طرح رهبری

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_16
#جلسه_128

#طرح_رهبری

وقتی به موضوعاتی که پیرامون بحث ولایت و در ادامه آن ولایت فقیه در طول زمان از گذشته تا به حال مطرح شده است نظر میکنیم متوجه غفلتی دهشتناک و نا بخشودنی میشویم .

غالب مباحث در فضای ولایت یا به شکل سنتی در فضای بحث مشروعیت و امثال آن و در فضای روشنفکری نیز در بحث کنترل و مهار قدرت ولیّ فریز شده است.

و حتی وقتی بحث به مدار میدان اجتماعی کشیده میشود ، موضوعات جدید نیز باز با همین ذهنیت ها و مدل های مفهومی مورد دقت قرار میگیرد .

در حالیکه اصلی ترین بحث که نحوه استفاده و بهره مندی از ولیّ و همچنین نحوه های معونت و نصرت او ست اساسا مورد هیچ توجهی قرار نگرفته است

همه بحث ها در مقدمات این که ولایت اری یا نه
یا اینکه ولایت چگونه منحرف نشود و ما را نبلعد خلاصه شده است

در حالیکه اگر ولایت آن ظرفیت و معنای عظیمی است که در دستگاه خلقت بار بزرگی از اصلاح حیات بشری به دوش آن گذاشته شده است باید بعد از بحث های مقدماتی اثباتی به این فکر کرد که چگونه میتوان این ظرفیت را شکوفا کرد و در جهت بهره مندی انسان ها از آن استفاده کرد .
و با کمال شگفتی متوجه میشویم در این خصوص با میدانی کاملا بکر پا نخورده رو به رو هستیم.

نه او که به غلیظ ترین صورت اثبات میکند که این ولایت در امتداد ولایت الهی است و اطاعت از او اطاعت از خداست
نه او که در صدد کنترل آن است و میخواهد در رقابتی وهمی بین حق مردم و خدا ، دست و بال ولیّ را مبتنی بر اندیشه سیاسی اش ببندد
هیچ کدام به این فکر نمی کنند که خب از این ولیّ چه استفاده ای قرار است بکنیم و چگونه و چه استفاده ای میتوانیم برای او داشته باشیم و چگونه

لذا میبینیم در دل این همه کرّ و فرّ در بحث ولایت ، اوحدی از افراد هم به طرح های اصلاحی تربیتی اجتماعی مبارزاتی اقتصادی سیاسی تمدنی ائمه توجه نکرده اند و هر چه هست یا صرف روایت تاریخ است یا نقل کلمات اهل بیت ع و شرح آن است یا بحث های کلان کلامی الهیاتی
و اساسا شیعه این گونه بار نیامده است که با جنس سوال #چه_باید_کرد_های_راهبردی به سراغ اهل بیت برود
لذا یا سوال احکامی خرد دارد از ایشان که الان این حلال است یا حرام ، این حکومت فلانی حق است یا باطل یا من میتوانم در حکومت باطل کار کنم یا نه و ….
یا سوالاتی کلان و هستی شناسانه که خب اهل بیت صادر اول هستند یا نه
شفاعت امت را دارند یا نه
در رجعت بر میگردند یا نه

در حالیکه مساله اصلی شیعه که چه باید کرد و به کجا باید رفت و چگونه که اساسا شأن اصلی امامت خلفای الهی روی زمین است اصلا دیده نشده است.

لذا وقتی پرسشی از طرح امام زمان نداریم و تحلیلی نسبت به طرح امام حسین نداریم ، سخن از طرح رهبری ، سخنی بی معنا و نچسب است.

اینگونه است که اهداف امامت روی زمین مانده است
روش ها و راهبردهای امامت روی زمین مانده است
و کماکان نخبگان و توده مشغول حواشی اند
و لذا نه در هیات آن امام حسینی که هدف از قیامش اصلاح در زندگی امت و بشریت است میتوان نمود روشنی از حیات مصلحانه را سراغ گرفت
نه در حوزه های علمی ، این سوالات خریداری در میدان علم دارد.

با این وصف ، آن جهش حرکت شیعی و شتابی که به سمت ظهور خواهد گرفت در گرو پرسش از طرح رهبری و پرسش از چگونگی مشارکت در این طرح و ارتقای علمی و عملی آن طرح است.

طرح ولي و ولايت در تشريع و زمام‌داري

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط‌مشی_اجتماعی
#امید_فشندی
#یادداشت_22
#جلسه_128

طرح ولي و ولايت در تشريع و زمام‌داري

اگر اصل اولي در روابط بين انسان‌ها را عدم ولايت بگذاريم، پس يعني كسي اين حق را ندارد كه حقوق اوليه‌ي ديگران را محدود يا جهت‌دهي و سازمان‌دهي كند، كسي حق ندارد طرحي دراندازد و انديشه‌ها و اراده‌هاي آحاد بشر را به نظم و نظام بكشاند.

حال اگر از جانب خداوند يا بر اساس معيارهاي تعيين‌شده از جانب او برگزيده شود، باز هم حق طرح‌ريزي ندارد؟ يا بالاتر، تكليف طرح راهبردي‌داشتن ندارد؟

به‌هرحال، در شرايط فعلي، نه امكان پرسش از ولي در مورد طرح ولي وجود دارد، نه معياري براي كشف و سنجش آن، و نه اساسا در ساختار قانوني و حقوقي كشور، چنين چيزي جانمايي شده است.

البته در فضاي فكري مرسوم شيعه، اساسا آينده و انديشيدن به آن و خود را نسبت به ساخت آن مكلّف ديدن، جايي ندارد.

از سوي ديگر، طرح ولي مي‌تواند به سيطره‌جويي دامن بزند، مي‌تواند راه رشد و رويش انديشه‌ها را ببندد، مي‌تواند به ديكتاتوري بیانجامد: يعني همه بايد يك خط را دنبال كنند.

نمي‌دانم! ولايت‌فقيه و مردم‌سالاري، ليثيروا لهم دفائن العقول و ليقوم الناس بالقسط … وليّ، اگر معصوم هم باشد، حتي اگر پيامبر و حامل كتاب هم باشد؛ هيچ وجه تربيتي و مردم‌پروري ندارد كه بخواهد يك برنامه و طرح مشخص روي ميز بشر بگذارد.

از طرفي، بالأخره ولي براي به انضباط‌كشيدن صحنه و براي هدايت و راهبري مردم، نياز به دست فرمان دارد، نياز به قواعد كلي ناظر به حركت ميداني دارد. صرفا نظام بينشي و ارزشي يا مجموعه‌اي از آرمان‌ها داشتن، براي راهبري كافي نيست، واقعا کافی نیست!!

يك راه ميانه‌اي بايد روشن كرد؛ وليّ بايد طرح داشته باشد، ولي نه طرحي كه جايگزين فكر و اجماع عقلائي مردم باشد، نه طرحي كه لقمه آماده در دهان مردم بگذارد … طرح ولیّ بايد در افقي تصوير شود كه به سالارشدگی مردم بيانجامد…

معنای یک رکن مشروعیت بودن #مردم_سالاری

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_31
#جلسه_127

💠 معنای یک رکن مشروعیت بودن #مردم_سالاری

🔺 انتصاب الهی مسئله خیلی مهمی است، و تقریبا مغز داستان همین است. اینکه آیا ولایتی که مطلقا حق خداوند است، آیا خود خداوند به صورت تشریعی شخص یا اشخاصی را به این مقام نصب کرده است یا نه. درست است که در یادداشت قبل توضیحاتی برای #ولایت_مردم دادیم ولی در نهایت اولا آن یک ایده اولیه بود و ثانیا به فرض صحت یک بحث هستی شناسانه است نه یک بحثی در لایه شریعت، و از آنجا که ما در لایه تشریع مشغول اجرای دین هستیم، با وجود اهمیت خواست و اراده #امت_قیام_کرده ولی در لایه تشریع این خواست و اراده مردمی خودش را به شکل شریعت نمی تواند بروز بدهد، بگذریم که حتی برخی انبیاء هم اینطور نبودند که در لایه تشریع ورود کرده باشند یعنی ورود در لایه تشریع واقعا نصب الهی می خواهد و اگر این نصب نباشد فضای قانون گذاری به هم می ریزد و به راحتی به سکولاریسم کشیده می شویم.
🔺 به عبارت روشن در فضای قانون گذاری انتساب قانون به خداوند خیلی مهم است. لذا اگر کسی می خواهد #ولایت_تشریعی داشته باشد حتما باید نصب الهی داشته باشد.
🔺 و اگر کسی نصب الهی داشت کار تمام است، یعنی او #ولی_الهی هست چه مردم بپذیرند و چه نپذیرند، و پذیرش و عدم پذیرش مردم هیچ تأثیری در ولی الهی بودن او ندارد. اما از آنجا که این ولی الهی اولا بدون قبول از طرف مردم روی زمین و در عمل نمی تواند این حق خود را اعمال کند، و ثانیا به فرضی هم که بتواند #حق_اعمال_ولایت بدون خواست و اراده و مقبولیت مردمی را ندارد، لذا اگر بدون خواست و اراده و مقبولیت مردمی حکومت تشکیل دهد (حالا از هر راهی) این حکومت مشروع نیست.
🔺 به عبارت روشن تر با وجود اینکه او نصب الهی را دارد ولی از طرف همان الله اجازه این را ندارد که خود را بر مردم تحمیل کند و بدون خواست و اراده مردمی بر گرده آن ها سوار شود. زیرا هدف نهایی و غایی هدایت خود این مردم است و هدایت یک پدیده اختیاری است و باید مردم اراده کنند و قیام کنند تا بتوان مبتنی بر این قیام آن ها ولی الهی #هدایت_تشریعی آن ها را به دست بگیرد، اما اگر این #قیام_لله منتفی باشد هدایت گری ولی الهی به عنوان حاکم جامعه نیز منتفی است.
🔺 لذا در یک جمعبندی معنای اینکه مردم نیز یک پایه از مشروعیت هستند، اولا به هیچ وجه نمی تواند این باشد که یک پایه ای در عرض مشروعیت الهی و ثانیا به این معنا است که اگر خواست مردم نباشد تشکیل حکومت توسط فقیه مشروع نخواهد بود و اینکه می گوییم حکومت بدون خواست و اراده و مقبولیت مردمی مشروع نیست به این معنا است.

حضرت امام خمینی ره:
«ما بنای این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طوری رای داد، ما هم از آنها تبعیت می‌کنیم. ما حق نداریم، خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم. ()»(صحیفه امام، ج11، ص34)

جایی که نظرمان #خلاف_نظر_ولی_فقیه است چه کنیم؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_32
#جلسه_127

💠 جایی که نظرمان #خلاف_نظر_ولی_فقیه است چه کنیم؟

🔺 از آنجا که ولایت فقیه ولایت در عرصه تشریع است، امکان اینکه دچار خطاهایی در برخی تصمیمات شود وجود دارد، و در طول تاریخ انقلاب هم مصادیقی بوده است که امام و رهبری خودشان فرمودند که فلان تصمیم اشتباه بود. مثل کنترل جمعیت.
🔺 لذا این مسئله پیش می آید که اگر جایی ما به نظری خلاف نظر ولی فقیه رسیدیم تکلیف مان چیست؟
🔺 به نظر می رسد باید بحث نظر را دقیقا معلوم کنیم تا واضح شود که در هر شقی چه حرفی می شود زد.
1️⃣ نظر به عنوان یک متخصص
🔺 در برخی عرصه های تخصصی مثل فقه و فلسفه و عرفان (فضای دانشی) یا مثل فرهنگ و روابط اجتماعی و حجاب و زنان و … (فضای اندیشه ای) ممکن است رهبری نظری خاص داشته باشد که آن را صرفا به عنوان یک متخصص در عرض بقیه متخصصین عرضه کرده باشد؛
🔺 در این حالت داشتن نظری خلاف نظر ولی فقیه نه مشکلی دارد و نه هم چیز بدی است؛ در اینجا دقیقا شبیه بقیه کارشناسانی که انسان ممکن است به نظرشان مراجعه کند با او تعامل می شود. البته بسته به موضوع ممکن است به خاطر تسلط و گستردگی دایره اطلاعات و اشراف ولی فقیه انسان توجه خاص به نظر او کند و سعی کند دوباره به مقدمات نظر خودش رجوع کند که نکند خللی در کار بوده و متوجه نبودم. یعنی یک اعتنای ویژه به نظر او کردن است نه منفعلانه و متعبدانه پذیرفتن.

2️⃣ نظر به عنوان رهبر
🔺 در این حالت ولی فقیه نظری دارد و از همه سازوکارها و ساختارهای حاکمیت که در اختیارش هست دارد استفاده می کند که آن نظر جاری بشود.
🔺اگر من امکان ارتباط و مفاهمه با ولی فقیه را دارم و می توانم نظر خلاف خودم را با او به مباحثه بگذارم تا شاید نظر او که من معتقدم اشتباه است تغییر کند؛ خب اینجا معلوم است که از این امکان باید استفاده کرد. شاید رفتم و نظر من عوض شد. البته در همینجا باید دقت شود که اگر بعد از گفتگو همچنان ولی فقیه بر جاری شدن همان نظر خود اصرار داشت و نظرش عوض نشد ولو من هم نظرم همچنان همان است، من نباید در فضای اجتماعی مشیی خلاف نظر ولی فقیه داشت؛ چون ولی فقیه زمام دار و حاکم جامعه است و معلوم است که تشخیص قطعی او باید در فضای اجتماعی جاری بشود، و اساسا او در مقابل تشخیص های قطعی خود مسئول است و بلکه ما به خاطر همین او را گذاشتیم بالای حکومت که با حضور فقاهت خود سخن خدا را در این عرصه بفهمد و جاری کند. اگر من به بهانه اینکه نظرم خلاف این است در مسیر جاری شدن این اراده اخلال کنم هم اولا این شق عصای ولایت خواهد کرد و عملا توان او در اجرای فهم های فقهی خودش را از او می گیریم و این با نصب او منافات دارد، و هم ثانیا تضاد و دوگانگی مدیریتی در جامعه ایجاد می شود و عملا همان حرفی که من می فهمیدم هم نمی تواند جاری شود. تازه در این حالت که ولی فقیه بر جاری شدن فهم و طرح خودش اصرار می ورزد معلوم نیست من نسبت به جاری کردن فهم خلاف آن تکلیفی داشته باشم و بلکه ظاهرا تکلیف به تمشیت حرف ولی فقیه را دارم.
🔺 اگر هم امکان مفاهمه و گفتگو برای تغییر رأی او را ندارم و آن امر مربوط به یک فضای شخصی خودم می شود (که معمولا چنین نیست و ولی فقیه در این لایه که ناظر به یک فضای شخصی نظر دارد در همان شق قبلی که به عنوان یک متخصص است وارد می شود) که مثل یک کارشناس با او برخورد می کنم؛ یا مربوط به یک امر اجتماعی است و من هم امکان اجرای آن در یک عرصه ای که در اختیارم هست را دارم؛ اینجا هم معلوم است که جاری کردن آن همان توالی فاسدی که در پاراگراف قبلی گفته شد را دارد.

3️⃣ حکم
🔺 این حالت دیگر از نظر فراتر می رود و ولی فقیه وارد می شوند و در یک عرصه ای حکمی را صادر می کنند؛
🔺 در این حالت واضح است که قطعا همه باید به این حکم انقیاد نشان بدهند و عمل کنند.
🔺حتی ما در لایه مرجعیت هم این را داریم که در این صورت که حکمی از طرف ولی فقیه آمد او هم موظف است که به آن عمل کند هر چند فتوای خود او چیز دیگری است.
🔺 این هم روشن است و بداهت دارد که اگر بنا باشد احکام حکومتی ولی فقیه جاری نشود با اصل فلسفه وجودی او که حاکمیت فقیه به نیابت از امام معصوم ع است منافات دارد.
.

امکان #احراز_حجیت_زا از نظر امام زمان (عج) در دوران غیبت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_33
#جلسه_127

💠 امکان #احراز_حجیت_زا از نظر امام زمان (عج) در دوران غیبت

🔹 یک مسئله در بحث ولایت فقیه این است که اگر من به نظر خود امام زمان عج در یک مسئله ای رسیدم و یقین کردم که نظر امام زمان این است ولی نظر ولی فقیه خلاف آن بود، تکلیف من چیست؟
🔺 مگر شما نمی گویید قطع حجیت ذاتی دارد و حجیت قطع را نمی شود از آن گرفت اینجا هم من به قطع رسیدم که نظر امام زمان این است و معلوم است که نظر امام زمان بر نظر ولی فقیه اولویت پیدا می کند. مخصوصا اگر مسئله مربوط به امور خطیره ای باشد که سرنوشت انسان های زیادی را تحت تأثیر قرار می دهد.

🔹 اینجا باید بررسی کنیم که آیا اساسا امکان اینکه ما در دوران غیبت به نظر امام زمان عج برسیم و آن رسیدن هم حجیت شرعی داشته باشد وجود دارد؟
🔺 غیبت اساسا محرومیت جامعه انسانی از حضور انسان کامل بوده است به دلیل اینکه قدر حضور او دانسته نشده و فلسفه آن هم این است که جهان و اتفاقات آن به سمتی برود که زمینه پذیرش امام معصوم فراهم شود تا حضرت تشریف بیاورند و زمام کار را بر عهده بگیرند.
🔺 پس وقتی که چنین مصلحت بزرگی فوت شده است، یعنی در این حالت هیچ ابایی وجود ندارد که یک اتفاقی بیفتد که جمع کثیری از انسان ها به ضلالت بروند، چون این ناشی از عمل انسان ها بوده است و خود جامعه انسانی خود را از درک حضور و محضر امام معصوم محروم کرده است.
🔺 لذا اینکه حضرت در خیلی از امور خطیره ورود نکنند اصلا امر عجیبی نیست. اما اتفاقی که افتاده است از دوران ائمه ای مثل امام صادق ع به بعد به دلیل محدودیتی که برای اهل بیت درست شده و به دلیل اینکه تلاش برای به دست گرفتن حکومت در میان مدت متوقع نبود، حضرات یک سیستمی را طراحی کردند که بتواند فضای هدایت را امتداد بدهد؛ بعد هم نسخه آن ها برای دوره غیبت ولایت فقیه بوده است.
🔺 لذا به صورت پیش فرض این است که قاعده و اصل این است که حاکمیت فقیه را با همه امکان خطاهایی که ممکن است داشته باشد را پذیرفتند و این نسخه را بهترین نسخه برای دوران غیبت خود دانسته اند.
🔺 همچنین توجه شود که ولایت فقیه اساسا یک درجه تنزل است، یعنی وقتی جامعه از نعمت وجود انسان کامل محروم شده است، حالا نزدیک ترین فرد به او را با یک شرایطی او برای زمان محرویت از حضور معصوم پیشنهاد کرده اند.
🔺 پس تا اینجا اصل معلوم شده است و آن چیزی که قاعده است مشخص شد، حالا باید بررسی کنیم که این قاعده در این صورتی که ادعا شده است قابل تخصیص خوردن هست یا خیر؟
🔺 نهایت چیزی که در دوران غیبت می تواند ادعا شود که بتواند امکان حجیت زایی داشته باشد تشرف است، و الا خواب و امثالهم که از حجیت شرعی مخصوصا در امور خطیره اجتماعی آن هم در حالتی که قاعده و اصل در دوران غیبت ولایت فقیه است که حجیت ندارند.
🔺 در بحث تشرف توقیعی از خود حضرت داریم که صریح در نفی است مثل روایت زیر:

➖ يا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِكَ فِيكَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ أَيَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم‏
كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 516
الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 395

🔺 ضمن اینکه اگر تشرف هم اتفاق بیفتد، و حضرت امری در امور اداره حکومت آن هم خلاف نظر ولی فقیه به طرف بکند اولا این خیلی ادعای شاذی است و قطعا ذیل اون کاذب مفتر میره، ثانیا اگر هم حضرت بخواهد چنین کاری بکنند خود ولی فقیه احق ترین افراد به این قضیه است، ثالثا به فرض هم که اتفاق بیفتد باید بحث کنیم که آیا این تشرف می تواند عموم آن قاعده ای که در دوران غیبت داریم را تخصیص بزند (قاعده این بود که اصل این است که در دوران غیبت کار به فقیه واگذار شده است و معصوم به اینکه در این دوران فقیه مصدر کار را در دست داشته باشد و امر اجرای دین را متولی بشود را پذیرفته است بلکه طراحی خودش برای دوران غیبت این بوده است.)
🔺 به نظر می رسد با توجه به روایاتی که ادعای مکاشفه را ادعای کذب می خواند و با توجه به آن قاعده فوقانی این ادعا ها نتواند حجیت آور باشد و نتواند قاعده را تخصیص بزند.
.

با مرور دوباره‌ی مقاله، در کنار بررسی بیانات نویسنده در دوران رهبری نظام؛

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#امید_فشندی
#یادداشت_21
#جلسه_127

توحید و ولایت
فقاهت، شریعت، فطرت
ضمانت اجرایی

با مرور دوباره‌ی مقاله، در کنار بررسی بیانات نویسنده در دوران رهبری نظام؛
اولا به‌خوبی توانسته نسبت میان توحید و ولایت را تبیین کند،
ثانیا به‌خوبی توانسته در طول تقریبا نیم‌قرن اخیر، همان دست‌فرمان را – حداقل در لایه‌ی باورهای معرفتی – حفظ کند.

ایشان ولایت را تجلّی (شکوفایی) توحید در قوس صعود می‌داند، ولایت درواقع توحید صیروری است، توحید به‌معنای یکپارچه‌شدن و به‌هم‌پیوستن و یکی‌شدن است، که خب طبیعتا ریشته در تکوین و قوس نزول هم دارد.

در این فضای فلسفه‌ی سیاسی غرب‌آلوده، تفکر در مورد سازوکار سامان امور جامعه در اسلام سخت است.
از سوی دیگر، در این فضای فقه‌بسنده و متن‌محور نیز، مشروعیتی برای مردم و فهم و خواست و اراده‌ی ایشان قائل شدن، سخت است.

کاملا حس می‌کنم که رهبری حضرات خمینی و خامنه‌ای، گرچه بر فقه تکیه دارد ولی فرسنگ‌ها دور از فقاهت‌بسندگی است.
وقتی شریعت را در حوزه و فقه و قرآن و عترت محصور می‌کنیم، طبیعتا مشروعیت تمام امور هم جز با اتصال به این منابع تصحیح نمی‌شود. اما اگر فطرت مردم را گنج‌گاه نسخه‌ی ناب شریعت بدانیم، آن‌وقت تعامل با این مردم هم به‌کلی عوض خواهد شد.

به‌هرحال؛ مشروعیت ولیّ و حکومت را در اتصال آن به آسمان می‌جوییم، چراکه شریعت را در وحی و حجت ظاهری منحصر می‌کنیم، اما اگر نیم‌نگاهی هم به فطرت پاک و توحیدی انسان و حجت درونی داشته باشیم، اتصال و پیوستگی با آن هم از خاستگاه‌های مشروعیت خواهد بود.

شریعت مکتوب و تأملات تدبیری در فضای فکری شریعت، می‌تواند میثاق مشترک میان مردم مسلمان (و مردم و والیان) باشد که در قالب نظام ارزشی و هنجاری و بعضا قانونی، از حرکت جمعی مؤمنانه پشتیبانی می‌کند، اما برای سامان امور جامعه، و تدبیر اموری که شارع مقدس به تعطیلی یا بلاتکلیفی آن راضی نیست، به چیزی بیش از نظام ارزشی مشترک که فقط ضمانت اخروی دارد، نیاز داریم.

خلیفه یا ولیّ را بر جان و مال و ناموس مردم حاکم کنیم، اما صرفا به کنترل درونی و عقوبت و مؤاخذه‌ی اخروی الهی دل‌خوش کنیم، تقریبا همان دست‌فرمانی می‌شود که اهل‌سنت در پیش گرفت!

دغدغه خیلی خوبی در این متن دنبال میشود

#یادداشت / در جواب برادر #امید_فشندی
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_15
#جلسه_127
دغدغه خیلی خوبی در این متن دنبال میشود و در سایه توجه به فطرت انسانی بارقه هایی از آینده ای دیگر در فهم شریعت و اعمال شریعت را نوید میدهد.

اما بی دقتی یا ضعف در فهم فطرت و عدم لحاظ تمایز بالقوگی ها و بالفعلی های فطرت و همین طور عدم لحاظ جامع بالابلندی های فطرت در کنار لجنزارهای عمیق نفس اماره و شیاطین میتواند از اساس این نطفه توجه به فطرت را معوج یا ضعیف به دهانه رحم اندیشه ورزی منتقل نماید و زایش موجودی ناقص الخلقه یا کریه را به ارمغان آورد

همان مرد میدان توجهات شدید و غلیظ به فطرت انسانی ، همو که آن طفل سیزده ساله را رهبر خویش میداند ، همو که زنان چهارمردانی را جلوتر از مردان مرد، به رهبری خویش قبول میکند ، همان است که نهضت آزادی را مرتد و مصاحبه گر توهین کننده به صدیقه طاهره را واجب القتل میداند
او دو چشمی متعادلی است که هم فطرت را در جوانان ایران دیده است هم سخت متوجه سبعیت های نفس اماره است.

امروز ما میخواهیم کدام مردم را به نام نامی فطرت در مدار حجت باطن به عرش تصمیم و رهبری و ولایت بکشانیم.

امروز کدام عقل است که شعور کنترل سید علی خامنه ای را داشته باشد
امروز کدام نفس مطمئنه است که بنا دارد نفس اماره و جاهلیت های ایشان را به بند بکشد
اگر نقد و رد و اصلاح ، امر و نهی و ارشاد در گرو فهم است و اولا فهم میشود پدیده ای و بعد نقد میشود
کدام جریان رشید نشیط است که امروز مشغول فهم سید علی خامنه ای است

خبرگانی اگر هست باید در کلاس های درس سید روح الله شرکت کند تا قدری با اسلام اشنا شود
و غیر ایشان نیز در بهترین حالت همه در حال استفاده اند

اگر هم که ردی هست و نقدی هست تا آنجا که ما دیده ایم و شنیده ایم یا جوشیده از منبت عقل غربی است یا گرفتار انواع بی اطلاعی ها از قواعد اسلامی یا در بند بی اطلاعی از واقعیات میدان

لذا امروز اتفاقا ان کسی که پای رشد این فطرت ، پای فعلیت یافتن این فطرت ، پای تحقق این فطرت عامه مردم ایستاده است و هزینه هایش را هم میدهد هم ایشان است.
کما اینکه مجرای امام بود که فطرت آن نوجوان سیزده ساله را به جوشش انداخت و الا او هم بازیچه کوی و برزن بود مثل امثال خودش
حالا که این فطرت به شکوفایی رسید بله ، میتواند مجرای فهم های متعالی و راهبری های توحیدی باشد و لذا وصیت نامه شان میشود چراغ راه.

ولایت فقیه در مقام اثبات است یا مقام ثبوت؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#مرتضی_قربانی
#یادداشت_2
#جلسه_127
#سوال

۱. ولایت فقیه در مقام اثبات است یا مقام ثبوت؟
۲. روش احراز ولی فقیه چیست؟
۳. ولی فقیه برای حل مسئله نیازمند چه توانمندی‌هایی است؟
۴. روش حل مسئله‌ی او چیست؟
کشفی، تجربی، علمی
۵. مراد فقه به معنای خاص است یا عام؟
۶. آیا ولایت فرع سلطنت و احاطه است؟
۷. رابطه‌ی ولایت و سلطنت با اقبال اجتماعی و مقبولیت چیست؟
۸. در مواردی که تخصص و یقین شخصی با تشخیص ولی مغایر است تکلیف در عرصه عمل و سلوک فردی و کنش اجتماعی چیست؟
۹. کدام نوع تعامل با ولی فقیه توصیه شده است؟ متعصبانه، آزاد اندیشانه، مقلدانه، محققانه
۱۰ رابطه‌ی ولایت ظاهری فقیه و ولایت تکوینی اولیاء به چه نحوی است؟ حکومت، ورود، تخصص، تخصیص
۱۱. آیا ولایت و حکومت ظاهری در توان یک فرد است یا نیاز به گروهی از نخبگان واجدین شرایط است؟
۱۲. طبع و ذائقه‌ی فقهی برای ولی فقیه و حاکم جامعه برای مدیریت و بسط توحید کافیست یا ذائقه‌ی توحیدی و عرفانی هم نیاز است؟
۱۳. محدوده‌ی جغرافیایی ولی تا کجاست؟
۱۴. آیا هر استان یا هر کشوری با توجه به اقبال مردم و نخبگانش ولی فقیه تعیین می کند؟
۱۵. نظر کسی که ولایت ظاهری بر جامعه دارد آیا بنابر لطف الهی به واقع نزدیک‌تر است؟

تعارض قطع شخصی و ولایت فقیه

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_6
#جلسه_127

✅ #تعارض_قطع_شخصی_و_ولایت_فقیه

🔹️یکی از اموری که در عرصه ولایت فقیه باید آن را حل و فصل کرد، حل مسأله تعارض قطع شخصی و ولایت است.

🔸️آیا جایگاه ولایت، این اقتضاء را دارد که انسان برخلاف نظر ولی، قطع پیدا نکند؟
درحالیکه تحقق قطع، حالتی نفسانی و جبری است و اساسا تابع اختیار انسان نیست.

🔹️به نظر می رسد در #عرصه_اندیشه هیچ دلیل عقلی و نقلی بر لزوم تبعیت انسان از ولی نداریم و انسان حق جو و آزاد، تابع قطع خودش است.

🔸️البته گاهی انسان خودش به گزاره ای قطع پیدا می کند که مفاد آن، تبعیت از قطع شخصی دیگر است. مثل اینکه انسان با أدله ای عصمت اندیشه کسی را ثابت می کند و سپس قطع پیدا می کند که قطع های آن شخص مطابق با حق است. هرچند در اینجا نیز تبعیت از قطع شخص دیگر، در حقیقت تبعیت انسان از قطع خود است.

🔹️اما در #عرصه_رفتار و عمل همیشه باید تابع نظر حاکم بود. به دلیل همان مصالحی که عقل أصل وجود حاکم را ضروری کرده بود. مصلحت تبعیت از ولی در طولانی مدت، همیشه بالاتر از دیگر مصالح است فلذا انسان مفری ندارد جز تبعیت از ولی.

🔹️اما چالش اساسی اینجاست که این مصلحت، تبعیت رفتاری در #امور_فردی را هم در پی دارد؟مثلا؛
▪️اگر حاکم حکم دهد به کنترل نسل و من قطع به آسیب و ضررهای آن دارم، آیا لازم است به آن عمل کنم؟
▪️اگر حاکم حکم حکومتی دهند به عید فطر و من برخلاف آن قطع دارم، آیا لازم است در آن روز، روزه نگیرم؟