✨ابهام در «کلام»

در یادداشت قبلی دو ابهام در مورد کلام مطرح شد. ابهام اول در مورد جایگاه کلام بود. در اینجا بیان واضح تری از همان اشکال را تقدیم میکنم.

?با دقت در گزاره هایی که در مورد کلام در حال ارائه آن هستیم، کلام ۳ سنخ فعالیت و یا حتی بیشتر را می تواند پوشش دهد.

۱.کلام، روش کشف اندیشه های صحیح از متن دین

در اینجا فرد با تحصیل این دانش می آموزد که با مراجعه به منابع اصیل اسلامی، اندیشه های ناظر به مسائل زندگی را اصطیاد کند.

۲.کلام، خود اندیشه های دین

این نوع در واقع خروجی مرحله قبل است و فرد با تحصیل آن فقط به اندیشه ها دست می یابد و کاری به روش استنباط آنها ندارد.( مثل رساله)

۳.کلام، دانش رسیدگی به ذهن انسان ها

در اینجا فرد با تحصیل کلام، به اندیشه دینی یا روش استباط آن دست نمی یابد. بلکه مهارت هایی را می آموزد که با استفاده از آنها می تواند ذهن انسان را جهت دهی و مدیریت کند. مثلا می آموزد که مراحل گفتمان سازی یک اندیشه چیست؟ چه طور می شود اندیشه انسان ها را تغییر داد؟ ویژگی های ذهن انسان چیست؟ و…..

با توجه به توضیحات استاد در واقع متکلمی که بخواهد به درستی فعالیتش را انجام دهد نیازمند هر سه گونه این مطالب خواهد بود. لکن اینکه هر سه این مطالب در یک علم گنجانده شود محل اشکال است.
مثل فقیه که هم به فقه، هم به اصول فقه، هم به رجال و هم به بعض دانش های دیگر نیاز دارد لکن همه آنها عمل فقه نیست.

(یک فرق قضیه فقه و حکم شرعی، در کلاس رفقا فرمودند، با محل بحث ما این است که در بحث فقه، دنبال حکم شرعی هستیم و به ارائه آن به مخاطب کاری نداریم. لکن اینجا یک سطح از مطالب مربوط به ارائه است. مربوط به این که چگونه ذهن و اندیشه ساخته میشود. مثلا اگر علمی راجع به این وجود داشت که احکام را چه طور به مردم منتقل کنیم، در این صورت نزدیک به بحث ما میشد.)

3 2 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها