم های تجربی سکولار را تشکیل می دهد و اتفاقا هر کدام از آنها در لایه هایی خاص متوقف به جهان بینی در دل علم تجربی هستند.

با این گونه بررسی متوجه شدند که وقتی شاه راه های علم تجربی کاملا به جهان بینی تمرکز یافته، اگر در همین نقاط بتوانیم تزریق جهان بینی توحیدی داشته باشیم، علم دینی را برداشت خواهیم کرد.

لذا نظریه کوانتومی که بر اساس جهان بینی توحیدی ارائه کردند نیز از همین رویکرد تغذیه می کند. این رویکرد از نظر ما ورود لمی به وادی علم دینی است.

اما ورود علّی به وادی تولید علم دینی نیز می توان مورد بررسی قرار داد به این معنا که کاملا و ابتدائا بر جهان بینی و حکمت اسلامی تمرکز شود و سعی بر این باشد که نگاه و ذائقه دین را برای پرداختن و توصیف عالم ماده و طبیعیات را دریابیم و سپس با آن ذائقه و آهنگ به سراغ کشف، توصیف و تجربه در طبیعیات شویم. مزیت این رویکرد به رویکرد قبل این است که اصالت را به پارادایم اسلامی میدهد و نقطه تاکید اولیه را بر این نقطه قرار میدهد لذا از این حیث چه بسا مسائلی در علم سکولار باشد که اساسا با پارادایم اسلامی اصلا مسئله نباشد و در حوزه ذائقه دینی مطرح نگردد.

نکته دیگری که می توان در تفاوت این دو رویکرد مد نظر قرار داد این است که وقتی تحت یک پارادایم به سراغ عالم ماده و توصیف و تحلیل آن می پردازیم قطعا به نقاط و مسائل درجه دو خواهیم رسید که احتمالا این ضرورت را ایجاد میکند که بخواهیم از همان منظر بست و توسعه عرضی و طولی مبانی نظری و جهان بینی داشته باشیم، ورود علی این تضمین را دارد که بسط و توسعه در مبانی از این منظر قطعا منبطق با دین و پذیرفته همان حکمت دینی سابق است اما در رویکرد لمی هیچ تضمینی وجود ندارد که بتوانیم مسائلی را منشأ بسط قرار دهیم که اساسا مسئله دین نبوده و توسعه حکمت از آن مسئله موجب گردد بعد از تطوراتی، پارادایم های بومی دینی و اساسی را به نفع فلسفه سکولار مصادره کند.

صورت بندی رویکردهای تمدنی به علم دینی

در تعاریفی که از تمدن ارائه می شود اساسا علم و دین هردو از مؤلفه های تمدنی هستند. به این صورت که اگر بخواهیم تمدن های بشری را از اول خلقت تا به امروز بررسی کنیم نمیتوان گفت این دو مؤلفه به صورت یک نیاز ضروری اجتماعی در زیست بشر ظهور و بروز نداشته است، هم چنین اینکه با بررسی سیر تطورات این دو مؤلفه در زیست بشری از اول خلقت تا کنون می توان ادعا کرد که انسان نیز نسبت به این دو مقوله بی واکنش نبوده و کنش گری فعالانه ای را اخذ نموده است.

سیر تطورات تمدنی علم و دین نشان می دهد که درگیری های تمدنی از ابتدای تاریخ، به شدت در این دگرزیستی ها اهمیت داشته و نمی توان برای پرداختن به مسئله علم و دین از آن غافل بود.

با پیش فرض گرفتن مقدمه فوق، اینگونه شایسته است که به مسئله علم و دین و رابطه آن پرداخته شود که این دو مؤلفه از شأن اصلی خود که تنفس در افق های تمدنی است، خارج نگردد و هم چنین بتوان دائما ناظر به درگیری های تمدنی بشر در طی تاریخ، به تحلیل آن پرداخت.

در جلسه اول «دوره آشنایی با برخی از ایده های معاصر علم دینی» به ضرورت پرداختن این مسئله پرداخته شد اما به نظر می آید قدری افق این دو مؤلفه به ترازهایی پایین تر از افق های تمدنی تقلیل یافت، لذا شاهد بودیم که در صورت بندی مواجهات با این مسئله، مواجهات ناقصی که با یک رویکرد مادی گرایانه تاریخی بشریت را رصد کرده اند، هم عرض رویکردهایی گذاشته شد که برای یک تمدن حرف و نسخه اصلاحی دارد؛ این خلط در صورت بندی پرداختن به علم دینی به نظر ما اساسا موجب خواهد شد در پرداخت و حل مسئله علم دینی، غافل از اینکه باید پاسخ به سمت نظریه ای رود که بتواند با زیست بشری ارتباط بگیرد و برای تمام انسان بما هو انسانِ امروز، سخن نو را مطرح کند، به تامل بشیند و نهایتا در بعد از انقلاب اسلامی که با یک پدیده کاملا تمدنی رو به رو هستیم، پاسخی در افق های بسیار پایین تر را اصرار بورزد.

حادثه ای که در ایران به عنوان انقلاب اسلامی اتفاق افتاده است، عمق هایی انسانی و فراانسانی دارد و به تصریح رهبر انقلاب ما را وارد عصر جدید کرده است. این جمله لوازمی دارد که نشان می دهد انقلاب اسلامی شروع یک تمدن نوین را به بشریت وعده داده و در حال شتاب گرفتن به سمت تشکیل آن است. لذاست که برای انقلاب اسلامی پرداختن به مسئله علم و دین و رابطه آن از ابتدا از مسائل ضروری بوده و هست.

اما باید توجه داشت در هم عرض رویکرد انقلاب اسلامی قطعا رویکردهایی قرار می گیرد که توان و قدرت پرداختن به این موضوع را در ساحت یک تمدن را داشته باشند.

شاید نهایتا بتوانیم در این موضوع قایل به سه رویکرد در مسئله علم دینی باشیم:

1- رویکرد تمدن شرق 2- رویکرد تمدن غرب 3- رویکرد تمدن نوین اسلامی

کلام انقلابی پشتیبان امت وسط

هرچند هنوز مباحث جلسه روی کلام است و به قید انقلابی آن به صورت ویژه پرداخته نشده است، ولی به حسب مباحثی که این روزها در کلاس فقه می‌گذرد، در یادداشت زیر کمی حول قید انقلابی تامل شده است.

 

اگر قرار است یک جامعه اسلامی بسازیم، نیاز است ابتدا یک امت وسط و یک هسته سخت داشته باشیم؛ یک امتی که برآمده از عقاید دور هم جمع شده‌اند و این امت وسط به صورت عمیقی بهم‌ دیگر پیوند دارند و یک شبکه محکمی در بین افراد این امت برقرار است و این اتصال بین خود لازم است که به خاطر قلّت عدد هضم در اکثر نشود که مخالفان هم به دنبال این هضم هستند.

پس لازم است این امت وسط برای شکل‌گیری جامعه اسلامی تشکیل شود؛ لازم است که یک امت حزب اللهی و انقلابی داشته باشیم که نقش آن هسته سخت باورمند را ایفا کنند و جامعه‌سازی و مدیریت جامعه را برعهده داشته باشند.

این امت انقلابی نیاز به پشتیبانی دارد، نیاز به طعام اندیشه‌ای دارد؛ چه در شکل‌گیری و پدیدآمده و چه در ادامه‌راه و چه در توسعه خود نیاز شدید به اندیشه‌ای دارند که حیات‌شان را پشتیبانی کند. این امت قیام کرده، شدیدا نیازمند است که حیات دینی‌ او پشتیبانی شود. این پشتیبانی از اندیشه دینی این امت به‌پا خواسته برعهده‌ی کلام انقلابی است.

وقتی ایران تماما یک پارچه قیام کرد، آنگاه دیگر وارد تمدن‌سازی شده‌ایم و اینجا دیگر به‌دنبال آن نیستیم که این امت را به همان روش قبل توسعه بدهیم و با توسعه بخواهیم تمام جهان را بگیریم، بلکه وقتی این امت به‌پا خواسته و این هسته سخت اولیه شکل گرفت دیگر زمانه‌ی جهاد است. در این زمان است که جهاد با طواغیت و حکومت‌هایی که مانع آزادی بشر هستند شروع می‌شود. یعنی این جهاد هم ابتدایی نیست، بلکه جهاد دفاعی است، دفاع از آزادی انسان. و این درگیری با باطل تا هنگامی که تماما حکومت روی زمین از آن الله نشود ادامه دارد و این جهاد تا برقرار و حکومت حق بر روی زمین ادامه دارد.