نوشته‌ها

آیا کم شدن تأکید رهبری بر مقوله آزاداندیشی دلیل بر کم شدن ورزن راهبردی آن در اندیشه ایشان است؟ (1) – تأکید با تکرار یا محتوا؟

ادبیات آزاداندیشی از اوایل دهه 80 در بیانات مقام معظم رهبری بسیار پر رنگ به کار رفته و به زبان ها و ادبیات های مختلفی برای راه افتادن این بحث در جامعه مورد تأکید و توضیح ایشان قرار گرفته است.

در طول دو دهه گذشته تأکید ایشان بر این مقوله فراز و فرودهایی داشته است، در نقطه اوج در همان سال 1381 است که بیشترین بیان و تأکید را ایشان بر این مطلب دارند، نقطه اوج دوم سال 84 یعنی ابتدای دولت نهم و نقطه اوج سوم سال 91 است که ایشان نشست های اندیشه راهبردی را راه اندازی کردند!

وقتی که از آزاداندیشی به عنوان یک ضرورت راهبردی برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی سخن به میان می آید، برخی این فراز و فرود نقطه تأکید را دلیل بر مقطعی بودن این بحث در نظرگاه ایشان می گیرند، و می گویند که اگر این بحث همچنان یک ضرورت راهبردی برای پیشبرد انقلاب اسلامی باشد، باید ایشان همچنان نقطه تأکید را بر این بحث نگه می داشتند.

نکته ای که اینجا می شود بیان کرد این است که معیار اولویت راهبردی داشتن یک ایده و اندیشه در نظرگاه رهبر یک انقلاب چیست؟ آیا صرفاً با تکرار نشدن یک محتوا می توان به از اولویت افتادن آن حکم کرد؟

به نظر می رسد این نکته درست باشد که تکرار و تأکید زیاد بر یک مطلب نشان دهنده اهتمام و جدیت رهبر انقلاب بر آن مطلب است، ولی برای تشخیص وزن راهبردی یک سخن تنها راه فهمیدن تکرار و تأکید نیست. بگذریم که بعضی مواقع یک سخنی به خاطر اهمیت مقطعی که پیدا می کند و به خاطر شرایط خاصی که در آن قرار می گیریم، مورد تأکید و تکرار بیشتری قرار می گیرد، نه اینکه لزوماً آن سخن دیگر سخن یک شما در نظام فکری و طرح راهبردی شما باشد. مثلاً از تأکید بیشمار رهبری بر بحث اقتصاد در سال های اخیر، و کم شدن این نسبت در بحث های فرهنگی نمی توان این نتیجه را گرفت که اساساً در نظرگاه رهبر انقلاب اقتصاد بر فرهنگ مقدم است، و اساساً اقتصاد یک امر راهبردی تری نسبت به فرهنگ است.

یکی از نکاتی که برای تشخیص وزن راهبردی یک سخن یا اندیشه به کار می آید، غیر از تکرار، محتواهایی است که در آن موضوع بیان شده است، مثلاً اگر یک رهبر اجتماعی و اندیشمند دینی یک بار هم یک مطلبی را بگوید ولی محتوای بیان این باشد که سخن اصلی ما و حرف اصلی ما برای جهان امروز این است، این تصریح و قوت در محتوا برای راهبردی بودن آن سخن کفایت می کند ولو همین یک بار هم بیان شده باشد.

مثلاً اگر رهبر انقلاب در یک تحلیلی «چالش با نظام سلطه» را حرف اصلی جمهوری اسلامی و جایگاه مهم ما در این برهه تاریخی به لحاظ آرمانی تحلیل کنند، ولو اینکه کلید واژه دیگر توسط ایشان تکرار نشود، خود نشانگر این است که چقدر وزن راهبردی این اندیشه نزد ایشان بالاست.

«در نگاه آرمانى، جايگاه ما از لحاظ ديد تاريخى و جغرافيايى و جغرافياىِ سياسى كجاست؟ ما به‌عنوان ايرانِ جمهورى اسلامى، حرفمان در دنيا چيست؟ در جمله‌ای كوتاه، جاى ما به چالش كشيدن زشتى‏ها و سختى‏ها و دردمندى‏هايى است كه از سلطۀ زر و زور و حاكميت فساد مالى و قدرت، در دنيا و در سطح بين‏المللى به وجود آمده است؛ اين را دست كم نگيريد

چه کسی مى‏خواهد با اين‏ها مواجه شود؟ يک انسان، يک حزب و يک مجموعه نمى‏تواند. آن چيزى كه مى‏تواند در مقابل اين امواج كُشنده و كوبنده بايستد، يک هويت عظيمِ جمعىِ بين‏ المللى است.

امروز اين هويت عظيم جمعى و بين‏المللى در حال شكل گرفتن است؛ محورش هم نظام جمهورى اسلامى است. روى اين‏ها تأمل كنيد؛ اين‏ها چيزهاى قابل عبور و آسانی نيست. علت شلاق‏هايى هم كه بر پيكر تأثرناپذير جمهورى اسلامى پى‏درپى وارد مى‏كنند، همين است؛ چون ما ايستاده‏ايم؛ ايستادن اميدوارانه؛ نه ايستادن نوميدانه.» [بيانات در ديدار جمعى از دانشجويان برگزيده و نمايندگان تشكل‏هاى دانشجويى (24/07/1384).]

حال اگر رهبر معظم انقلاب پیشرفت کشور به سمت اهداف خود را به صراحت به تولید علم گره بزنند و تولید علم را نیز متوقف بر آزاداندیشی بدانند، آیا همین سخن برای وزن راهبردی داشتن این اندیشه کافی نیست؟

«آزاداندیشی خاصیت علمی بودن است و تحجر در میدان علم، اصولاً معنا ندارد»(1389/8/2)

«اگر بخواهيد از لحاظ علمى پيش برويد، بايد جرأت نوآورى داشته باشيد. استاد و دانشجو بايد از قيد و زنجيرۀ جزمى‏گرىِ‏ تعريفهاى علمىِ القاءشده و دائمى دانستن آن‏ها خلاص شوند»(1379/12/9)

یا اگر رهبری خلاصه همه هدفهای ملت ایران را در مفهوم پیشرفت متجلی بدانند،[1] و روح پیشرفت را اراده ملی و رشد اجتماعی مردم بدانند[2] و این رشد اجتماعی را بدون آزاداندیشی غیر ممکن بدانند، آیا اثبات کننده وزن راهبردی بسیار بالای این اندیشه نزد ایشان نیست؟

«آزادی یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است که یکی از شعبش آزاداندیشی است. بدون آزاداندیشی، این رشد اجتماعی، علمی، فکری و فلسفی امکان ندارد»(1385/3/29)

 

پانویس:

[1] «گر بخواهیم هدف‌های ملت ایران را در یک مفهوم خلاصه کنیم که بتواند تا حدود زیادی خواسته‌های عمومی کشور و ملت را بیان کند و آن را در بر بگیرد، آن مفهوم کلیدی عبارت است از پیشرفت؛ منتها با تعریفی که اسلام برای پیشرفت می‌کند»(19/7/91)

[2] «ارادۀ ملی جان‌مایه پیشرفت همه جانبه و حقیقی است»(بیانیۀ گام دوم انقلاب).

 

#یاداشت_347

14010926

وحدت اسلامی، وحدتی تاکتیکی و راهبردی در عین اختلافات بنیادین (2)

در بخش قبل یادداشت گفته شد که وحدت اسلامی را مقام معظم رهبری یک وحدت استراتژیک می‌دانند نه صرفاً یک امر تاکتیکی، حال سؤال این است که آیا این وحدت را ایشان در لایه‌ی عمیق‌تری نیز قائل هستند؟

بالاتر از تاکتیک و استراتژیک مسئله بنیان‌های فکری و نظری قرار دارد، رهبر معظم انقلاب در بحث پیچ تاریخی که شرایط فعلی جهان را یک پیچ تاریخی می‌دانند و تمدن غرب را در حال افول و فروپاشی توصیف می‌کنند، خطاهایی که این تمدن مرتکب شده و باعث فروپاشی آن خواهد شد را خطاهایی تاکتیکی یا بنیادین نمی‌دانند بلکه خطا در سطح بالاتری یعنی خطای بنیادین می‌دانند و معنای آن را هم خطای در فلسفه و فکر غرب در مورد جهان و انسان می‌دانند؛

این قضایاى اقتصادى ربطى هم به خطاهاى تاکتیکى و راهبردى ندارد که بگوییم فلان تاکتیکشان در فلان جا غلط بود، دچار این مخمصه شدند؛ یا فلان راهبردشان غلط بود، دچار این گرفتارى شدند؛ نخیر، قضیه این نیست؛ قضیه، قضیه‌ى بنیانى است. خطاهاى بنیانى وجود دارد. آنچه که امروز دارد اتفاق مى‌افتد، ناشى از خطاى در نگاه فلسفى و بنیانى و فکر غرب نسبت به جهان و انسان است؛ خطاى در جهان‌بینى است.

البته این‌جور خطاها، مثل خطاهاى تاکتیکى تأثیراتش سریع نیست؛ مثل خطاهاى راهبردى، تأثیراتش میان‌مدت نیست؛ این خطاها تأثیراتش بلندمدت است. بعد از دو سه قرن، این خطاها دارد خودش را نشان می‌دهد؛ و بدانید که این‌ها را زمین خواهد زد.

(۱۳۹۱/۰۵/۲۲) بيانات در ديدار اساتيد دانشگاه‌ها – بيانات، جلد: ۳۴، صفحه: ۲۴،

حال سؤال می‌شود که آیا ایشان مسئله وحدت اسلامی را وحدتی بنیادین می‌دانند یا در همان سطح استراتژیک؟! ایشان در مورد وحدت در کنار ادبیات تاکتیک و استراتژی از ادبیات اصول نیز استفاده کردند که به نظر می‌رسد می‌خواهد وحدت را در لایه‌ی بنیان‌های فکری و فلسفی نیز ببرند؛

امروز كه روز شروع كارتان است، بايد ببينيد كه وحدت را از چه راهى مى‏توانيد تأمين بكنيد. امروز وحدت براى شما، هم تاكتيك و هم استراتژى و هم يك اصل اسلامى است و هميشه براى شما لازم است. امروز اگر بخواهيد به قضايا خيلى سياسى نگاه كنيد، وحدت براى شما لازم است. البته نبايد به وحدت به چشم تاكتيك نگاه كرد؛ وحدت يك اصل اسلامى است: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً»

(24/ 11/ 1369) سخنرانى به مناسبت عيد سعيد مبعث

یا در جای دیگری می‌فرمایند:

وحدت و اتّحاد مسلمانها یک امر تاکتیکی نیست که حالا بعضی خیال کنند به خاطر شرایط خاصّی ما بایستی با همدیگر متّحد باشیم؛ نه، یک امر اصولی است؛ هم‌افزایی مسلمانها لازم است؛ اگر مسلمانها متّحد باشند، هم‌افزایی میکنند و همه قوی میشوند؛ وقتی که این هم‌افزایی وجود داشته باشد، حتّی آنهایی که مایلند ــ و مانعی هم نیست ــ که تعامل با غیر مسلمانها داشته باشند، با دست پُر وارد این تعامل میشوند. بنابراین این هم نکته‌ی بعد که این یک امر اصولی است، و امر تاکتیکی نیست.

بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌ و جمعی از مسئولان نظام ۱۴۰۰/۰۸/۰۲

به نظر می‌رسد ادبیات اصول معادل ادبیات بنیان‌های فکری به کار برده نشده، بلکه یک تأکید و معادلی برای همان استراتژی و راهبرد به کار رفته است، نشانه آن هم این است که در آخرین متن ایشان تاکتیک را در مقابل اصول به کار می‌برند، برخلاف متن قبلی آن که تاکتیک و استراتژی و اصول را هم عرض مطرح می‌کنند.

اگر بخواهیم یک نتیجه گیری اولیه بکنیم، باید بگوییم که وحدت اسلامی خود به عنوان یک استراتژی و راهبرد اسلامی مطرح است لذا یک اصل اسلامی است نه یک تاکتیک موقتی، و در متعلق وحدت هم اینقدر در لایه بنیان‌های فکری اشتراکات زیاد است که همان‌ها برای رسیدن به یک وحدت استراتژیک کافی است، هر چند که اگر بخواهیم روی فهم از مبانی فکری و فلسفی و اندیشه‌ها و نگاه‌های بنیانی در مورد جهان و انسان دقت به خرج بدهیم، خالی از اختلافات بنیانی با اهل سنت نیستیم، ولی این اختلافات به حدی نیست که بخواهد ما را صرفاً در یک نقطه تاکتیکی به هم برساند بلکه واقعاً در لایه‌ی راهبردی ما را به هم می‌رساند.

به نظر سر اینکه رهبری می‌فرمایند مراد از وحدت اسلامی شیعه کردن سنی‌ها و یا سنی شدن شیعه‌ها نیست، همین باشد که آن اختلاف بنیانی سر جای خودش و روش حل شدنش هم به این نیست که بگوییم بیایید یک مذهب بشویم که اصلاً شدنی هم نیست.

 ما كه مى‌گوييم شيعه و سنى در كنار هم قرار بگيرند، يعنى شيعه، شيعه بماند؛ سنى هم سنى بماند. ما چه موقع به عالم تسنن گفته‌ايم كه منظورمان از وحدت اين است كه شما شيعه بشويد؟! ما چنين چيزى نگفته‌ايم. هركس خواست شيعه بشود، ازطريق علمى و از راه مباحثات عالمانه شيعه بشود. آنها هم آزادند كه بروند كار خودشان را بكنند. ما نمى‌گوييم شما مذهبت را عوض كن؛ ما مى‌گوييم شيعه و سنى بايد هميشه سرِ عقل باشند؛ همچنان كه بحمداللَّه در دوران انقلاب اسلامى، در كشور ما مشاهده شد. نگذارند دشمن از اختلافات اينها سوءاستفاده كند.»

بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار جمعى از آزادگان، ۱۳۶۹/۷/۱۱

وحدت اسلامی، وحدتی تاکتیکی و راهبردی در عین اختلافات بنیادین (1)

ادبیات تاکتیک و استراتژی یک ادبیاتی است که بیشتر در فضای نظامی به کار گرفته می‌شود، استراتژی مفهومی کلان‌تر، عمیق‌تر، بلندمدت‌تر و گسترده‌تر است. در مقابل، تاکتیک به صورت مقطعی و در افق زمانی کوتاه‌تر و با حوزه‌ی اثر کوچک‌تر مورد استفاده قرار می‌گیرد. به عبارتی، شما یک هدف استراتژیک کلان تعریف می‌کنید و در مقاطع مختلف تاکتیک‌های متفاوتی را انتخاب می‌کنید تا به آن هدف نزدیک شوید.

رهبر معظم انقلاب در موارد متعددی از این تفکیک استفاده کرده‌اند، برای نمونه؛

ایشان حرکت پیامبر گرامی اسلام (ص) را یک حرکت استراتژیک برای رسیدن به اهداف بزرگ می‌دانند که در مقاطع مختلف این حرکت به تناسب موقعیت تاکتیک خاصی اتخاذ می‌شود:

جامعه‌ى اسلامى با مجاهدت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از صِفر شروع شد و ايشان در عرض ۲۳ سال تلاش، اين جامعه را عوض كرد و جامعه‌ى نوينى به‌وجود آورد. استراتژى پيامبر صلى الله عليه و آله در اين جامعه از ابتداى دعوت تا وقتى كه به اوج اقتدار رسيد، يكى است؛ هرچند تاكتيكهاى ايشان تغيير كرده باشد. هر تاكتيك، نقشه‌اى كوچك است كه از كنار هم قرارگرفتن آنها خطّى بزرگ و گسترده، يعنى كلّ نظام به‌وجود مى‌آيد.

تفسیر سوره برائت، صفحه: ۱۰۴،

بعد هم دعوت مخفی یا علنی در دو موقعیت متفاوت، صلح حدیبیه یا جنگ‌های مختلف در شرایط خودشان را مصادیقی از تغییر تاکتیک در یک استراتژی بزرگ بر می‌شمارند.

یا در جای دیگر، صلح امام حسن (ع) با معاویه و جنگ امام حسین (ع) با یزید را اول و آخر یک برنامه می‌دانند که با توجه به موقعیت‌های مختلف تاکتیک‌های مختلفی اتخاذ کرده‌اند:

اين دو كار _ يعنى صلح با معاويه و كشته شدن حسين‌بن على (عليه السّلام) _ اوّل و آخرِ يك برنامه و يك نقشه‌اند؛ دو تاكتيك هستند در يك استراتژى عام؛

همرزمان حسین علیه السلام، صفحه: ۱۴۸،

یا در تحلیل رفتار آمریکا به عنوان دشمن، فشار بر دولت‌ها را راهبرد آمریکا و مذاکره را تاکتیک او می‌دانند:

آمريكايى‌ها وقتى‌كه يك چيزى را هدف ميگيرند با يك دولتى، با يك كشورى و بنا ميگذارند كه با زور و با فشار آن مقصود خودشان را به دست بياورند، فشار در اينجا برايشان راهبرد است، امّا در كنار اين راهبرد، يك تاكتيك هم دارند و آن عبارت است از مذاكره. فشار مى‌آورند تا طرف را خسته كنند؛ وقتى احساس كردند طرف خسته شده و حالا ممكن است قبول بكند، ميگويند خيلى خب، بياييد مذاكره كنيم؛ اين مذاكره مكمّل آن فشار است.

بيانات رهبری، جلد: ۴۱، صفحه: ۱۶،

      در گسترش دادن و صدور انقلاب نیز اگر با اهداف بین‌المللی ناسازگاری دچار شد، دعوت به اتخاذ تاکتیک حتی به گونه‌ای که به ظاهر خلاف استراتژی برداشت شود دعوت می‌کنند:

در بخش نهايى كار، هدف انقلاب گسترده كردن اين قضيّه در همه‌ى دنياى اسلام بود. هدف كسانى كه درباره‌ى انقلاب فكر و كار و بحث كردند و هدف خود امام – كه تجسّم انقلاب بود – اين بود. حال ممكن است كسى بگويد كه اگر ما خودمان را با اهداف بين‌المللى درگير كنيم، در داخل از اهداف كوتاه‌مدّت خود بازميمانيم؛ خيلى خب، تاكتيك اتّخاذ كنيد. ما در جادّه‌اى كه به دنبال هدفى حركت ميكنيم، به جاهايى ميرسيم كه جادّه به‌طور طبيعى به جهت عكس پيچ ميخورد، مثلاً به‌طرف جنوب ميرويم، برميگردد به‌طرف شرق يا شمال؛ ولى اين موقّتى است. اتّخاذ تاكتيك هيچ منافاتى ندارد با اينكه انسان آن راهبرد اساسى را به‌هيچ‌وجه فراموش نكند.

ديدار كارگزاران مراسم حج ۱۳۸۱/۱۰/۲۵ – خط امام «قدس سره»، صفحه: ۱۳۱

       یا در قضیه تحریم، دور زدن تحریم را تاکتیک و مصون سازی کشور در مقابل تحریم را یک راهبرد می‌دانند.

دُور زدن تحريم يك تاكتيك است، مصون‌سازى كشور در مقابل تحريم، يك راهبرد است.

بيانات رهبری، جلد: ۴۱، صفحه: ۴۴،

همین فضای ادبیاتی که خلق کرده‌اند را در قضیه وحدت شیعه و سنی نیز مورد استفاده قرار می‌دهند، از منظر ایشان قصه وحدت اسلامی یک قضیه تاکتیکی نیست که ما آن را یک هدف بزرگ و کلان ندانیم، و در لایه‌ی راهبردی و اهداف کلان مخالف آن باشیم و حالا بخواهیم به دلیل منافعی که در شرایط فعلی برایمان دارد، به عنوان یک تاکتیک از آن استفاده کنیم،

و من از قدیم این اعتقاد و تفکر را داشتم و دارم و آن (وحدت اسلامی) را یک مسأله‌ی استراتژیک می‌دانم، یک مسأله‌ی تاکتیکی و مصلحتی هم نیست که حالا بگوییم مصلحت ما ایجاب می‌کند که با مسلمین غیر شیعه ارتباطات داشته باشیم.

در ديدار با اعضاى ستاد برگزارى كنفرانس جهانى اهل بيت (ع)، 26/01/1369

پس از منظر مقام معظم رهبری مسئله‌ی وحدت اسلامی یک مسئله‌ای است که صرفاً به عنوان یک تاکتیک تلقی نمی‌شود بلکه در لایه راهبردی و استراتژیک مطرح است و ایشان آن را یک مسئله در سطح اهداف کلان می‌دانند.

اما اینکه آیا این وحدت در لایه‌ی عمیق‌تر از وحدت استراتژیک مد نظر هست یا نه را در یادداشت بعدی خواهیم پرداخت.

 

#یادداشت_336

ایده فرهنگی مادر در کنار حوادث خرد اجتماعی و سیاسی- مهسا امینی

گاهی نگاه به حوادث از این منظر است که این حادثه در چه لایه ای رقم خورده است و متناسب لایه ای که در آن قرار گرفته باید آن را تحلیل کرد، اما منظر دیگر حوادث، مشاهده آنها از زاویه عقبه شکل دهنده آن حادثه است تا بتوان متناسب با آن کنش یا واکنش داشت و یا حتی تحلیل کرد.

به فرض مثال حادثه مهسا امینی به عنوان یک حادثه خرد اجتماعی سیاسی، که از آن جهت که یک حادثه است بسیار در چشم می آید و ممکن است دلهایی را بلرزاند اما متناسب با دامنه های تأثیر مهم تر این موضوع وزن بالایی پیدا نمی کند. اما اگر بخواهیم پاسخی برای این گونه حادثه های اجتماعی سیاسی به گونه ای ریشه ای دنبال کنیم و بیابیم می بایست این حادثه را از منظر عقبه آن مورد نظر قرار بگیرد.

در همین حادثه باید توجه کرد این موضوع یک حادثه خرد سیاسی اجتماعی اما زاییده تمدن غرب است، باید با دقت به این گزاره توجه کرد که زاییده یک تمدنی است که تکامل یافته و تمامی یالهای تمدنی خود را پهن کرده و بسط داده است لذا وقتی حادثه ای را رقم می زند قطعا اتصالاتش به صحنه ی مدیریت تمدنی او وصل است. لذاست که می بینیم اولا مطرح می شود که تمامی دستگیر شدگان مربوط به این آشوب میانگین سنی 15 سال دارند. این یعنی نسلی که پا به هنجار شکنی گذاشته و غالبا از جنس مونث جامعه است تحت یک تربیت خاص توانسته است به این صحنه بیاید. اگر گریزی به صحنه تربیتی این نسل بزنیم متوجه خواهیم بود که بستر رشد این نسل در سه سال گذشته یعنی از 11 الی 12 سالگی تا کنون تحت سکوهای جدیدی چون تیک تاک بوده است نه اینستاگرام و توئیتر، سکویی که اساسا جهت نمایش و بازیگری تحت عنوان «چالش» تا به امروز فعالیت داشته و تقریبا میانگین سنی حضور در این سکوها همین رنج سنی می باشد و غالب پیام هایی که در اینستاگرام یا فضاهای دیگر وایرال می شود تولید شده از همان جا می باشد.

نکته دیگر این که چالش هایی که در چند سال اخیر برای این نسل به اجرا گذاشته شد به واسطه اینفلوئنسرها یا میکرو اینفلوئنسرها بود که حتی شاید مانند «ندا یاسی ها» ایرانی هم نبودند اما بودند هم چون امیر تتلو ها که توانستند در بازه ای سه ساله بیشترین مدیریت تربیتی را برای این نسل رقم بزند. چالش های جنسی از قبیل «من حامله ام، من باردارم» و بسیار چالش دیگر که شأن این متن فراتر از نام بردن از آنها است.

از طرفی دیگر کرونا و حضور آموزشی اجباری این نسل در فضای مجازی نوع دیگری از تثبیت هویتی بازیگری برای این نسل در سه سال توانست به اقدامات قبلی بیافزاید یعنی جدای از حوزه تربیت، حوزه آموزشی نیز به کمک تکمیل این پازل آمده است.

بماند اینکه حوزه اقتصاد و رمرز ارزها و متاورس ورود دیگری برای مدیریت این نسل باز کرده است یعنی شاید تا دیروز این نسل نمی توانست از فعالیت های فاسد و هرزه اش کسب درآمدی داشته باشد اما امروز همان بازی ها و چرخ زدن ها و بازیگری ها می تواند او را به عنوان یک ابرسرمایه دار ردیف سنی خودش بالا بیاورد.

قابل توجه است که میانگین سنی 15 سال امروز یعنی متولدین 1386 که تحت تربیت معلمانی در آموزش و پرورش بوده اند که این معلمان نیز کوچک ترین شان متولد 1377  هستند تا به قبل که حدودا میتوان گفت تا متولدین 1370. به عبارتی دیگر، متولدین دهه 80 تا سه سال دیگر وارد حوزه تعلیم و تربیت به واسطه افزایش ورودی های دانشگاه های تربیت مدرس و تسهیلات خوب جهت استخدام و حمایت مالی از آنها میشوند وهمین نسل ولنگار کاملا رشد و تربیت نسل بعدی را به دست می گیرد.

لذا مطمئن باشیم که تا سه سال دیگر دهه نودی ها تحت تربیت معلمانی قرار گرفته که همین امروز در خیابان ها چرخیدند و رکیک ترین الفاظ را به عنوان اعتراض و مطالبه مطرح کردند و خواستاری عریانی محض شدند که این ظهورها و بروزها با نگاه به عقبه تمدنی شان اصلا جای تعجب ندارد زیرا که تمام لایه های این تمدن در رقم زدن این حادثه شریک شده و پشتیبانی می کنند به این صورت که از سالها قبل تمامی سلبریتی ها و ورزشکاران و هر آنچه که ممکن است به این حادثه کمک کرده و اثری بگذارد با مقوله ای آماده شده اند. اتفاقاتی چون ورود زنان به ورزشگاه، تجاوزهای به بازیگران، حضور فیلمهای خاص در جشنواره های خارجی و…

این گونه عقبه ای برای یک حادثه نشان می دهد که موضوع بی حجابی مطرح در فضای فرهنگی و امنیتی امروز نباید پاسخی بی عقبه یا متصل به تمدن مقابل داشته باشد و تا در فضای فرهنگی  یک عقبه مستحکم و عمیق برآمده از اندیشه تمدن اسلامی، تشکیل نگردد عملا یک حادثه خرد اجتماعی سیاسی تمامی حیثیت شما را به عنوان یک اندیشه تمدنی لکه دار میکند.

به نظر می آید ایده فرهنگی مادر در قله ای در مبارزه ایستاده است که بتواند این عقبه ها را برای هر گونه مقابله ای از تمدنی و راهبردی گرفته تا تمام تکانه های خرد اجتماعی سیاسی را پاسخ گو باشد.