آزادی عقیده در آیةالکرسی
دومین آیه از مجموعهی سه آیه معروف به آیة الکرسی، در خصوص آزادی به خصوص آزادی عقیده و آیین است. «لااکراه فی الدّین» (بقره / ۲۵۶) آنچه آیین ماست، با اکراه همراه نیست. به زور و اجبار اعتقادات و تفکرمان را به جهان و جهانیان تحمیل نمیکنیم؛ معمولا به این بند از آیه بسیار تمسک شده است به خصوص از جانب روشنفکران، چه دینی و حتی غیردینی. امّا در نگاه نخست به نظر میرسد این فرمایش قرآن کریم با دستورات و آیات مربوط به جهاد با کفّار و قتال سازگاری ندارد؛ پناه بر خدا از این که بخواهیم مدعی ناسازگاری میان آیات قرآن که تمام حق است، قائل شود؛ قرآن تمام حق است و تمام اجزاء این حقیقت یکپارچه حق، باهمدیگر سازگار هستند؛ امّا منظور این ناسازگاری که در متن اشاره شد، آنچه روشنفکران از این بخش از آیه شرفه فهمیدند و ترویج میکنند و حتی مشهور بین عموم جامعه نیز میباشد، منظور این فهم از عدم اکراه در دین و آیین است؛ و در این یادداشت بنا بر توضیح این است که این برداشت آنچنان که معروف است، صحیح نیست.
سوالی که از متمسکین به این بخش از آیه داریم این است که ادامه آیه را چرا توجه نمیکنند؟ چرا آیه را کامل نگاه نمیکنند؟ بله هیچ اجباری در پذیرش آیین و دین ما نیست و اساسا آیین و دین ما همراه با اکراه نیست و این را هم به خاطر فشارهای امثال شما و حقوق جهانی بشر و … نمیگوییم که اساسا معتقدیم این نفهته در دین ماست و آزادی را از پرتوهای توحید میدانیم؛ امّا شما که قصد تمسک به این فقره را دارید، چرا ادامهی آیه نمیخوانید؟
صورت کامل آیه از این قرار است: « لا اِكْراه فِی الدّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی فَمَنْ یكْفُر بِالطاّغُوتِ وَ یؤمِنْ بِاللهِ فَقَدْ اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لاَنْفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ »
«لا اکراه فی الدّین» در دین اکراه و اجباری نیست، «قد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیّ» آشکار شده است راه راست از راه گمراهی.
اینکه در ادامه عدم اکراه در دین بلافاصله گفته شده است، راه راست و گمراهی آشکار شده است، این علت عدم اکراه را بیان میکند؛ چرا اجبار و زود وفشاری همراه آیین و در پذیرش دین ما نیست؟ چون راه راست از راه گمراهی آشکار شده است و مانند روز واضح شده است که راه راست کدام است و گمراهی کدام است؛ لذا این آیه کریمه اساسا نه تنها منافی تبلیغ دین و تبیین نیست، که اساسا مؤید آن است. و در وزان تبلیغ، به جهاد اهمیت میدهد.
اساسا جهاد اسلامی برای برطرف کردن و برداشتن موانع هدایت است؛ که عبارت باشند از طواغیت و رهبان زمانه که مانع رسیدن هدایت به مردم هستند؛ مانع این آشکار شدن راه راست و راه گمراهی هستند؛ اساسا جهاد اسلامی و قِتال مقدس اسلامی برای آزادی و آزاداندیشی است؛ برای آزادی بخشی است؛ در جامعهای که سردمداران کفر مانع تبین راه رشد هستند؛ مانع خوانده شدن قرآن هستند، مانع رسیدن حق به عموم جامعه هستند، با این افراد با زور و با شمشیر مقابله خواهیم کرد؛ ما برای رسیدن حق به و راه راست به مردم، جانمان را هم میدهیم و به آن افتخار میکنیم، و این را برای خود سعادت میدانیم که در راه رسیدن عموم جامعه به آزاداندیشی و رها کردن مردم از بندها، کشته شویم و جان دهیم؛ بله اگر دستی مانع رسیدن سخنان قرآن به مردم بشود، مانع خواندن قرآن بشود، آن دست را قلم میکنیم، اگر حجابی در برابر حق و حقیقت به وجود بیاورند، با افتخار آن را میدریم، اگر مشتی بخواهد بر سر خوانندهی قرآن زده شود، آن دست را قطع میکنیم، برای بر طرف کردن مزاحمان هدایت همیشه آماده و شمشیر به دست هستیم و این را نه تنها در تنافی با آزادی و آزاداندیشی نمیبینیم بلکه عین آزاداندیشی است و رقم زدن آن را در جامعه تکلیف خود میدانیم.
و از این باب است که این روزها که درگیریها و قتال تا حدودی به جبههی نرم و فرهنگی کشیده شده است، جهاد تبیین اهمیت ویژه مییابد؛ درگیری و قتال مستقیم تبیین برای تکتک مسلمانان واجب است، همانگونه که جهاد شمشیر بود؛ چرا که اینروزها کمتر با شمشیر مانع تبین رشد از غی / آشکار کردن راه راست از گمراهی، میشوند؛ بلکه با رسانههایی انحصاری مانع این تبیین میشوند؛ و البته در این مقام هم هیچ ابایی از دست به شمشیر شدن نداریم چرا که «الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي السَّيْفِ وَ تَحْتَ ظِلِّ السَّيْفِ».