🔰در صحبتی از استاد عشایری شنیدم که می فرمودند: «نهج البلاغه شناسان میگویند که هنر علی ابن ابی طالب ع این است که همه صحبت هایش قضیه فی واقعه است. یعنی همه صحبت هایش درباره ی یک اتفاق عینی خارجی جزئی حقیقی بوده است. یعنی همش در میدان است. لکن همه این صحبت ها را میشود بدون آن قضیه خارجی برای همیشه بشریت ارائه کرد.
لذا علی ابن ابی طالب در صحبت هایش عینیت گرا بودند ولی عینیت زده نبودند.»
🔸یعنی امیر المومنین ع صحبت های کلی جذاب که صرفا دانش و اطلاعات افراد را بالا ببرد ایراد نمی فرمودند. بلکه صحبت هایشان کاملا در میدان عمل و ناظر به یک قضیه خارجی و درد مخاطب بود. لذا صحبت های ایشان ذهنی و انتزاعی نبود بلکه کاملا ناظر به خارج و عینت گرا بود.
از طرفی عینیت زده نبود. یعنی فرمایشاتشان منحصر در همان قضیه خارجی باقی نمی ماند و برای همیشه تاریخ و برای همه ی قضایای مشابهی که برای بشر اتفاق می افتد قاعده و مسیر مشخص میکرد.
🔰و در ادامه فرق #ذهنیت_گرایی و #عینیت_گرایی را اینطور توضیح دادند که: « فرق یک مطلب ذهنیت گرا و یک مطلب عینیت گرا این است که وقتی از پای یک مطلب ذهنیت گرا بلند می شوید، لذت می برید که چیزی یاد گرفته اید. لکن وقتی از پای یک سخن عینت گرا بلند میشوید، تصمیم میگیرید که کاری انجام دهید و یا کاری را ترک کنید. یعنی آن جمله عینیت تو را هدف قرار داده و می خواهد تو را عوض کند.»
🔰و در آسیب #عینیت_زدگان گفتند: « اینقدر به عینیت گرایش پیدا میکنند که جمله شان را در ظرف دیگری و در واقعه دیگری نمیشود گفت. یعنی این تکست مثل بسته ای ست که برای این پارچه دوخته شده و برای هیچ پارچه دیگری نمیشود استفاده کرد.»
🔰و راز این هنر علی بن ابی طالب ع را #فطری و #انسانی بودن آن دانستند: «این یکی از جهات اعجاز حضرت علی ع است که عینی ترین مشکلات جامعه را با فطری ترین و انسانی ترین تحلیل ها مورد نقد و ارتقا قرار می داد. و این جهت انسانی و فطری آن را تکرار پذیر میکند که در موارد دیگر بتوان از آن استفاده کرد.»
🔸به نظر این تحلیل بسیار مهم و ارزشمند از نهج البلاغه بر قرآن کریم نیز صدق میکند. گزاره های قرآن نیز در عین اینکه در متن زندگی و برای حل مسائل جاری مسلمین نازل میشدند و به اصطلاح عینیت گرا بودند لکن برای زندگی بشر در طول تاریخ و در همه اعصار ارائه طریق میکنند یعنی عینیت زده نبودند.
🔸این نکته را در فرق روش شهید مطهری (ره) و حضرت آقا(حفظه الله) نیز می توان مورد مداقه قرار داد که چه میشود که وقتی پای درس شهید مطهری می نشینی احساس این را داری که مطالب مهمی یاد میگیری لکن وقتی پای درس حضرت آقا و یا حضرت امام می نشینی دوست داری بلند شوی چیزی را خراب کنی و یا جایی را بسازی!
🔸✅به نظر یکی از نکات بسیار مهم در کار متکلم نیز رعایت همین نکته است که باید عینیت گرا باشد تا بتواند درد های اجتماعی را پاسخ گوید و با ذهن مردم ارتباط بگیرید لکن عینت زده نباشد.
برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیکرنجه فرمایید!
الف.
خلق مفهوم عینیت زده جالب است!
ظاهراً از استاد عشایری نقل می شود.
ما به توسعۀ ادبیات در این نقطه هایی که ایستاده ایم شدیداً احتیاج داریم.
از این بابت از شما و از استاد عشایری تشکر می کنیم.
ب.
عینیت زده یعنی آن که سخنش برد ضعیفی دارد و در واقعه دفن می شود.
یعنی چیزی برای تعمیم دادن ندارد. حکم کاملاً سطحی یا شدیداً موردی است.
مثل این که بگویی کم خونی داری فلان چیز را بخور!
قبول داریم که سخن سطحی داریم. ولی این سؤال مطرح می شود که واقعاً گزاره هایی داریم که نتوان آنها را تعمیم داد؟
ج.
سرّ ماجرا هم در این دانسته شده که گزاره هایی که بقضیةٍ خارجیة صادر می شوند خیلی فطری هستند و همین فطری بودن اجازۀ «الغای خصوصیّت» و حضور در مدار انسانیّت فرازمانی را می دهد.
د.
در فرق بین ذهنی گرایی و عینی گرایی این نکته گفته شده که پس از سخنان ذهنی نمی دانی حالا باید چه کار کنی.
با این معیار دربارۀ این گزاره قضاوت کنیم :
«هُوَ اَلْأَوَّلُ وَ اَلْآخِرُ وَ اَلظّٰاهِرُ وَ اَلْبٰاطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» ﴿الحديد، 3﴾
الآن این چگونه گزاره ای است؟
ه.
دو سؤال متضادّ :
ـ آیا گزاره ای کاملاً عینی که نتوان آن را تعمیم داد داریم؟
ـ آیا گزاره ای کاملاً ذهنی که نتوان از آن حکمی برای زندگی در آورد داریم؟