توحیدی بودن اندیشه اسلامی

ما معتقدیم که جایگاه توحید در اندیشه اسلامی، یک جایگاه بی بدیل و یگانه است. شهید مطهری در بحث مشخصات اسلام می فرمایند:

«اسلام بيش از هر چيزی دين توحيد است، هيچ گونه خدشه‌ای را در توحيد چه توحيد نظری و چه توحيد عملی نمی‏پذيرد انديشه ها و رفتارها و كردارهای اسلامی از خدا آغاز می‏شود و به خدا پايان می‏يابد، … در اسلام همه راه ها به توحيد منتهی می‏شود اخلاق اسلامی از توحيد سرچشمه می‏گيرد به توحيد پايان می‏يابد، تربيت اسلامی همين طور، سياست اسلامی همين طور، اقتصاد و اجتماع اسلامی همين طور.»

برای فهم اقتدارات بی نظری که توحیدی بودن اندیشه اسلامی خلق کرده است، باید ابتدا مفهوم توحیدی بودن اندیشه اسلامی را بیان کنیم.

 

اگر دین را به دو بخش عمده معارف و سلوک تقسیم کنیم، همه این معارف چه در بخش معارفی و چه سلوکی توحیدی است.
معارف توحیدی است یعنی چه؟
سلوک توحیدی است یعنی چه؟

توحیدی بودن اندیشه در لایه معارف یعنی تحلیل ما در مورد قوس نزول عالم و این زمانی توحیدی می شود که کل این قوس را بشود با دال مرکزی توحید توضیح داد و کل این بسط و تفصیل عالم را بشود بسط توحید دید و بتوان کل این بسط را به توحید برگرداند.

و توحیدی بودن اندیشه در لایه سلوک یعنی تحلیل ما در مورد قوس صعود عالم و این زمانی توحیدی می شود که کل این قوس را بشود با دال مرکزی توحید توضیح داد و کل حرکت سلوکی انسان را هم به مقصد رسیدن به توحید و هم گام هایی که برداشته می شود را مبتنی و متخذ از توحید تصویر کرد.

برای تفصیل بیشتر باید گفت:
1️⃣ توحیدی بودن اندیشه اسلامی در باب معارف

از آنجا که کل هستی یک حقیقت بقاء بعد الفنائی دارد، و نحوه حضور حضرت حق به نحو بی نهایت بالفعل است و کل هستی را پر کرده است، یعنی توحید ذاتی کل عالم را پر کرده است و توحید صفاتی و افعالی هم ذیل آن قرار گرفته اند، تمام حقایق غیر خدا مخلوق خداوند متعال هستند. خالق کل شیء هستند. همه آیات حق هستند. همه عبد خداوند هستند، آن هم عبدهایی که عین ربط به حق هستند بلکه آیه حق هستند. لذا اندیشه اسلامی در لایه معارفی و توضیح قوس نزولی عالم یک اندیشه توحیدی ناب و خالص است.

اگر وسائط فیضی هم مطرح است مثل عرش و کرسی و آسمان ها و زمین و … این ها هم فیض حضرت حق هستند و به ید قدرت او هستند.
انسان ها حتی انسان کامل نیز عبد خداوند هستند آن هم همان عبد آیه ای که در بالا گفته شد، لذا اینجا نیز توحید جاری شده است.

اندیشه اسلامی در مورد معاد نیز یک اندیشه توحیدی است، صیرورت الی الله است، همه امور بازگشت به خداوند می کنند. معاد رجوع الی الله است.

لذا غیر خدا می شود آیات و مخلوق. این ها همه اش به شکل توحیدی بسته شده است. اگر کسی این ها را ببیند، بداند که عمق تمام این ها به ترتیب توحید افعالی، صفاتی و ذاتی است.

به عبارتی حق است و خلق یا حق است و آیه های حق؛ و حق خیلی سریع تبدیل می شود به توحیدهای سه گانه افعالی، صفاتی، ذاتی.

2️⃣ توحیدی بودن اندیشه اسلامی در باب سلوک

از آنجا که کل هستی باید در نهایت بشود توحید نهایی بقاء بعد الفنائی، اندیشه اسلامی در لایه سلوکی توحیدی است به این معنا که نهایت سلوک انسان هم این توحید ذاتی بقاء بعد الفنائی است؛ لذا لایه سلوکی اندیشه اسلامی اساساً توحیدی است.

در باب توحیدی بودن سلوک باید گفت که همانطور که در لایه معارف یک حق است و خلق که این مخلوقات همه بنده های او هستند، توحیدی بودن سلوک به بندگی کردن است، و اندیشه اسلامی در لایه سلوک بر اساس بندگی ریخته شده است و لذا توحیدی است؛
اما همین بندگی که به محوریت توحید در سلوک می انجامد لایه های مختلفی دارد (اسلام، ایمان، تقوا، یقین)؛ سلوک در همه این مراحل معنی دارد هرکسی در هر مرحله ای است، دارد مرحله عبدیت را اجرا می کند.

در مقابل بندگی و تقرب نیز تمرد و عصیان قرار دارد. در اینجا نیز توحید محور است، به این معنا که راه خوب با خدا بودن، و راه بد در مقابل خدا بودن است.

در فضای سلوک نیز یا معاملات قلبی است یا معاملات قالبی!
معاملات قلبی نیز اقسامی دارد
1- معاملات قلبی مربوط به معرفت همراه با عواطفی که در آن موج می زند. نسبت به توحید، معاد، نبوت، و … همراه با عواطفی که در آن موج می زند. قرآن خیلی جا ها تعاملات انسانی را با معرفت می بندد. یک وقت می گوییم: توحید می خوانم، یک وقت گفته می شود این توحید چه آثاری دارد؟
2- معاملات قلبی مربوط به عمل، همراه با عواطفی که در آن موج می زند.مثل توکل، خوف و …این ها کنش قلبی در باب عمل است، گرچه ریشه دارد در معرفت.

معاملات قالبی نیز اقسامی دارد:
1- معاملات قالبی مربوط به معرفت که همراه با عواطفی نیز هست، یعنی با وجود اینکه عواطف برای قلب است ولی لوازم این عواطف می آید در سطح ظاهر، مثل بوسیدن ضریح امام معصوم.
2- معاملات قالبی مربوط به عمل، همراه با عواطفی که در آن موج می زند.مثل انواع کارهایی که ما انجام می دهیم. اینجا هم اقسام فردی و اجتماعی دارد. انبیاء بستر کلانشان توحید است. اما بستر میانی شان، در بستر اجتماعی است. لذا قرآن اساساً یک بستر اجتماعی دارد، کل قرآن مربوط به قبل از انقلاب نبی و بعد از انقلاب نبی است.

همانطور که در بخش معارف دیدیم که توحید محور است، در بخش سلوک نیز توحید محور است؛ و درهم تندیگی سلوک و معرفت نیز وجود دارد، در نهایت معرفت همان سلوک و سلوک همان معرفت است.آن مرحله نهایی که حجج الهی می رسند، سلوکش معرفت و معرفتش سلوک است.

 

برای این یادداشت از محتوای جلسه خارج تفسیر استاد یزدانپناه جلسه 129 تا 132 استفاده شده است.
.

 

#يادداشت_292

توحید؛ از یگانه‌بینی تا یگانه‌شوی

🔰 توحید؛ از یگانه‌بینی تا یگانه‌شوی

#توحید از دریچه‌ی #ایدئولوژی بیشتر ناظر به توحید افعالی و عبادی است؛ اینكه صرفا به یگانه‌بینی منشأ آفرینش قناعت نكنیم و تمام عرصه‌ی وجود و افعال جوانحی و جوارحی انسان خود را در جهت خواست او هم‌سو و هم‌افزا كنیم: توحید از باب تفعیل است یعنی یكی‌شدن!

وقتی هستی هویت #از_اویی و #به‌سوی_اویی دارد؛ این سیر و صیرورت انسان هم – به‌عنوان قافله‌سالار هستی – باید هم‌سو با این سیر و سنت‌های حاكم بر آن باشد.

ما در تراث اعتقادی خود بیشتر بر ماهیت ازاویی عالم در #قوس_نزول تكیه و تبیین داشته‌ایم كه طبیعتا جایی برای اراده و اختیار آدم نبوده، در رویكرد ایدئولوژیك به توحید باید به ماهیت به‌سوی اویی آدم و عالم در #قوس_صعود بپردازیم و در مورد خاستگاه و قواعد و غایت افعال اختیاری انسان توصیه و هنجار و ارزش و الزام تعیین كنیم.

24 بهمن 1400

امرونهی، اصلاح و فساد، اسلام سیاسی

🔰 امرونهی، اصلاح و فساد، اسلام سیاسی

حسین علیه‌السلام خاستگاه خروج خود را نه شرارت و سرخوشی یا ستم‌ورزی و فسادانگیزی، بلكه #اصلاح‌گری معرفی می‌كند و راه آن را هم امربه‌معروف و نهی‌ازمنكر می‌خواند:

إنّی لم اخرج اشرا و لا بطـرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی؛ ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنكر…

در فرهنگ قرآنی نیز #اصلاح در مقابل #افساد است و راهبرد اساسی برای فسادستیزی هم امربه‌معروف و نهی‌ازمنكر.

بسته به اینكه خاستگاه فساد و كانون فساخیزی را كجا بدانیم، امرونهی هم سویه پیدا خواهد كرد.

#اسلام_سیاسی به‌عنوان نظریه‌ی پایه‌ی انقلاب اسلامی، كانون قدرت سیاسی جامعه را خاستگاه اصلی فساد می‌داند و اصلاح حاكمیت و تحول نظام مدیریت كشور را عامل اساسی اصلاح امور.

بر همین اساس؛ قانون اساسی نیز با پذیرش این اصل اصلاحی، امرونهی را در سه سویه به رسمیت شناخته است:

در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منكر وظیفه‌ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یكدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرایط و حدود و كیفیت آن را قانون معین می‌كند. «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أوْلِیاءُ بَعْضٍ یأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ». (اصل هشتم)

تقلیل این فریضه به سویه‌ی مردم-مردم، عدول از اسلام سیاسی است؛ چه اینكه گفتیم اسلام سیاسی كانون قدرت سیاسی جامعه را عامل اصلی صلاح و فساد جامعه می‌داند و لذا اصلاح جامعه را از رهگذر انقلاب و نظام‌پردازی و دولت‌سازی اسلامی می‌جوید.

حالا اگر صاحبان و پیروان این نظریه در كانون قدرت و تصمیم‌گیری سیاسی جامعه قرار گرفته‌اند اما مردم را دائما به خود مغرور یا به دشمن مشغول می‌كنند، یا برآمده از ریاكاری ایشان است یا عدول از نظریه‌ی اسلام سیاسی كه دراینصورت حضورشان در مصادر امور مشروعیت ندارد.

24 بهمن 1400

دین ختمی، دین مأموریت گرا

آموزه مأموریت گرایی را با آموزه جهاد و مجاهدت در ادبیات دینی میتوان قرین یکدیگر دانست.

جِهاد به معنای مشقت، تلاش، مبالغه در کار، به نهایت چیزی رسیدن و توانایی است.مهم‌ترین کاربرد این واژه در متون دینی، مبارزه کردن در راه خدا با جان، مال و دارایی‌های دیگر خود با هدف گسترش اسلام یا دفاع از آن است. جهاد اختصاص به جهاد نظامی ندارد بلکه گستره وسیعی را شامل می شود.
موحد در هر عصر و مصری مکلف است برای بسط حاکمیت الله بر روی زمین بکوشد. جهاد به معنای کوشش در جهت ایفای تکلیف اجتماعی تاریخی تمدنی موحد می باشد.
حضرت نبی ختمی صلوات الله علیه و آله و معصومین علیهم السلام همه شان در راه بسط حاکمیت الله از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. ایشان با تکیه بر قله خرد و دانایی و اشراف بی نظیرشان استراتژیک ترین اقدام عصرشان را تشخیص داده و در راه تحقق آن از بذل جان و مال شان هیچ فروگذار نکردند.
اگر به بعد از واقعه عاشورا بنگریم
تلاش معنوی و تربیتی حضرت زین العابدین علیه السلام
تلاش تعلیمی و تربیتی صادقین علیهما السلام
تلاش بسط تشکیلاتی و اقتصادی امام کاظم علیه السلام
و …
همه شاهد و گواه آنست که هر یک از ائمه معصومین یک مسئله استراتژیک عمری داشته اند که عملا همه زیست ایشان و کنشهایشان را سودهی میکرده است.
فلذا از همین روست که ما در زیارت هر یک از ائمه معصومین علیهم السلام میخوانیم: و جاهدت فی الله حق جهاده

حق الجهاد را کسانی میتوانند استیفا کنند که

اولا تشخیص دهند چه کاری در عصر و مصر کنونی یک اقدام استراتژیک محسوب شده و حیاتی ترین اقدام بری بسط حاکمیت الله و مضیق ساختن حاکمیت طاغوت می باشد و از همین رهگذر خرده کنشها و پویش ها و تلاشهایشان را در همین راستا سودهی کنند.

ثانیا گرفتار هزاران کار خوبی که میتواند توسط ایشان انجام شود نمی شوند. ظرفیت ها و اقدامات خوب نمیتواند از ایشان دلربایی کرده و ایشان را از هدف استراتژیک خویش منحرف سازد

ثالثا پشت موانع و کاستی ها و محدودیت ها پنهان نشده بلکه با اعتماد به وعده نصرت الهی راه حق را می پیمایند.

مأموریت گرایی یعنی ما تمسک به سیره ائمه معصومین علیهم السلام کنیم و جهادی کنیم که حق جهاد را به جا آورده باشیم.

مأموریت گرایی یعنی تشخیص جهاد استراتژیک، کنار گذاشتن کارهای خوبی که مخل میتواند باشد و گرفتار موانع و مشکلات راه نشدن.

چرا آزاداندیشی فردی؟

در مسئله آزاداندیشی، از همان موج اول آن ابهام وجود داشت؛ از همان سال ۸۱ که توسط حضرت آقا نهضت آزاداندیشی و تولید علم مطرح شد، با وجود اینکه عده‌ای پای کار ایستادند، ولی باز هم ابهاماتی در همان زمان وجود داشت و این ابهامات تا به امروز هم کشیده شده است. نباید این ابهامات را ناچیز شمرد، چرا که به نظر می‌رسد عامل اصلی زمین‌گیر شدن موج‌های آزاداندیشی که در فضای علمی جامعه راه افتاده بود، همین ابهامات است. ابهاماتی که هنوز هم نسبت به آزاداندیشی وجود دارد و حل نشده است و مانع ارتباط گرفتن جامعه به خصوص جامعه انقلابی با این مفهوم کلیدی است.

 

به نظر می‌رسد این ابهام به خاطر مواجهه‌ای است که با آزاداندیشی داریم؛ در بدو امر نباید به سراغ آزاداندیشی از منظر جامعه رفت. آزاداندیشی به مثابه یک فرهنگ یا همان آزاداندیشی اجتماعی، نباید اولین مواجهه با آزاداندیشی باشد که حتی در همان هم به غلط به سراغ آزادی بیان می‌رویم. باید میان آزادی بیان و آزاداندیشی تفکیک کنیم.

برای رفع ابهام باید به سراغ سرچشمه ابهام رفت؛ سرچشمه ابهام آزاداندیشی فردی است. وقتی آزاداندیشی به عنوان یک پدیده‌ی فردی روشن نباشد، هر چقدر بخواهیم و تلاش کنیم نمی‌توان آزاداندیشی را به عنوان فرهنگ تبیین و روشن کرد. لذا لازم است آزاداندیشی از منظر فردی، در ابتدای امر به خوبی روشن شود.