فقه و کلام انقلابی
حضرت استاد معتقدند فقه ما باید فقه زندگی شود و از این فقهی که هیچ پیوندی با زندگی ما ندارد، خارج شود. بارها نیز، مواردی از جنس فقه زندگی را مثال زده اند. فقهی که درمورد لحظات مختلف زندگی انسان حکمی دارد و مکلف می تواند به صورت لحظه ای وظیفه خود را استعلام کند.
حال که این نگاه به فقه را در کنار کلام انقلابی قرار می دهم، بیشتر جایگاه این فقه را می فهمم. فقه به وظیفه عملی مردم می پردازد و کلام به طعام معرفتی ایشان. با کلام انقلابی، طعام اندیشه ای که مورد نیاز ذهن مردم می باشد را، تامین می کنیم و با فقه زندگی، وظیفه عملی ایشان مشخص می شود.
اساسا فقه، پس از کلام انقلابی رشد جدی پیدا می کند؛ چراکه وقتی توصیف ما از ذهن مردم دقیق شود، موضوعات جدیدی در اختیار فقه قرار می گیرد. گرچه نکته خوبی که استاد می فرمایند، که خاصیت دانش اینست که موضوعات را به سرعت در حیطه بررسی های خود وارد نمی کند و دیسیپلین سخت و منظم دانشی دارد، ولی به نظر می رسد فاصله فقه موجود با زندگی، تا حدودی نیز، با کلام انقلابی مرتفع خواهد شد.
درواقع فقه دستوراتی برای زندگی مردم ارائه می کند و کلام از این زندگی انقلابی پشتیبانی معرفتی می کند.
فقه : شیوه نامه زندگی مردم
کلام : پشتیبانی معرفتی از زندگی مردم