نوشته‌ها

ورود لمّی و علّی به حوزه تولید علم دینی

از آنجا که در ارائه‌ی دکتر جمالی و کتب دکتر گلشنی سرتیتر «علم سکولار تا علم دینی» پررنگ است، به نظر می آید در نگاه دکتر گلشنی ورود به علم دینی از سمت علم سکولار و از نقطه علوم تجربی رقم خورده است. این ورود برای این نگاه لوازمی را در پی داشته است.

اولا اینکه در دل پارادایم علم سکولار متوجه کانال هایی شده اند که اساس علم های تجربی سکولار را تشکیل می دهد و اتفاقا هر کدام از آنها در لایه هایی خاص متوقف به جهان بینی در دل علم تجربی هستند.

با این گونه بررسی متوجه شدند که وقتی شاه راه های علم تجربی کاملا به جهان بینی تمرکز یافته، اگر در همین نقاط بتوانیم تزریق جهان بینی توحیدی داشته باشیم، علم دینی را برداشت خواهیم کرد.

لذا نظریه کوانتومی که بر اساس جهان بینی توحیدی ارائه کردند نیز از همین رویکرد تغذیه می کند. این رویکرد از نظر ما ورود لمی به وادی علم دینی است.

اما ورود علّی به وادی تولید علم دینی نیز می توان مورد بررسی قرار داد به این معنا که کاملا و ابتدائا بر جهان بینی و حکمت اسلامی تمرکز شود و سعی بر این باشد که نگاه و ذائقه دین را برای پرداختن و توصیف عالم ماده و طبیعیات را دریابیم و سپس با آن ذائقه و آهنگ به سراغ کشف، توصیف و تجربه در طبیعیات شویم. مزیت این رویکرد به رویکرد قبل این است که اصالت را به پارادایم اسلامی میدهد و نقطه تاکید اولیه را بر این نقطه قرار میدهد لذا از این حیث چه بسا مسائلی در علم سکولار باشد که اساسا با پارادایم اسلامی اصلا مسئله نباشد و در حوزه ذائقه دینی مطرح نگردد.

نکته دیگری که می توان در تفاوت این دو رویکرد مد نظر قرار داد این است که وقتی تحت یک پارادایم به سراغ عالم ماده و توصیف و تحلیل آن می پردازیم قطعا به نقاط و مسائل درجه دو خواهیم رسید که احتمالا این ضرورت را ایجاد میکند که بخواهیم از همان منظر بست و توسعه عرضی و طولی مبانی نظری و جهان بینی داشته باشیم، ورود علی این تضمین را دارد که بسط و توسعه در مبانی از این منظر قطعا منبطق با دین و پذیرفته همان حکمت دینی سابق است اما در رویکرد لمی هیچ تضمینی وجود ندارد که بتوانیم مسائلی را منشأ بسط قرار دهیم که اساسا مسئله دین نبوده و توسعه حکمت از آن مسئله موجب گردد بعد از تطوراتی، پارادایم های بومی دینی و اساسی را به نفع فلسفه سکولار مصادره کند.

تقریر نظریه علم دینی دکتر گلشنی

دکتر جمالی به عنوان مقرر نظریه علم دینی دکتر گلشنی،‌ نظریه علم دینی ایشان را در سه ساحت امکان، ضرورت و وقوع تقریر نمودند. نظر ایشان این بود که عقاید متافیزیکی ( و از جمله دین) در لایه های مخلتف 5 گانه ذیل، در علم اثر میگذارد و علم متفاوتی را رقم می زند:
1- مبانی فلسفی عام حاکم بر علم و جریان علمی
2-مبانی فلسفی خاصنظریات یک علم
3-تفسیر پدیده های یک علم
4-نواحی غیر قابل دسترسی تجربی در یک علم
5-جهت دهی تحولات علمی

بر اساس این سطوح 5 گانه تاثیر متافزیک و فلسفه در علم، نقش فلسفه در علم بسیار پر رنگ خواهد بود و در لایه های مختلف، از مبانی زیر بنایی گرفته تا تفسیر آزمایشات تجربی نقش اساسی خواهد داشت. تا جایی که دو نفر با مبانی متافیزیکی متفاوت از یک آزمایش تجربی با نتایج واحد می توانند نظریه های مختلفی را ارائه دهند. لذا قطعا نظریه هایی که دانشمند توحیدی ارائه خواهند داد با نظریات دانشمند مادی فرق خواهد کرد و علوم متفاوتی را ارائه خواهد کرد. متافیزیک مثل ریل است که قطار علم را جهت میدهد و هدایت میکند و مسیر گذشته و آینده آن را مشخص میکند و مسیر اصلی از بیراهه را نشانش میدهد. خود قطار را ریل نمی سازد لکن حدود حرکت قطار و قالب اصلی حرکت آن را ریل مشخص میکند. از دیگر نکات مهم ایشان این است که بر اساس این 5 سطح اثر فلسفه در علم، علم دینی فقط منحصر در علوم انسانی نخواهد بود و مبانی دینی در حیطه علوم تجربی نیز به علوم متفاوتی از علوم مادی خواهند رسید.

متاسفانه دو ضعف در ارائه ایشان وجود داشت. اول اینکه بیشتر ارائه به دعوای با مادی گرا ها و اثبات نقش متافیزیک در علم اختصاص پیدا کرد و در دعوای با جبهه خودی و ارائه نظریه خود در مقایسه با سایر نظریات علم دینی و بیان نقاط مثبت نظریه خود و…. تقریبا مطالب چندانی گفته نشد.
دوم اینکه در بخش وقوع علم دینی و اینکه چه طور باید این علم دینی مد نظرشان را محقق کرد، ایشان به صورت تفصیلی توضیحی ارائه نکردند و راهکار هایی به صورت کلی، نظیر بازگشت به هویت و فرهنگ خویش، ارتباط حوزه و دانشگاه و…. بیان شد و راهکارهای عملی عینی ارائه نگردید و دستاورد های تلاش های دکتر گلشنی در طول این سالها مجاهدت نیز بیان نشد. اگر این موارد بیان شود میتوان از مشاهده راه طی شده نکات فراوانی را برای ادامه مسیر به دست آورد.
.