نوشته‌ها

⚫️مصطفای مکتب امام

در روزگاری که دور و برمان سرشار از کلاس ها و نشست ها و همایش های مکتب امام و اندیشه امامین انقلاب است، #درد_مکتب_امام داشتن کالایی کم یاب گشته است، چیزی که به جان انسان ها آتش می افکند و دیوانه وار آنها را وادار به کار میکند. وادار به کار و تامل و مجاهدت و حرص خوردن و فکر کردن و نخوابیدن و داد زدن…. عصر عصر کارهای صوری است. عصر کتاب و رزومه و همایش و کلاس است.
درد مکتب امام، درد انسان است.
درد مستضعفین است
درد مظلومین است
درد تعالی بشریت است
درد فهم و عقل است
درد اخلاق است
درد جبهه حق است
درد اسلام عزیز است

سید مصطفای عزیز را که میدیدی درد مکتب امام را از اعماق وجود او لمس میکردی. #مصطفای_مکتب_امام خودش را وقف فهم مکتب امام و اقامه و اجرای آن کرده بود. وقف جمع کردن همه گرد مکتب خمینی کرده بود.
وقتی به درستیِ حرکتی در مکتب امام پی می برد،
پایش می ایستاد،
هزینه می داد،
فریاد میکشید، حتی بر سر رفقایش
تا بتواند به همه فهماند.
اهل کار جدی بود، جدیِ جدی
کینه تمدن مادی غرب از چشمنانش حس میشد
وقتی از مکتب امام و غربت حزب اللهی ها میگفت حجم درد و غصه اش از صدایش بیرون می زد.
از کار نمایشی و بیلان کاری حالش بهم می خورد.
خودش را نفر دوم تعریف کرده بود که پشت یک عالم مجاهد ایستاده است.
اصلا نفر دوم بودن را تئوریزه کرده بود و داشت برایش خلق محتوا میکرد،
میگفت نفر دوم است که یک امام را امام می کند و دیگران را حول امام جمع میکند و جایگاه حقیقی امام را به او می بخشد
سید مصطفی به معنای حقیقی کلمه نخبه بود. شاید نتوانیم از این ویژگی او درس بگیریم و بخش زیادش اکتسابی باشد. ولی او واقعا هم درد علم داشت و هم درد اندیشه و برای هردو شان حریصانه تلاش میکرد. عاشق علم بود ولی در ذهن نمی ماند و به عینیت می رسد. می خواست حیات انسان را تغییر دهد و او را مبعوث کند. نه اینکه فقط داشته های ذهنی او را افزایش دهد. این ها را می شود الگو گرفت و تقویت کرد.

نمی خواهم از او شخصیتی فضایی و دور از درسترس درست کنم. سید مصطفی کنار ما بود و مثل همه ی ما بود. با هم می خندیدیم، با هم دعوا میکردیم، با هم گریه می کردیم، با هم می دویدیم، با هم قهر می کردیم، مثل همه ما جوان بود و در مسیر شدن، اصلا مگر چند سالش بود و چند سال بود که در حوزه تحصیل میکرد که از او انتظار داشته باشیم که بی عیب و بی نقص باشد.
ولی آن چیزی که مهم است این است که باید از خصوصیات ویژه ی ایشان درس بگیریم. شاید اگر خوب به دور و بر خود نگاه کنیم بازهم افراد اینچنینی بیابیم که هرکدام خصوصیات ویژه ای در خدمت به انقلاب اسلامی دارند. باید دارایی های هر کدام را بیابیم و قدرشان را بدانیم.
کسی که مسیر انقلاب را بفهمد و در مسیر این قرائت مترقی از اسلام عزیز تا آخرین لحظه تمام جهد خود را خرج کند قطعا عاقبت به خیر و عند ربهم یرزقون است.

اما مهم ترین خصوصیت او این بود:
سید مصطفی یک #ماموریت بود. یک ماموریت فخیم و محتشم!
ماموریت #گفتمان_سازی_مکتب_امام
این را از همه عملیات ها و سخنرانی ها و یادداشت هایش می توان فهمید.
خودش را خرج این مسیر عزیز کرد و عزیز شد.
حرص مکتب آتش به جانش انداخت و جانش را در بیابان گرفت.
امام عزیز! دستگیرش باش

فرصتی که از دست رفت …

قال علیٌ (علیه‌السّلام): «الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیّر» (نهج‌البلاغه فیض، ص 1086)

در زندگی انسان فرصت هایی وجود دارد، که اگر قدر و اندازه آن شناخته نشود، پس از آنکه آن فرصت ها را از دست دادیم، حسرت آن را می خوریم.
این فرصت ها
گاهی زمان هایی است که در بخشی از زندگی خود در آن قرار داریم؛ مثل دوران جوانی یا بعضی از روزها، شب ها و ماه ها و همچنین ایام الله …
گاهی مکان هایی است که در آن به صورت موقت قرار می گیریم، مثل مسجد، حرم اهلبیت (علیهم السلام) و …
گاهی شرایطی است که برای ما پیش می آید و گاهی فرصت های دیگری هست، که در اختیار ما قرار می گیرد.
گاهی اطرافیان ما از همین فرصت ها هستند و اتفاقا از فرصت هایی هستند، که معمولا قدر و منزلت آنها آنگونه که هست، دانسته نمی شود.
سید مصطفی از همین فرصت ها بود. شخصی که در کنار توانمدی های بسیار و فهم شگرفی که داشت، تواضع و مهربانی عمیقی نیز، داشت.
او همواره متواضع بود و این تواضع و مهربانی کافی بود، تا قدر او را ندانیم.
مصطفی از میان ما رفت و اکنون می فهمیم چه ظرفیتی را از دست دادیم. دیگر مصطفی نیست که از عمق جان دل بسوزاند و ما را نصیحت کند. ای کاش یک بار دیگر از کارهای ما انتقاد می کرد و از عمق جان می خروشید و ما را به ایده آل نگری و آرمان گرایی دعوت می کرد.
اما او رفت . او رفت و دل ما را با خود برد . او رفت و من هنوز باور نکرده ام که او دیگر نیست …
اما اکنون باید تلاش کنیم برای تحقق آن چیزهایی که آرزوی سید مصطفی بود. باید تلاش کنیم برای تحقق آنچه سید ما به عنوان مأموریت برای خود انتخاب کرده بود. باید بیشتر کار کنیم و قدر فرصت هایی که در اختیار داریم را، بیشتر بدانیم.
امید است که با کمک سید عزیزمان بتوانیم آن مأموریتی که خداوند متعال بر عهده ما گذاشته را فهمیده و به آن عمل کنیم.