ما و دنیا!

سید مصطفی مدرس, [۲۴.۰۸.۲۱ ۰۷:۵۳]
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_109
#جلسه_312

🔰ما و دنیا!
💠کدام دین و کدام دنیا؟
در این فضا یک دیدگاه وجود داشته و دارد در حوزه های علمیه که دین را به این صورت حداکثری و کل نگرانه نمی دیدند، دین حداقلی که حضرت امام خیلی با آن مبارزه می کردند، یکی از تعابیری که حضرت امام در باب اسلام آمریکایی دارند همین دین حداقلی است. حتی سکولاریسم را هم حضرت امام ناشی از همین می داند که شما در مواجهه با دنیا دین را تقلیل دادید. حالا یک عده می گفتند دین را کنج خانه ببرید و یک سری عبادیات و فردیات، حضرت امام می گفت که کل شئون حیات بشری را دین در می نوردد. اگر جایی حیات بشری حاضر است دین هم باید آنجا حاضر باشد.
تعابیر زیادی در این باب وجود دارد. حضرت آقا بر همین اساس جوهره اصلی مکتب امام را رابطه دین و دنیا بیان می کنند، و می گویند که نقشه اصلی امام و کار اصلی امام بنای یک نظم مدنی سیاسی بر اساس عقلانیت اسلامی بوده است.
جوهر اصلى در مكتب امام بزرگوار ما، رابطه‏ى دين و دنياست؛ يعنى همان چيزى كه از آن به مسأله‏ى دين و سياست و دين و زندگى هم تعبير مى‏كنند. امام در بيان ارتباط دين و دنيا، نظر اسلام و سخن اسلام را به عنوان مبنا و روح و اساس كار خود قرار داده‏
بود. اسلام، دنيا را وسيله‏اى در دست انسان براى رسيدن به كمال مى‏داند. از نظر اسلام، دنيا مزرعه‏ى آخرت است. دنيا چيست؟ در اين نگاه و با اين تعبير، دنيا عبارت است از انسان و جهان. زندگى انسان‏ها، تلاش انسان‏ها، خرد و دانايى انسان‏ها، حقوق انسان‏ها، وظايف و تكاليف انسان‏ها، صحنه‏ى سياست انسان‏ها، اقتصاد جوامع انسانى، صحنه‏ى تربيت، صحنه‏ى عدالت؛ اين‏ها همه ميدان‏هاى زندگى است.
كتاب حسين بن سعيد و النوادر عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ عَنِ ابْنِ طَرِيفٍ عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ:

كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَجَاءَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَشَكَا إِلَيْهِ الدُّنْيَا وَ ذَمَّهَا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَ‏ الدُّنْيَا مَنْزِلُ‏ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ عَاقِبَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ وَ مُصَلَّى مَلَائِكَتِهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَائِهِ اكْتَسَبُوا فِيهَا الْجَنَّةَ وَ رَبِحُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ فَلِمَا ذَا تَذُمُّهَا وَ قَدْ آذَنَتْ بِبَيْنِهَا وَ نَادَتْ بِانْقِطَاعِهَا وَ نَعَتْ نَفْسَهَا وَ أَهْلَهَا فَمَثَّلَتْ بِبَلَائِهَا إِلَى الْبَلَاءِ وَ شَوَّقَتْ بِسُرُورِهَا إِلَى السُّرُورِ رَاحَتْ بِفَجِيعَةٍ وَ ابْتَكَرَتْ بِعَافِيَةٍ تَحْذِيراً وَ تَرْغِيباً وَ تَخْوِيفاً فَذَمَّهَا رِجَالٌ غَدَاةَ النَّدَامَةِ وَ حَمِدَهَا آخَرُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ذَكَرَتْهُمْ فَذَكَرُوا وَ حَدَّثَتْهُمْ فَصَدَّقُوا فَيَا أَيُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْيَا الْمُعْتَلُّ بِتَغْرِيرِهَا مَتَى اسْتَذَمَّتْ إِلَيْكَ الدُّنْيَا وَ غَرَّتْكَ أَ بِمَنَازِلِ آبَائِكَ مِنَ الثَّرَى أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِكَ مِنَ الْبِلَى كَمْ مَرَّضْتَ بِكَفَّيْكَ وَ كَمْ عَلَّلْتَ بِيَدَيْكَ تَبْتَغِي لَهُ الشِّفَاءَ وَ تَسْتَوْصِفُ لَهُ الْأَطِبَّاءَ لَمْ يَنْفَعْهُ إِشْفَاقُكَ وَ لَمْ تَعُقْهُ طَلِبَتُكَ مَثَّلَتْ لَكَ بِهِ الدُّنْيَا نَفْسَكَ وَ بِمَصْرَعِهِ مَصْرَعُكَ فَجَدِيرٌ بِكَ أَنْ لَا يَفْنَى بِهِ بُكَاؤُكَ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّهُ لَا يَنْفَعُكَ أَحِبَّاؤُك‏
یک نفری آمد پیش حضرت امیر و از دنیا شکایت کرد حضرت می فرمایند:
إِنَ‏ الدُّنْيَا مَنْزِلُ‏ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ عَاقِبَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ وَ مُصَلَّى مَلَائِكَتِهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَائِه‏
یک تعبیر دیگری هم هست که جابر بن عبدالله انصاری می فرماید که ما نزد حضرت امیر بودیم در باب ذم دنیا صحبت شد و حضرت توضیحاتی مید هند.
اینکه ما دنیا را وسیله ای در دست انسان برای رسیدن به کمال می دانیم هم در فضای روایی ما هست هم در ادبیات قرآنی هست و هم تقریری که حضرت آقا از مکتب امام دارند این را نشان می دهد.

سید مصطفی مدرس, [۲۴.۰۸.۲۱ ۰۷:۵۳]
به اين معنا، دنيا ميدان اساسىِ وظيفه و مسئوليت و رسالت دين است. دين آمده است تا در اين صحنه‏ى عظيم و در اين عرصه‏ى متنوع، به مجموعه‏ى تلاش انسان شكل و جهت بدهد و آن را هدايت كند. دين و دنيا در اين تعبير و به اين معناى از دنيا، از يكديگر تفكيك‏ناپذيرند. دين‏ نمى‏تواند غير از دنيا عرصه‏ى ديگرى براى اداى رسالت خود پيدا كند. دنيا هم بدون مهندسىِ دين و بدون دست خلاق و سازنده‏ى دين، دنيايى خواهد بود تهى از معنويت، تهى از حقيقت، تهى از محبت و تهى از روح. دنيا- يعنى محيط زندگى انسان- بدون دين، تبديل مى‏شود به قانون جنگل و محيط جنگلى و زندگى جنگلى. انسان در اين صحنه‏ى عظيم بايد بتواند احساس امنيت و آرامش كند و ميدان را به سوى تعالى و تكامل معنوى باز نمايد. در صحنه‏ى زندگى بايد قدرت و زور مادى ملاك حقانيت به حساب نيايد. در چنين صحنه‏يى، آنچه مى‏تواند حاكميت صحيح را بر عهده بگيرد، جز دين چيز ديگرى نيست. تفكيك دين از دنيا به اين معنى، يعنى خالى كردن زندگى و سياست و اقتصاد از معنويت؛ يعنى نابود كردن عدالت و معنويت. دنيا به معناى فرصت‏هاى زندگى انسان، به معناى نعمت‏هاى پراكنده‏ى در عرصه‏ى جهان، به معناى زيبايى‏ها و شيرينى‏ها، تلخى‏ها و مصيبت‏ها، وسيله‏ى رشد و تكامل انسان است. اين‏ها هم از نظر دين ابزارهايى هستند براى اينكه انسان بتواند راه خود را به سوى تعالى و تكامل و بروز استعدادهايى كه خدا در وجود او گذاشته است، ادامه دهد. دنياى به اين معنا، از دين قابل تفكيك نيست. سياست و اقتصاد و حكومت و حقوق و اخلاق و روابط فردى و اجتماعى به اين معنا، از دين قابل تفكيك نيست. لذا دين و دنيا در منطق امام بزرگوار ما مكمل و آميخته و درهم‏تنيده‏ى با يكديگر است و قابل تفكيك نيست. اين، درست همان نقطه‏يى است كه از آغاز حركت امام تا امروز، بيشترين مقاومت و خصومت و عناد را از سوى دنياداران و مستكبران برانگيخته است؛ كسانى كه زندگى و حكومت و تلاش و ثروت آن‏ها مبتنى بر حذف دين و اخلاق و معنويت از جامعه است.
بعد در ادامه یک معنای دیگری برای دنیا هم ذکر می کنند که این معنا را ادبیات دینی ما نفی کرده است:
اما دنيا مفهوم ديگرى هم دارد. در متون اسلامى، دنيا به معناى نفسانيت و خودخواهى و اسير هوى و هوس خود بودن و ديگران را هم اسير هوى و هوس خود كردن، آمده است. سرتاسر قرآن و احاديث و كلمات بزرگان دين در طعن و طرد چنين دنيايى است‏
یعنی اگر شما بر اساس امیال و هوی و هوس به رفاه مشغول بشوی مذموم است اما اگر این نباشد مذموم نیست.
يك انسان معمولى هم مى‏تواند در دل و درون خود يك فرعون داشته باشد و به قدر توان و امكانات خود، فرعونى و قارونى و قيصرى و امپراتورانه عمل كند. اگر امكاناتش بيشتر شد، او هم مثل فرعون و قارون و بقيه‏ى گردنكشان و طواغيت تاريخ خواهد بود. اين دين با دنيا قابل جمع نيست؛ اين همان دنيايى است كه در لسان روايات، هووى دين ناميده شده است؛ نمى‏توانند باهم جمع شوند.
دین را با چنین دنیای نمی شود آباد کرد. دین را در خدمت چنین دنیایی قرار دادن خیانت به دین است.

یک تعبیری هم حضرت امام ره دارند، می فرمایند:
“در يك روايتى هست- من نمى‏دانم وارد است يا نه- هست؛ مى‏گويند، نقل مى‏كنند كه قضيه‏ مغضوب‏ عليهم‏- به حَسَب قول مفسرين- عبارت از يهود است و ضالين عبارت از نصارا. در يك روايتى نقل مى‏كنند- من نمى‏توانم تصديق كنم، من نقل مى‏كنم از آنهايى كه نقل كرده‏اند- كه رسول اللَّه- مثلًا فرموده است: كانَ أخى مُوسى‏ عَيْنُهُ الْيُمْنى‏ عَمْياء و أخى عيسى‏ عَيْنُهُ الْيُسْرى‏ عَمْياء وَ أنَا ذُو العَيْنَيْن‏
در ادبیات عرفانی کسی که چپ کور است یعنی رفته در عالم فضای فنا و دچار صقع شده و به بقای بعد از فنا نرسیده است،”

سید مصطفی مدرس, [۲۴.۰۸.۲۱ ۰۷:۵۳]
بعد حضرت امام می فرمایند:
“آنهايى كه مى‏خواهند تأويل كنند، مى‏گويند:
چون تورات بيشتر توجه به ماديات و امور سياسى و دنيوى داشته است- يهود هم كه مى‏بينيد دو دستى چسبيده‏اند و دارند مى‏خورند دنيا را و باز هم بسشان نيست، امريكا هم آنها دارند مى‏خورند، ايران هم الآن آنها دارند [مى‏خورند] باز هم بسشان نيست، همه جا و همه را مى‏خواهند- و در كتاب حضرت عيسى [عليه السلام‏] توجه به معنويات و روحانيت بيشتر بوده است؛ از اين جهت «عين يسرا» يش كه عبارت از طرف طبيعتش است عمياء بوده است- البته من نمى‏توانم بگويم اين از پيغمبر صادر شده لكن گفته‏اند اين را- يعنى توجه به اين جهت «يسار» كه عبارت از «طبيعت» است نداشته و كم داشته است؛ و او هم به حَسَب شريعتش توجهش به ماديات زياده بوده. «و انا ذو العينين»، هم جهات معنوى، هم جهات مادى. شما احكامش را كه ببينيد شهادت بر اين مطلب است.
انحرافی که در دین مسیحیت ایجاد شده الان تبدیل به رهبانیت شده است. انا ذوالعینین هم این است که اسلام آمده جهات مادی و معنوی را با هم جمع بکند و مهندسی و معماری دنیا را بر اساس دین رقم بزند. ”
بحث حضرت امام این قسمت در نجف است، ایشان این بحث سکولایسم و جدایی دین از سیاست و اینکه دین همه شئون حیات بشری را باید در نوردد خیلی در این سخنرانی و دیگر سخنرانی های حضرت امام پر رنگ است.
یک تعبیر دیگری هم از دین داریم که در قرآن می فرماید:
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اَللّٰهِ اَلَّتِي فَطَرَ اَلنّٰاسَ عَلَيْهٰا لاٰ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اَللّٰهِ ذٰلِكَ اَلدِّينُ اَلْقَيِّمُ … ﴿الروم‏، 30﴾
فطرت الهی همان دین است. یعنی دین چیزی جدای از ساخت اساسی بشر نبوده است و بر اساس ارزش های فطری انسانی است که اسلام می خواهد دنیا را سامان دهی و مهندسی بکند. ارزش فطری انسان به قیام است.
در منازل السائرین اولین منزلی که خواجه عبدالله انصاری بیان می کند برای سلوک و مقامات سلوک منزل یقظه است. آیه ای که برای یقظه هست
قُلْ إِنَّمٰا أَعِظُكُمْ بِوٰاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ مَثْنىٰ وَ فُرٰادىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا … ﴿سبإ، 46﴾
که آیه ای کلیدی در بیانات حضرت امام است. فلذا بحث قیام لله و اینکه مردم به پا بخیزند و در یک مرتبت قیام قرار بگیرند شروع سلوک الی الله و شروع تحقق حاکمیت الله است.
.

 

بحثِ Intention

سید مصطفی مدرس, [۲۴.۰۸.۲۱ ۰۸:۳۷]
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_110
#جلسه_312

🔰Intention!
یک بحث، بحثِ Intention هست. وقتی تعداد زیادی آدم‌ها توجهشون به موضوعی معطوف بشه احتمال وقوع اون چیز بسیار بسیار افزایش پیدا می‌کنه.
یه مثال عجیبش محاسبات کوانتومیه: اگه شما یه ماشین کوانتومی رو بذارید وسط یه عده و بهشون بگید «این ماشین خرابه» بدون این که هیچ ایده‌ای داشته باشن که با چی طرف هستن، مقدار failure rate ماشین افزایش پیدا می‌کنه! عجیبه، نه؟
چیزایی که ما تو علوم‌شناختی بهشون می‌گیم predictive programming یا intention implementation یا Future Thinking از همین جنس هستن. ابزارهایی ذهنی که قراره آینده رو در دنیای بیرون شکل بدن!
اگه فکر می‌کنید همچنان که این ابزارها صرفاً حرفه و در عمل استفاده نمی‌شه خوبه یه نگاه دیگه به سریال ۲۴ بندازید! (پیش‌بینی روی کار اومدن رئیس‌جمهوری به نام «حسن» و مذارکره‌اش با «حسین» (نام میانی اوباما) در امریکا بر سر مسائل هسته‌ای و بعد هم انجام یک توافق که بیشتر از این که بعد هسته‌ای یا رفع تحریم داشته باشه ابزاری می‌شه برای اعمال فشار اقتصادی و امنیتی بیشتر به ایران (همون برجام))

اگر بهش توطئه نگیم بهتره! به این مسائل که قبلاً بهش پرداخته شده و ذهنیت ها رو شکل میدن میگن predictive programming. در مورد سیمپسون ها فقط ترامپ و یازده سپتامبر خیلی معروف بوده که اونم دقیقا predictive programmingبوده. اما در مورد اتفاقاتی جدید که تصاویر سیمپسون رو میزارن همش ساختگیه.مثل همون دختر بچه که در مورد گرم شدن زمین صحبت کرده.

پ.ن:
*حتما در مورد predictive programming گوگل کنید به نتایج جالبی می‌رسید.
**راجع به Implementation Intention هم مطالعه کنید. به ظاهر خرافات میاد اما پشتوانه‌های بسیار قدرتمند در علوم اعصاب و علوم شناختی داره.

نگاه مؤمنانه به ظاهر و باطن!

عقیل رضانسب, [۲۴.۰۸.۲۱ ۰۹:۴۳]
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_226
#جلسه_312

💠 نگاه مؤمنانه به ظاهر و باطن!

مؤمن صرفاً متکی به عقل متعارف و عرفی و محاسبه گر عمل نمی کند، اساساً عنصر تفاوت ساز مؤمن با کافر بحث #ایمان_به_غیب است، [اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ ﴿البقرة، 3﴾] لذا اگر جمع بین دنیا و آخرت که یک عنصر جوهره ساز در مکتب امام است، طوری مورد تأکید قرار گیرد که اینقدر محاسبات دنیایی را جدی کند که توجه به غیب به حاشیه برود قطعا تحریف مکتب امام است. از طرفی هم اگر غیب گرایی و وارد کردن عناصر غیبی اگر بخواهد طوری پر رنگ شود که توجه به دنیا را و اینکه بنا بود این دین بیاید مهندسی و رهبری حیات دنیای را بر عهده بگیرد، به حاشیه ببرد این هم قطعا تحریف مکتب امام است.
مؤمن #عقل_منور به نور عالم غیب دارد، و این به معنای این نیست که می نشینیم با #عقل_محاسبه_گر حساب و کتاب های دنیا را می کنیم بعد که کارمان تمام شد یک فضای جدا داریم به نام دخالت سنن الهی غیبی که به ما ربطی ندارد. امداد از غیب برای جای نیست که دیگر عقل ما نمی کشد، بلکه در خود عملیات باید علاوه بر محاسبات عادی و عرفی محاسبات عالم غیب و سن الهی غیبی را وارد کرد. به عبارتی آن متغیرهای الهی درون محاسبات مؤمن است نه بعد از عجز از ناتوانی از محاسبه به وسیله عقل محاسبه گر؛ برکت داخل محاسبه است؛ نه یک پدیده‌ای بیرون محاسبه؛ نصرت الهی درون محاسبه است نه یک پدیده‌ای بیرون محاسبه.
خدای متعال در قرآن می‌فرمایند:
إِنْ تَنْصُرُوا اَللّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ (محمد، 7)
اگر خدا را یاری کنید خدا شمارا یاری می‌کند.
واضع صریح و تفسیر و تأویل بر ندار! خدا هست و یاری می دهد، و توی مؤمن باید در محاسباتت خدا را بیاوری، نه طوری که کلاً خدا باشد جدا و نه طوری که کلاً خدا!
.

 

تطبیق نگاه مؤمنانه به ظاهر و باطن در مثال جنگ بدر

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_227
#جلسه_312

💠 تطبیق نگاه مؤمنانه به ظاهر و باطن در مثال #جنگ_بدر!

در جنگ بدر مؤمنین با یک نیروی 313 نفره از شهر خارج شدند، اصلا برای جنگ هم خارج نشده بودند، تصورشان این بود که می روند یک کاروان تجاری که احتمالا حداکثر 50 نفر است را به انتقام مصادره اموالشان در مکه، و به انتقام آزار و اذیت مسلمانان و خانواده های آنان که در مکه بودند توسط مشرکان، و به انتقام دسیسه هایی که برای ترور پیامبر ص ریخته بودند و چند موردش هم لو رفت، و به انتقام شبیخون زدن مکی ها به گله های گوسفند مدینه و دزدیدن گوسفندان و … غارت می کنند؛ آن هم کاروانی که در مسیر رفت به شام هم به او حمله کرده بودند ولی کاروان گریخته بود و موفق به مصادره اموالش نشدند.
اما ابوسفیان زرنگ بازی در آورد و علاوه بر تغییر مسیر کاروان و عبور از کنار دریای سرخ (از مسیر مدینه نیامد) پیکی به مکه می فرستد و می گوید نزدیک مکه که شدی پیراهن را پاره کنید و شتر را هم زخمی کنید و فریاد بدهید که کجایید که کاروانتان غارت شد. لذا لشکر بزرگی بَطَراً وَ رِئاءَ اَلنّاسِ (انفال 47) از مکه خارج می شود و به جنگ با 313 نفری می آید که اکثرا مردم صفه هستند یعنی پا برهنه هایی که لباس درست حسابی هم ندارند چه رسد به اسب و سلاح جنگی!

اما مؤمنین با همه وجود ایستادند و نترسیدند و البته یک کار مهم هم کردند، #استغاثه کردند! (پای نصرت خدا ماندند و خداوند نیز آنان را یاری کرد)
إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ
و خدا اجابت کرد چه اجابت کردنی
فَاسْتَجٰابَ لَكُمْ أَنِّي
#نصرتهای_الهی سرازیر شد
1️⃣ ممِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ اَلْمَلاٰئِكَةِ مُرْدِفِينَ ﴿الأنفال‏، 9﴾
2️⃣ إذْ يُغَشِّيكُمُ اَلنُّعٰاسَ أَمَنَةً مِنْهُ
چه چرت شیرینی بود آن چرت زدن!
3️⃣ و يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ اَلسَّمٰاءِ مٰاءً
لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ
وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ اَلشَّيْطٰانِ
وَ لِيَرْبِطَ عَلىٰ قُلُوبِكُمْ
وَ يُثَبِّتَ بِهِ اَلْأَقْدٰامَ ﴿الأنفال‏، 11﴾
وه چه باران پر برکتی! هم زمین شن زار زیر پای این پابرهنگان را سفت کرد، و هم بدن های خسته را شست و تمیز کرد و هم آرامش را بر قلب مؤمنین نازل کرد!

4️⃣ إذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى اَلْمَلاٰئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا اَلَّذِينَ آمَنُوا
5️⃣ سأُلْقِي فِي قُلُوبِ اَلَّذِينَ كَفَرُوا اَلرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ اَلْأَعْنٰاقِ وَ اِضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنٰانٍ ﴿الأنفال‏، 12﴾
و چه رعبی، رعبی که آن ها این 313 نفر را زیاد می دیدند و این ها آن 1000 نفر را کم!
قَدْ كٰانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ اِلْتَقَتٰا فِئَةٌ تُقٰاتِلُ فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ وَ أُخْرىٰ كٰافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ اَلْعَيْنِ وَ اَللّٰهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشٰاءُ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي اَلْأَبْصٰارِ ﴿آل‏عمران‏، 13﴾

❇️ و مؤمنینی که خصوصیات زیر را دارند، کار را به پیش می برند. (إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ اَلَّذِينَ)
1️⃣ با یاد دلشان می لرزید
إِذٰا ذُكِرَ اَللّٰهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ
2️⃣ با تلاوت آیت الهی ایمانشان زیاد می شد
وَ إِذٰا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيٰاتُهُ زٰادَتْهُمْ إِيمٰاناً
3️⃣ اهل توکل بودند
وَ عَلىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ﴿الأنفال‏، 2﴾
4️⃣ اهل اقامه نماز بودند
اَلَّذِينَ يُقِيمُونَ اَلصَّلاٰةَ
5️⃣ اهل انفاق بودند
وَ مِمّٰا رَزَقْنٰاهُمْ يُنْفِقُونَ ﴿الأنفال‏، 3﴾
و چه مؤمنین خواستنی ای!
أُولٰئِكَ هُمُ اَلْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجٰاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ ﴿الأنفال‏، 4﴾
6️⃣ اهل اطاعت از خدا و رسول هستند قلباً نه از سر کراهت!
كَمٰا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ لَكٰارِهُونَ ﴿الأنفال‏، 5﴾
7️⃣ از مرگ نمی ترسند
يُجٰادِلُونَكَ فِي اَلْحَقِّ بَعْدَ مٰا تَبَيَّنَ كَأَنَّمٰا يُسٰاقُونَ إِلَى اَلْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ ﴿الأنفال‏، 6﴾
8️⃣ پیروزی و شکست را دست خدا می دانند لذا استغاثه می کنند و نصرت الهی را جلب می کنند
يُرِيدُ اَللّٰهُ أَنْ يُحِقَّ اَلْحَقَّ بِكَلِمٰاتِهِ وَ يَقْطَعَ دٰابِرَ اَلْكٰافِرِينَ ﴿الأنفال‏، 7﴾
لِيُحِقَّ اَلْحَقَّ وَ يُبْطِلَ اَلْبٰاطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ اَلْمُجْرِمُونَ ﴿الأنفال‏، 8﴾
إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجٰابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ اَلْمَلاٰئِكَةِ مُرْدِفِينَ ﴿الأنفال‏، 9﴾
.

 

ایمان به غیب

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#جلسه_312
#ایمان_به_غیب
#مفهوم_غیب
#محمد_صحرایی
#یادداشت_72

ایمان به غیب در ابتدای سوره ی بقره اولین صفت از 5 صفت متقین ذکر شده است.
از جمله مصادیقی که در تفاسیر و روایات برای ایمان به غیب آورده شده عبارت است از: ایمان به خداوند، نبوت حضرت محمد ص، قیامت،رجعت، ملائکه،امام عصر عج و ثواب و عقاب اعمال.
برخی از بزرگان غیب را هر آنچه که دور از فهم مدرکات حسّی باشد دانسته اند.
مشرکین هم کسانی هستند که غیب را فی الجمله قبل دارند نه بالجمله.
خصوصا در حوزه ربوبیت عالم به تاثیر و تاثّرات غیبی ایمان ندارند(فَهُمْ فِی رَیبِهِمْ یتَرَدَّدُونَ).
یعنی خود و مدرکات خود را محور میدانند و زیر بار پذیرش حقیقتی بالاتر از آنچه با ادراک حسی درک میکند نمی روند.(لن نومن لک حتی نری الله جهرة)
راه شناخت ظواهر عالم مدرِکات حسی است و راه شناخت و فهم غیب بر اساس منطق قران کریم، قلب و عقل است.

مرحوم علامه طباطبائی مفاهیم غیب و شهادت را دو مفهوم نسبی میدانند.
یعنی ممکن است آنچه برای فردی غیب است برای فردی دیگر که به آن احاطه پیدا کرده، ظاهر باشد. یعنی هر آنچه داخل در حدود و احاطه ی چیز دیگری باشد برای او شهادت است و اگر خارج از حد او باشد برای او غیب خواهد بود زیرا مشهود ادراک او نیست.
نتیجه: آنچه اصطلاحا از معنای غیب بعنوان یکی از مشخصات اسلام فهمیده میشود همان ایمان به مصادیق نبوت و معاد و ملائکه و ربوبیت الهی است.
ایمان به اینکه ورای ظواهر محسوس، برای این عالم ملکوتیست که تاثیر و تاثرات این عالم تنها ظاهر و نمایشی و امتدادی از حقایقی است که آنجا وجود دارد و همه ی این ملکوت به ید خداوند و در تحت اراده مستقیم اوست.
فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیء و الیه ترجعون.
به اراده ی اوست که چاقوی تیز گلوی نازک را می برد و اگر نخواهد نمی برد

سعادت_چیست

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_97
#جلسه_312

#سعادت_چیست
#راه_سعادت

پیررو فرمایش استاد برای فکر کردن به مسئله سیستم تعالی بخشی قران

در ادامه یادداشت قبل که سوالات اولیه بود
در این یادداشت به دنبال معنی سعادت می رویم
و سعادت را از منظر قران و روایات بررسی می کنیم.

سعادتی که قرار است مقصد این فرایند تعالی بخش باشد چیست؟
آیا سعادت در دنیا است یا در آخرت ؟

وَاذْکرُوا اللَّهَ کثِیرًا لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ

یوم یات لا تکلم نفس الا باذنه فمنهم شقی و سعید – فاماالذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر و شهیق خالدین فیها مادامت السماوات والارض الا ما شاء ربک‌

🖇روایات
برای فهم سعادت از منظر روایت بد نیست روایت باب السعاده و الشقاء
کتاب کافی را نگاهی بیاندازیم

کافی شریف ج 1ص 152 باب السعاده و الشقاء، حدیث 1:

عن ابی عبدالله(ع): “ان الله خلق السعاده و الشقاء قبل ان یخلق خلقه”

مُجَالَسَةُ الصَّالِحِینَ دَاعِیَةٌ إِلَى الصَّلَاحِ

سید مرتضی ت شرافت, [۲۷.۰۸.۲۱ ۲۳:۵۹]
#گزارش
#جلسه_312
#مشخصات_اسلام
#ازمنظرجهان‌بینی

🔘نکته (خانواده)
نیاز ویژه زنان به امید
—ضرورت بررسی موارد امید آفرین
—توجه به نقاط تغذیه امید

🔘نکته (مباحث امتدادی)
ابعاد اثرگذاری اندیشه پایه
—ثمره شناخت آثار اندیشه پایه و تاثیر بر شناخت و تعامل بهتر با اندیشه های بنیادین
1. اثر گذاری بر نظام عواطف

📗مشخصات اسلام
⚪️گزاره دوازدهم
🔷مکانیزم تعالی بخشی قرآن و شریعت
—شریعت به معنای نظام توصیف، توصیه و ارزش
مراحل تعالی بخشی تعلیمات اسلامی
—1. منکر بودن گزاره
—2. ایجاد انس
—3. ارتباط سطحی
—4. ارتباط عمیق

🔶ضرورت تبیین معجزه تعالی بخشی شریعت
—درک اعجاز شریعت، شبیه درک اعجاز خلقت

🔷آسیب شناسی نظام تعلیماتی موجود
—پراکندن گرد یاس بر اعتقادات مردم

🔹برانگیزانندگی نشانه صحت تعلیمات اسلامی و ایجاد کرختی و سستی نشانه تحریف

🔶لزوم بررسی تعلیمات اسلامی و آثار آن در بشر از وظایف نباض سخن و تحلیلگر اندیشه
—بررسی آثار تربیتی، اقتصادی و اجتماعی
—ضرورت معرفی مناسب این دنیا و آن دنیا

🔸تاثیر دائمی تحلیل بر انسان

👥مباحثه ای در غیب باوری مسلمین
👤آقای مدرس (باور به غیب و غفلت از ظاهر در مسلمین، تقوای گریز و تقوای ستیز، استفاده غرب از تاثیر اندیشه و اعتقاد بر عالم و عدم توجه مسلمین، انحطاط 500 ساله مسلمین و عدم ورود به عالم علم، توامانی محاسبات مادی و ملکوتی انسان موحد)
👤آقای وطن فدا (ورود غرب به پیچیدگی های مذموم و عدم ورود انتخابی مسلمین، برگزیدن اداره عالم با باطن و ملکوت عالم)

✅استاد فلاح
🔷تقریر دو دغدغه:
1. فراموشی غیب و توجه صرف به ظاهر.
2. توجه به باطن و غفلت از ظاهر

🔹نارسایی و عدم کشف قواعد توازن و تعادل در باطن و ظاهر در نظام مدیریت و برنامه ریزی و تحلیل و توصیف
🔸مذبذب بودن جامعه بین دو طرف

معنی سعادت

 

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_97
#جلسه_312

#سعادت_چیست
#راه_سعادت

پیررو فرمایش استاد برای فکر کردن به مسئله سیستم تعالی بخشی قران

در ادامه یادداشت قبل که سوالات اولیه بود
در این یادداشت به دنبال معنی سعادت می رویم
و سعادت را از منظر قران و روایات بررسی می کنیم.

سعادتی که قرار است مقصد این فرایند تعالی بخش باشد چیست؟
آیا سعادت در دنیا است یا در آخرت ؟

وَاذْکرُوا اللَّهَ کثِیرًا لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ

یوم یات لا تکلم نفس الا باذنه فمنهم شقی و سعید – فاماالذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر و شهیق خالدین فیها مادامت السماوات والارض الا ما شاء ربک‌

🖇روایات
برای فهم سعادت از منظر روایت بد نیست روایت باب السعاده و الشقاء
کتاب کافی را نگاهی بیاندازیم

کافی شریف ج 1ص 152 باب السعاده و الشقاء، حدیث 1:

عن ابی عبدالله(ع): “ان الله خلق السعاده و الشقاء قبل ان یخلق خلقه”

مُجَالَسَةُ الصَّالِحِینَ دَاعِیَةٌ إِلَى الصَّلَاحِ

معنی سعادت

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_97
#جلسه_312

#سعادت_چیست
#راه_سعادت

پیررو فرمایش استاد برای فکر کردن به مسئله سیستم تعالی بخشی قران

در ادامه یادداشت قبل که سوالات اولیه بود
در این یادداشت به دنبال معنی سعادت می رویم
و سعادت را از منظر قران و روایات بررسی می کنیم.

سعادتی که قرار است مقصد این فرایند تعالی بخش باشد چیست؟
آیا سعادت در دنیا است یا در آخرت ؟

وَاذْکرُوا اللَّهَ کثِیرًا لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ

یوم یات لا تکلم نفس الا باذنه فمنهم شقی و سعید – فاماالذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر و شهیق خالدین فیها مادامت السماوات والارض الا ما شاء ربک‌

🖇روایات
برای فهم سعادت از منظر روایت بد نیست روایت باب السعاده و الشقاء
کتاب کافی را نگاهی بیاندازیم

کافی شریف ج 1ص 152 باب السعاده و الشقاء، حدیث 1:

عن ابی عبدالله(ع): “ان الله خلق السعاده و الشقاء قبل ان یخلق خلقه”

مُجَالَسَةُ الصَّالِحِینَ دَاعِیَةٌ إِلَى الصَّلَاحِ

موارد امید آفرین

#گزارش
#جلسه_312
#مشخصات_اسلام
#ازمنظرجهان‌بینی

🔘نکته (خانواده)
نیاز ویژه زنان به امید
—ضرورت بررسی موارد امید آفرین
—توجه به نقاط تغذیه امید

🔘نکته (مباحث امتدادی)
ابعاد اثرگذاری اندیشه پایه
—ثمره شناخت آثار اندیشه پایه و تاثیر بر شناخت و تعامل بهتر با اندیشه های بنیادین
1. اثر گذاری بر نظام عواطف

📗مشخصات اسلام
⚪️گزاره دوازدهم
🔷مکانیزم تعالی بخشی قرآن و شریعت
—شریعت به معنای نظام توصیف، توصیه و ارزش
مراحل تعالی بخشی تعلیمات اسلامی
—1. منکر بودن گزاره
—2. ایجاد انس
—3. ارتباط سطحی
—4. ارتباط عمیق

🔶ضرورت تبیین معجزه تعالی بخشی شریعت
—درک اعجاز شریعت، شبیه درک اعجاز خلقت

🔷آسیب شناسی نظام تعلیماتی موجود
—پراکندن گرد یاس بر اعتقادات مردم

🔹برانگیزانندگی نشانه صحت تعلیمات اسلامی و ایجاد کرختی و سستی نشانه تحریف

🔶لزوم بررسی تعلیمات اسلامی و آثار آن در بشر از وظایف نباض سخن و تحلیلگر اندیشه
—بررسی آثار تربیتی، اقتصادی و اجتماعی
—ضرورت معرفی مناسب این دنیا و آن دنیا

🔸تاثیر دائمی تحلیل بر انسان

👥مباحثه ای در غیب باوری مسلمین
👤آقای مدرس (باور به غیب و غفلت از ظاهر در مسلمین، تقوای گریز و تقوای ستیز، استفاده غرب از تاثیر اندیشه و اعتقاد بر عالم و عدم توجه مسلمین، انحطاط 500 ساله مسلمین و عدم ورود به عالم علم، توامانی محاسبات مادی و ملکوتی انسان موحد)
👤آقای وطن فدا (ورود غرب به پیچیدگی های مذموم و عدم ورود انتخابی مسلمین، برگزیدن اداره عالم با باطن و ملکوت عالم)

✅استاد فلاح
🔷تقریر دو دغدغه:
1. فراموشی غیب و توجه صرف به ظاهر.
2. توجه به باطن و غفلت از ظاهر

🔹نارسایی و عدم کشف قواعد توازن و تعادل در باطن و ظاهر در نظام مدیریت و برنامه ریزی و تحلیل و توصیف
🔸مذبذب بودن جامعه بین دو طرف

ایمان به غیب

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#جلسه_312
#ایمان_به_غیب
#مفهوم_غیب
#محمد_صحرایی
#یادداشت_72

ایمان به غیب در ابتدای سوره ی بقره اولین صفت از 5 صفت متقین ذکر شده است.
از جمله مصادیقی که در تفاسیر و روایات برای ایمان به غیب آورده شده عبارت است از: ایمان به خداوند، نبوت حضرت محمد ص، قیامت،رجعت، ملائکه،امام عصر عج و ثواب و عقاب اعمال.
برخی از بزرگان غیب را هر آنچه که دور از فهم مدرکات حسّی باشد دانسته اند.
مشرکین هم کسانی هستند که غیب را فی الجمله قبل دارند نه بالجمله.
خصوصا در حوزه ربوبیت عالم به تاثیر و تاثّرات غیبی ایمان ندارند(فَهُمْ فِی رَیبِهِمْ یتَرَدَّدُونَ).
یعنی خود و مدرکات خود را محور میدانند و زیر بار پذیرش حقیقتی بالاتر از آنچه با ادراک حسی درک میکند نمی روند.(لن نومن لک حتی نری الله جهرة)
راه شناخت ظواهر عالم مدرِکات حسی است و راه شناخت و فهم غیب بر اساس منطق قران کریم، قلب و عقل است.

مرحوم علامه طباطبائی مفاهیم غیب و شهادت را دو مفهوم نسبی میدانند.
یعنی ممکن است آنچه برای فردی غیب است برای فردی دیگر که به آن احاطه پیدا کرده، ظاهر باشد. یعنی هر آنچه داخل در حدود و احاطه ی چیز دیگری باشد برای او شهادت است و اگر خارج از حد او باشد برای او غیب خواهد بود زیرا مشهود ادراک او نیست.
نتیجه: آنچه اصطلاحا از معنای غیب بعنوان یکی از مشخصات اسلام فهمیده میشود همان ایمان به مصادیق نبوت و معاد و ملائکه و ربوبیت الهی است.
ایمان به اینکه ورای ظواهر محسوس، برای این عالم ملکوتیست که تاثیر و تاثرات این عالم تنها ظاهر و نمایشی و امتدادی از حقایقی است که آنجا وجود دارد و همه ی این ملکوت به ید خداوند و در تحت اراده مستقیم اوست.
فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیء و الیه ترجعون.
به اراده ی اوست که چاقوی تیز گلوی نازک را می برد و اگر نخواهد نمی برد