جایگاه اندیشه در اصلاح

انسان برای مبادرت به هر عمل و رفتاری، نیاز‌هایی معرفتی و نظری دارد؛ نمی‌توان یک فعل اختیاری انسانی را متصور بود که تکیه بر بینش و اندیشه‌ای نداشته باشد. حال اگر هر اقدام اختیاری بشر نیاز به یک پشتیبانی معرفتی داشته باشد، حیات بشری به طور قطع به یک ابر اندیشه‌ای برای پشتیبانی نیاز دارد.

لذا اگر بخواهیم هر اقدام اصلاحی و ویرایشی را رقم بزنیم، به خصوص در سطح یک جامعه، ناگزیریم که اندیشه‌ و بینش و یا به عبارت بهتر ذهن جامعه را بشناسیم و در قدم اول دست به اصلاح آن اندیشه بزنیم.

اگر لازم است یک حرکت اعتراضی علیه یک سلطنت در یک جامعه شکل‌دهی کنیم، اولا باید باور جامعه نسبت به آن سلطنت و سلطان را بشناسیم و نسبت به ویراش آن، حال یا ارتقا و یا تصحیح اقدام کنیم؛ به عنوان نمونه لازم است این اندیشه که شاه را خدا فرستاده است و نماینده خدا است را تغییر دهیم و حق اعتراض را در باور مردم جاسازی کنیم تا بتوان یک حرکت اصلاحی بر علیه سلطنت شاه به راه بیندازیم و همینطور در جهت عکس آن اگر یک حکومت خواهان ماندگاری خود است، ناچار است که برای استحکام پایه‌های حکومت خود، باورهایی را در بین مردم رواج دهد؛ چنانچه در طول تاریخ این اتفاق افتاده است و کسانی برای تثبیت پایه‌های حکومتی خود دست به ترویج اندیشه جبری زدند.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
باز هم نیاز اقدام بشری به اندیشه.
خیلی خوب!

اگر می خواهیم حیات بشری به اقدامی بپردازد یا اقدامی را در حیات او جهت دهی کنیم نیاز به یک «ابراندیشه» داریم.
چه جالب!

ب.
یک واژه هم اینجا کاسب شدیم : «ابراندیشه».
حتماً در ذهن نگه خواهیم داشت!

ج.
لزوم شناخت اندیشه، بینش و به تعبیری «ذهن جامعه».

امتیاز این نوشته اختصار آن است؛ یعنی مطالبی که در جلسه تکرار می شود را به اختصار بیان کرده است.
البته مثالی نیز زده شده که سودمند است.

3.5 2 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها