آزاداندیشی؛ فلسفه گفتگو
«گفتگو» از چه بابی دارای اهمیت میشود؟ آیا میتوان گفت گفتگو به خودیخود یک ارزش و مطلوب است؟ آیا گفتگو نیازمند مبانی پشتیبان نیست؟ به عبارت دیگر اندیشهی پشتیبان گفتگو چیست؟
برای چه گفتگو میکنیم؟
آیا به دنبال تبلیغ هستیم و از ابزار گفتگو استفاده میکنیم؟ این خیالی بیش نیست که گمان شود که گفتگو رقم خورده است؛ دیگر بماند مناظره و جدلها.
آزاداندیشی، یعنی حقطلبی اگر واقعا حق طلب باشیم؛ اولا به دنبال حق و حقیقت هستیم و نه تنها خود را تمام حق نمیپنداریم بلکه قطعا وجههای از حق را در مومنی که میخواهیم با او گفتگو کنیم میبینیم؛ لذا در گفتگو با او به دنبال حق میگردیم؛ هنگامی که به دنبال حق میگردی، به خوبی هم سخن او را گوش میدهی و به دنبال فهمیدن او هستی، نه آن که او را قانع کنی یا از خودت دفاع کنی، یا اینکه به دنبال تفتیش عقاید او باشی. و حتی نباید به دنبال این بود که او را به حق و حقیقت برسانی!
و نیازی نیست که برای شروع گفتگو حتما قائل به شک و شکاکیت باشی؛ به این معنا که برای آن که گفتگو شکل بگیرد حتما باید در خود احتمال خطا بدهی و اگر از شکاکیت بیرون رفتی دیگر نمیتوانی گفتگو کنی؛ نیازی نیست که در دام شکاکیت گرفتار شویم برای شروع گفتگو؛ بلکه همین که قبول کنیم من تمام حق نیست و تمام حق نزد من نیست و به هر حال طرف مقابل من نیز از حق بهرهای برده است کافی است؛ و اگر آزاداندیش واقعی باشیم و واقعا تشنهی حق باشیم، طبیعتا جایی را احساس کنیم امکان جوشیدن حق هست به آن سمت عازم میشویم؛ همانند تشنهای که به سمت چشمه میرود.