موضوع علم کلام؛ عقیده یا اندیشه؟
موضوع علم کلام عقیده است یا اندیشه؟
اگر دانش را یک پدیده اعتباری اجتماعی بدانیم، کشف موضوع آن کاری سخت و پیچیده است. و البته تاثیری در حدود و مسائل آن علم ندارد. از این منظر شاید پرسش از موضوع علم کاری کم فایده و یا بی فایده باشد.
اما وقتی نسبت به کارکرد یک دانش سوال می شود، و یا وقتی از ارتقای یک دانش سخن به میان می آید، و هم چنین زمانی که گرایش های تخصصی برای یک دانش توصیه می شود، شناخت موضوع آن علم و متعلَّقش بسیار مهم می شود.
مثلا اگر موضوع دانش کلام را عقیده بدانیم، تفاوت های در رویکرد و روش علم به وجود می آید و مسائل علم تغییر می کند. و اگر اندیشه را موضوع علم کلام بدانیم، ابعاد دیگری از بحث پیش روی ما قرار می گیرد.
حال نسبت به متعلق این موضوع نیز مسئله این چنین است. مثلا اگر موضوع دانش کلام را اعتقادات بدانیم، آیا اعتقادات اسلامی، موضوع این علم است یا اعتقادات مسلمانان؟ و این دانش به همه اعتقادات می پردازد و یا فقط به پایه های اعتقادی و اصول عقاید؟
یا اگر اندیشه را موضوع این دانش بدانیم، این دانش به اندیشه اسلامی می پردازد یا اندیشه دینی مردم؟!
هر کدام از این ابعاد که برگزیده شود، در چینش مسائل این علم تغییرات زیادی را رقم می زند. مثلا اگر اندیشه دینی مردم، مد نظر قرار گیرد، لایه عقیده و اعتقادات از موضوعات اصلی و درجه اول خارج می شود و تنها حیثیت اندیشه ای شان در مسائل اصلی علم باقی می ماند. تنها در مرحله تبدیل اندیشه به عقیده، می توان بابی برای این مسائل در کلام گشود.
در نگاه اولیه به نظر می رسد موضوع دانش کلام، اعتقادات است. ولی انتخاب هر کدام از این موضوعات به عنوان موضوع دانش کلام، محاسنی دارد و خالی از وجه نیست. در نهایت به نظر می آید به عنوان ایده اصلاحی، هوشمندانه ترین انتخاب در لایه کلامی، اندیشه است. این موضوع در بخش های جدی ای از سیر تاریخی دانش کلام، نیز به چشم می خورد.
در رابطه با تفاوت های اندیشه و عقیده و مزایای برگزیدن اندیشه، به طور مفصل می توان به بحث پرداخت.
برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیکرنجه فرمایید!
الف.
نیاز به تعریف موضوع برای یک علم.
اگر مقدور نبود برای یک علم موضوع تعیین کنیم، باز هم موظفیم به دلایلی که مطرح شد برای آن موضوع تعیین کنیم؟ یعنی چون مجبوریم؟!
برخی تعیین موضوع را کاری مقدور نمی دانند.
چرا اگر خواستیم کارکردهای یک دانش را مشخص کنیم باید موضوعش را مشخص نماییم؟ مثلاً ابری بالای منزل شما است شما می توانید دربارۀ آن سخن بگویید، نیازی نیست همۀ اجزای آن را حول یک چیز ببینید.
مجموعه ای از پویشهای علمی مرتبط با هم دور هم جمع می شوند و یک علم را شکل می دهند. یعنی عملاً و در گذر تاریخ چنین می شود. گاهی موضوع واحد برای آن نمی توان تعیین کرد ولی بالاخره چیزهایی باعث شده اینها کنار هم جمع شوند و آن چیز موضوع واحد داشتن محمولات قضایای این علم نیست.
ب.
طلب ما که از نگارنده بشنویم «اگر اندیشه یا عقیده موضوع علم کلام بشود با هم چه فرقی دارد؟».
ج.
اگر عقیده موضوع علم کلام باشد باید در باب تبدیل اندیشه به عقیده در اینجا بحث شود؟
د.
ادعا این است که موضوع علم کلام عقیده است و عقیدۀ دینی است، ولی جنبۀ معرفتی این عقیده مورد بررسی متکلم است و جنبه های تعلیمی و جنبه های تربیتی آن موضوع علوم دیگری است.