رابطه آزادی بیان و آزاداندیشی
معمولا آزاداندیشی در معنای آزادی بیان گرفته میشود ولی ما به راحتی میان «آزاداندیشی» و «آزادی بیان» تمییز قائل میشویم و حتی در خود آزاداندیشی نیز، دو لایه آزاداندیشی فردی و اجتماعی را هم میفهمیم؛ با این وجود به نظر میرسد نمیشود دم از آزاداندیشی زد و در خصوص آزادی بیان دمی برنیاورد؛ به هر حال آزادی بیان خواسته یا ناخواسته در پی آزاداندیشی هست و میآید حتی اگر میان آن دو جدایی بندازیم و هم دیگر تفکیکشان کنیم.
امّا مسئله اصلی این است که ما آزاداندیشی را پایه قرار دادهایم و تکلیف دیگر اخوات و خویشاوندان و اقربا آزاداندیشی را با امامت آزاداندیشی حل میکنیم؛ لذا تکلیف آزادی اندیشه، آزادی عقیده، آزادی بیان و دیگر آزادیها با آزاداندیشی روشن میکنیم؛ و به عبارت دیگر از آنجایی که ما جوهرهی آزاداندیشی را حقطلبی و حقجویی میدانیم، این حقطلبی و حقجویی است که تکلیف و حد و مرز دیگر آزادیها را مشخص میکند؛ همانگونه که حتی خود آزاداندیشی نیز در قید حق و حقیقت است و این حق و حقیقت است که تکلیف و حد و حدود آزاداندیشی را مشخص میکند.