حیات دینی نیازمند اندیشه دینی

حیات و زیست آدمی بر اساس صرف دانش نیست؛ یعنی این دانش نیست که زیست بشری را رقم می‌زند هرچند ممکن است که در بعضی از قسمت‌ها هم حضور پررنگی داشته باشد ولی در همان قسمت‌ها هم در نهایت این دانش نیست که زیست را رقم می‌زند بلکه چیز دیگری است که در خیلی از موارد از دانش‌های موجود هم چند گام جلو‌تر است. آنچه زیست را رقم می‌زند، اندیشه است. در بسیاری از موارد، دانش به صورت بالفعل توان پشتیبانی از یک اقدام را ندارد ولی یک اندیشه می‌تواند با ایفای یک نقش فعال، باعث پیش‌برد آن اقدام و حرکت شود. البته در اینجا جای تامل روی این هم هست که آیا اساسا دانش می‌تواند پشتیبان زندگی و زیست باشد یا اینکه به خاطر جنس سخت و سرد دانش، این تنها اندیشه است که توان پشتیبانی از زیست را دارد؛ به عبارت دیگر دانش هر آنقدر هم که پیشرفته باشد در نهایت نمی‌تواند خود را به زندگی مردم برساند، بلکه باید از جنس اندیشه باشد تا در متن زیست حضور داشته باشد؟

یک اقدام دینی و به صورت عام‌تر یک زیست و زندگی دینی هم نیازمند یک پشتیبانی از جنس اندیشه است؛ اندیشه‌ی دینی. این اندیشه دینی قطعا با دانش‌های دینی متفاوت است و این پشتیبانی را دانش‌های دینی نمی‌توانند رقم بزنند، هیچ کدام از دانش‌های حوزوی و دینی اعم از معارف،‌ اخلاق و فقه و زیرمجموعه‌های این‌ها نمی‌تواند نقش این پشتیبانی از حیات دینی را ایفا کند حال چه در لایه بنیادین و چه در لایه کاربردی؛ با صرف نظر از اینکه اصلا جنس دانش نمی‌تواند پشتیبان یک زیست باشد و یا اینکه دانش موجود این توان را ندارد، به هر حال دانش‌های موجود ما توان این پشتیبانی را ندارند؛ لذا به یک اندیشه‌دینی برای پشتیبانی از حیات دینی حاجتمندیم.

اندیشه‌ای که برخواسته از متن دانش دینی باشد و تکیه آن بر دانش دینی باشد، نه خرافه‌ها و اوهام. اندیشه‌ای که پشتیبانی محکمی از جانب دانش‌های دینی داشته باشد. اندیشه‌ای که آبشخور آن، دانش‌های دینی باشد.

البته برای آنکه این اندیشه به صورت واقعی پشتیبان زندگی دینی باشد، مهیا شدن آن باید بر اساس رصد جامعه باشد. نیاز‌های جامعه و زیست امروزین جامعه باید رصد شود، خلا‌ها باید دیده شود، دردها و مسئله‌ها باید شناخته شوند؛ نمی‌توان براساس یک نیاز به دور از صحنه و تخیلی اندیشه‌ای فراهم آورد و توقع پشتیبانی از آن داشت.

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

در ابتدای این یادداشت یک ادعا مطرح می شود :
“آنچه زیست را رقم می‌زند، اندیشه است.” یعنی ایشان اندیشه را بر دانش نیز مقدم می کند.
طبعاً این یک گزارۀ زیربنایی است که باید حقش ادا شود.
در کنار دانش امور دیگری نیز قرار می گیرند، مثل هنر و تخیل، یا اخلاق و تهذیب نفس یا …، اینها در نگاه نویسنده چه جایگاهی دارد؟

سؤالی را مطرح می نمایند :
“آیا دانش هر آنقدر هم که پیشرفته باشد در نهایت نمی‌تواند خود را به زندگی مردم برساند، بلکه باید از جنس اندیشه باشد تا در متن زیست حضور داشته باشد؟”

این سؤال هنوز تیز نیست، ولی بالاخره باید پاسخ بیابد.

یادداشت در ادامه به نیاز زندگی دینی به اندیشۀ دینی می پردازد و در قالب یک جملۀ ارزشمند نسبت دانش و اندیشۀ دینی را با هم متذکر می شود :
“اندیشه‌ای که پشتیبانی محکمی از جانب دانش‌های دینی داشته باشد. اندیشه‌ای که آبشخور آن، دانش‌های دینی باشد.”

در باب تبیین جایگاه هر یک از این دو باید بیشتر نگاشت.

پی‌نوشت: این یادداشت را باید در ادامه‌ی یادداشت قبل دید.

3 1 رای
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها