ابزار رصد ذهن جامعه
رصد ذهن جامعه از ارکان کلام است. اگر قرار است کلام از حیات دینی مردم پشتیبانی کند و به باورهای دینی رسیدگی کند و از آنها پشتیبانی کند، به وضوح روشن است که بررسی باورها آنان و رصد اعتقادات جامعه از واجبات کار کلامی است. کلام بدون این رصد اصلا نمیتواند هویت خود را حفظ کند؛ اگر قرار است طعامی فکری و اندیشهای برای جامعهای تولید کند، لازم است که مزاج فکری و اندیشهای آن جامعه را بشناسد و آن را رصد کرده باشد تا بتواند طعامی متناسب پخت و پز کند.
پس رصد ذهن جامعه و دستیابی به اندیشههای دینی جامعه از ملزومات کار کلامی است؛ حال سوال و ابهام در این قسمت است که ابزار متکلم برای این رصد چیست؟ متکلم چگونه میتواند به ذهن جامعه دسترسی داشته باشد؟ آیا متکلم میتواند به آمارها و دادههایی که به خاطر تحلیلهای مختلف، اختلافات وسیعی دارند، اعتماد کند؟ آیا متکلم خود باید مشغول جمعآوری آمار شود؟ اصلا با آمارگیری میتواند به ذهن جامعه دسترسی پیدا کند؟ آیا متکلم باید از دانش جامعهشناسی برخوردار باشد؟
یکی از ابزارهایی که برای این منظور برای متکلم بسیار سودمند است «گفتگو» است. البته بهتر است از تعبیر ابزار استفاده نشود و زمینه و عامل نامیده شود. وقتی گفتگو در جامعه رواج پیدا کند و کسی از ابراز اندیشهی درونی خود به خصوص اندیشه دینی خود ابایی نداشته باشد، گفتگو پیرامون اندیشه دینی به یک امر زنده در جامعه تبدیل شود، این متکلم است که از این رواج گفتگو بیشترین بهره را میبرد و به راحتی و بدون دردسر به ذهن جامعه و اندیشه دینی جامعه دسترسی پیدا میکند.
رواج گفتگوهای دینی در بین مردم ارتقای ویژهای به کلام خواهد زد که به راحتی این رشد در کلام پدید نخواهد آمد و شاید بتوان گفت از وظایف یک متکلم این است که به این رواج دامن بزند و بسترهای آن را فراهم کند.