نوشته‌ها

تحلیلی از دو عنصر ضروری گفتمان سازی و کنشگران عرصه گفتمان سازی

«آنگاه که یک مفهوم و معرفت سخن مقبولی به نظر برسد و به باور عمومی تبدیل شود و سرمنشأ شکل‌گیری یک مطالبۀ عمومی بشود گفتمان شکل گرفته است.»

برای گفتمان سازی دو عنصر حیاتی نیاز داریم، یک عنصر محتوایی و یک عنصر عملیاتی؛ عنصر محتوایی توسط نیروهای فکری که به مجموع آیینی که به آن معتقد هستند نگاه می کنند، مهم ترین سخنی که تشخیص می دهند هم به لحاظ جایگاهی در آن آیین و هم به لحاظ نیازمندی ذهن جامعه امروز لازم هست، را در قالب محصولات فکری عرضه می کنند.
این نیروهای فکری نیازی نیست که لزوماً خود دانشمندان ویژه و بنیادین ترین انسان های آن مکتب باشند، بلکه همین که دستشان به محصولات دانشمندان معتقد به آن مکتب می رسد کافی است؛ لذا در فرایند گفتمان سازی لزومی ندارد که عنصری به نام «رهبران علمی» تعریف کنیم و لزوماً این نیروهای علمی، با التفات مشغول تولید مفاد گفتمانی باشند.
همچنین نیازی نیست که آن عناصر فکری که تولید کننده سخن هستند، دارای یک ایده اصلاحی باشند، یعنی نیازی نیست که تولید کننده محتوای گفتمان (مفاد گفتمانی) لزوماً مصلح اجتماعی نیز باشد.
پس برای تأمین بخش اول و عنصر اول کار گفتمانی که محتوا هست، نهایتاً ما به رهبران فکری نیاز داریم، که برای سررشته داری تحولات اجتماعی دست به تولید محتواهایی مطابق مکتبی که به آن تعلق دارند می زنند.
این محتوای فکری هنوز به مرحله ای که بتواند مستقیم مصرف گفتمان سازانه بشود نرسیده، رهبر فکری فقط اندیشه را تولید می کند. این رهبر فرهنگی است که با شناخت و حضوری که در صحنه دارد، دست به تولید مفاد گفتمانی از اندیشه تولیدی توسط رهبری فکری می زند.
رهبر فرهنگی علاوه بر تولید مفاد گفتمانی خود اقدام به گفتمان شدن آن می کند؛ برای این کار از نیروی انسانی متنوع با توانمندی های شدت و ضعفی و ابزارهای مختلف رسانه ای استفاده می کند، همه این ها شدت و ضعف دارند ولی هیچ کدام از این ها را نمی توان متصف به رهبری کرد. لذا عناوینی مثل رهبران تبلیغی برای مبلغین طراز اول عنوان دقیقی نیست.

لذا در یک جمعبندی باید گفت:
عنصر محتوایی گفتمان سازی در تعامل بین رهبر فکری و رهبر فرهنگی تبدیل به مفاد گفتمان شده، و با هدایت رهبر فرهنگی و استفاده از روش های متعدد تبدیل به ذهنیت و باور عمومی می شود.

#یادداشت_371

عقیل رضانسب 14020807

 

و باز هم رهزنی اصطلاحات

سوال جدی این است که راهبرد محتوایی چیست و بناست چه کاری انجام دهد؟

آن چه واضح است این است که در بین اعضای حلقه، در این باره اختلاف نظر وجود دارد و هر کس بنا به تصوری متفاوت از راهبرد محتوایی، پیشنهادات متفاوتی می دهد. اما چرا این اختلاف نظر ایجاد شده است؟ مگر ما پیش از این درباره روند تولید مفاد گفتمانی و نقش هر مرحله مباحثه نکرده ایم؟ مگر مدونه ثابتی نداشته ایم؟

به نظر می آید یکی از عواملی که این مشکل را پدید می آورد، خود اصطلاح جعلی «راهبرد محتوایی» باشد.

شاهد این قضیه علاوه بر اختلاف نظرهای جدی داخل جلسه و بیرون جلسه، مراجعه برخی اعضا به معنای اصطلاح مستقر «راهبرد محتوایی» در دانش های مختلف و از جمله بازاریابی است.

ما اولا کاری با راهبرد محتوایی به این معنا نداشتیم.

شاید مناسب باشد یک بار دیگر، حاجتمان به این گام چه بوده و بنا بوده این گام چه نقشی ایفا کند؟ اگر بتوانیم به این پرسش، پاسخ واضحی بدهیم، این ذهنیت مشترک پدید می آید. حال این که برای آن چه اصطلاحی جعل کنیم، بحث دیگری است.

ما پس از مباحثه اندیشه آزاداندیشی و برای کمک به تولید مفاد گفتمانی، چند مرحله میانی تعریف کردیم.

با توجه به این که اندیشه آزاداندیشی، بحثی مفصل و ذو ابعاد است، احتیاج به یک جمع بندی فشرده و کامل از کل اندیشه بود تا همه اندیشه یک جا ملاحظه شود.

برای این منظور گام عصاره معرفتی، پیشنهاد شد.

اما گزاره های عصاره معرفتی مستقیما نمی توانند وارد مفاد گفتمانی شوند. برخی از آنها نقش محوری و پررنگ تری دارند. بعضی از گزاره ها، حتما باید در مفاد باشند. به بعضی از گزاره ها نباید تصریح کرد و بعضی از گزاره ها حتما در مراحل اولیه نباید بیایند. هم چنین در عصاره معرفتی، وزن کشی و ضریب دهی بین گزاره ها لحاظ نمی شود. و تقدم و تاخر بین آنها در ثبوت و اثبات خیلی مد نظر نیست. به همین منظور برای انتخاب صحیح محتوا از میان گزاره های عصاره معرفتی، ابتدا باید ملاحظات کلی را مد نظر قرار داد و بر اساس آن مفاد گفتمانی را نوشت.

این مرحله را که در آن ملاحظات کلی مد نظر قرار می گیرد، گزاره های گفتنی و نگفتنی تفکیک می شود، تقدم و تاخر گزاره ها لحاظ می شود و نظری کلی هم به وضعیت موجود صحنه می شود، راهبرد محتوایی نام نهاده ایم.

در واقع گام راهبرد محتوایی، چارچوب کلی و ملاحظاتی است که در تولید مفاد گفتمانی بر اساس عصاره معرفتی به کار می بریم.

این خواسته اگر چه می تواند ابهام هایی داشته باشد، اما روشن تر از آن است که این قدر اختلاف وجود داشته باشد. به نظر مشکل اصلی در ایجاد این اختلاف، استفاده از لفظ مشترک و اصطلاح مستقر در دانش های دیگر است.