مجازات کردن دیگری؛ عملی انسانی است ؟

بحث درباره مجازات اعدام امروزه یکی از جنجالی ترین و رایج ترین مباحث میان فضاهای روشنفکری که رسالت خود را نقد جوامع دینی میدانند تلقی میشود.
از دیرباز اعدام به عنوان یکی از انحاء مجازات به شمار می رفته است و جوامع مختلف بنا بر سنتی که به آن تعلق داشته اند برای جرایم سنگین این نوع مجازات را بر میگزیده اند.
برای بررسی اینکه آیا مجازات اعدام صحیح است یا خیر ابتدا لازم است تا بدانیم اساسا مجازت کاری درست و انسانی است یا خیر؟ پس از آن با بررسی ویژگی های این سنخ از مجازات به سوال اصلی یعنی تناسب آن با ارتداد و نسبت این دو با آزاداندیشی بپردازیم.
یک سوال مهم : کارکرد مجازات چیست ؟

باید توجه داشت که پدیده مجازات بر جنبه مادی انسان مبتنی است و تنها در صورتی مجازات دارای معنا و کارکرد خواهد بود که انسان را دارای هویتی مادی و حیوانی بدانیم. این به معنای نفی هویت روحانی و الهی انسان نیست. لذا این مبنا هم با تفکر اسلامی که انسان را دارای دو هویت میداند همراه است و هم با تفکر مادی که انسان را صرفا دارای هویت مادی میداند (‌هرچند امروزه خیلی قایل به این نظریه نباشند)

به نظر میرسد مجازات کارکردی جز بازدارندگی نداشته باشد و این مهم را در دو وجه نشان میدهد.
یکی در نسبت با خود فرد مجازات شونده و دیگری با افراد مطلع از این مجازات

سوال بعدی : کارکرد بازدارندگی چیست ؟‌
اگر یک ارزش را بتوان نام برد که همه ابناء بشر در همه اعصار بر روی آن اتفاق داشته باشند آن اصل لزوم چرخش زندگی روزمره انسان هاست !
در علم اصول فقه نظام حیات انسان یک منبع برای استنباط شریعت است.
در جوامع لیبرال آزادی فردی را فقط بخاطر نظام حیات انسان است که محدود میکنند.
همه انسان ها به این مطلب گرایش و اذعان دارند و حتی انارشیست ها بخلاف آنچه مشهور است عدم اقتدار سیاسی را مفید به حال همین نظام حیات انسانی میداند.
در عرف عامیانه فارسی برای نفی هر عنصری که مخل به نظام حیات انسانی باشد از عبارت : سنگ روی سنگ بند نمیشود استفاده میکنند.
ممکن است فردی یا افرادی تمام رفتارهای بشری را با هر کم کیفی مبتنی و ناشی از فطرت پاک او بدانند. چنین افرادی اساسا منکر اصلی ترین اصل انسانی یعنی همین لزوم چرخش حیات انسانی هستند زیرا اگر در اختلافات و نزاع های بین انسان ها هردو طرف را مصیب بدانیم و قضاوتی صورت ندهیم زندگی انسان فاسد و مختل میشود. از دیرباز انسان ها بدنبال این بوده اند که فردی را قاضی کنند تا اختلافات را حل کند و به نفع یکی حکم دهد. این یعنی انسان ذاتا گرایش به این دارد که از بلاتکلیفی بیرون بیاید. سر این گرایش نیز در همان گرایش فطری به چرخش حیات انسانی است.

در نتیجه
– بخشی از رفتارهای انسان ناشی از وجه مادی و حیوانی اوست نه وجه روحانی و الهی او
– این بخاطر هویت دوعاملی اوست
– در تعامل انسان ها با یکدیگر باید به هردو بعد التفات داشت و از ابزارهای مناسب هردو استفاده کرد
– کارهایی که چرخه حیات انسانی را مختل میکند معمولا از هویت مادی سرچشمه میگیرند
– این اعمال نیاز به بازدارندگی دارند تا از تکرار و ترویج آن جلوگیری شده و چرخه حیات انسانی حفظ شود. و ابرز ابزار بازدارندگی مجازات است. هر چه عمل (جرم) سنگین تر باشد مجازات سنگین تری نیز در پی خواهد داشت.

3 1 رای
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها