کلام انقلابی مسیر پیش روی حوزه برای تحول

حوزه اگر متحول نشود یا نابود میشود و یا منزوی، چراکه حوزه ریشه در مردم دارد و بقاءش به بقاء مردم و بقاء دین مردم است و مادامیکه حوزه به نیازهای زیست مومنانه ی مردم پاسخی ندهد موجبات انزوا و نابودی خودش را فرآهم آورده است.

و کلام انقلابی تنها مسیر پیش روی حوزه ای است که میخواهد مسیر تحول را آغاز کند؛ تا بتواند انقلابی باشد و انقلاب را در میادین فکری و تمدنی و ساخت زیست مومنانه همراهی کند.

چرا تنها مسیر تحول حوزه، کلام انقلابی است؟

چون در ساختارهای مردمی تحولات بزرگ و عمیق از لایه های زیرین آغاز میشود و کم کم به لایه های بالادستی سرایت میکند.

با این بیان، تحول در حوزه از مسیر شکل گیری مطالبه گری مردمی و سپس تحول در طلاب آغاز میشود و تحول در طلاب بمعنی تحول در اندیشه طلاب است و رسالت کلام انقلابی هم تغییر و ساخت اندیشه ی نخبگان و طلاب است.

کلام انقلابی با تزریق مکتب امام به ساحت اندیشه ی حوزویان، طلاب را بواسطه ی سوالات و مسأله ها و دغدغه هایی که از مردم و زندگی مردم گرفته اند به جان منابع شریعت و عالم واقع و عینیت خارجی می اندازد تا قرآن و عالم تجربه و واقع را به نطق دربیاورند و پاسخ نیازهای جامعه ی دینی را استخراج کنند.

کلام انقلابی روی حیاتی ترین عنصر پشتیبان حرکت و تحول، یعنی اندیشه و ذهن متمرکز شده است اما نه ذهن انتزاعی بریده از میدان، بلکه ذهنی که رو به سوی میدان دارد و هویت اندیشکده ای بر هویت علمی اش غالب است.

 

 

مروری بر چیستی کلام انقلابی، تنوع مسائل با نگاهی بر دوئیت با معارف

بسم الله الرحمن الرحیم

در جلسه ی حلقه، برادر علیمردانی با ذکر خصوصیات برخی از اقشار جامعه چنین مطرح کردند که : کلام انقلابی خصوصا از این منظر که از پایگاه دینی سخن میگوید نمی تواند پاسخگوی نیازهای زیست امروز جامعه باشد.

آنچه به ذهن بنده میرسید این بود که این اشکال وارد نیست و اگر ما به چیستی کلام انقلابی دقت کنیم و تخاطب این علم با مسائل مختلف را تصور نماییم خواهیم دید که سخن او برای اقشار مذکور نیز قابل پذیرش است.

شاید آن علمی که پیامش به خاطر تکیه بر پایگاه دینی مورد کاربرد عمومی قرار نمیگیرد علم معارف باشد. تفاوت بروزات معارف و کلام را پس از یک توضیح کوتاه در مورد تنوع مسائل کلام انقلابی با ذکر برخی مثال ها مورد اشاره قرار خواهیم داد.

به نظر میرسد با توجه به هویت و رسالتی که برای علم کلام مشخص نمودیم، مسائل علم کلام کاملا اقتضائی و نسبی پدید می آیند، یعنی با توجه به اینکه سازواری حافظه ی نزدیک و ذهنیت جامعه با زیست آنها مورد هدف گیری کلام است برای او فرقی نمیکند که اکنون این عدم سازواری در چه لایه ای از اعتقاد به دین پدید آمده است و یا در چه قشری از اقشار جامعه است، و یا اینکه حاجت به این مساله یک حاجت موقت است یا دائمی، آیا در بستری از فهم های صحیح مطابق با نفس الامر اتفاق افتاده است یا در بستری از فهم ها و باورهای غلط، در تمامی این موارد اگر چنانچه سخنی لازم باشد، متناسب با همان نیاز می تواند ورود کند و حرف بزند.

چند مثال فرضی برای توضیح مطلب بالا:

مثلا اگر فرض کنیم در جامعه مساله ی اختلاف فِرَق اسلامی پدید آمده است، در حالیکه این جامعه زیستی به سمت ساخت یک تمدن اسلامی را هدف گرفته است.

در اینجا یک پایگاه سخن دینی پاسخش چنین است: علی بن ابیطالب ع جانشین بلافصل نبی مکرم اسلام است و هر گونه خدشه ی در این مساله با ادله ی فراوان قابل ذکر باطل است و قائلین به آنها نیز بر سبیل باطلی هستند.

اما یک پایگاه سخن دینی دیگری مطلبی این چنین مطرح میکند: هر انکس که به وحدانیت خدای متعال و رسالت نبی ختمی ص معتقد باشد مسلمان است، مسلمین از دیرباز با تمام اختلافاتی که داشته اند در چند امر اساسی با ییکدیگر اشتراک داشته اند، قبله ی واحد، کتاب واحد، مناسک واحد، محبت خاندان پیامبر ص و … وحدت مسلمین مبتنی بر اشتراکات یک امر سازنده است و علاوه بر اینکه طمع دشمنان ایشان را از ایشان قطع میکند نوید بخش پیشرفت های چشمگیری از بستر مشترکات اسلامی ایشان است، و می توانند مبتنی بر آنها حیاتی اسلامی، توحیدی و فراگیر را به بشریت نشان و هدیه دهند.

شاید بتوان گفت پایگاه اول علم معارف است و پایگاه دوم علم کلام انقلابی، و این دو یکی نیستند.

مشاهده میشود که در این مثال علیرغم اینکه پایگاه سخن دوم نیز هویتی شیعی دارد اما به دلیل دست گذاشتن بر مشترکات، و دست گذاشتن بر نقاطی که طرفین خطاب آن را قبول دارند، ارتقایی مرضی الطرفین و به نفع زیست آنها ایجاد کند. پیداست که هیچ قشری سخن مستبطن باورهای خودش را بیگانه نمی داند، هر قشری که باشد.

شاید بتوان گفت فرمان قرآن کریم به پیامبر اکرم ص در مقام تخاطب با اهل کتاب نیز یک اقدام کلامی و از قبیل مثال مذکور ما باشد که فرمود : «قُل يا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَكُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِكَ بِهِ شَيئًا وَلا يَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ»

یا در یک مثال دیگر مثلا رهبر معظم انقلاب در توضیح علت حضور ما در قضایای دفاع از حرم را تامین امنیت خودمان برمیشمرند، این بیان می تواند از همین قبیل باشد.

یا در قضیه ی تقابل با آمریکا و لزوم مقاومت در برابر دولت های غربی و … ایشان استدلالِ « هزینه ی سازش بیشتر از هزینه ی مقاومت است.» را مطرح میفرمایند.

و همین قبیل ورود هاست که نهایتا به آنجا میرسد که ایشان میفرمودند آقای هاشمی میگوید فلانی یعنی معظم له استدلال هایی در رد ارتباط با آمریکا دارد که ما جوابی برای آنها نداریم، پر واضح است آن استدلال ها از قبیل استنادبه آیات قرآن کریم و … نبوده است. این یعنی دستیابی به هدف کلامی با ایجاد طعام مورد نیاز مخاطب در جهت رسیدگی به زیست او.

تفاوت معارف و کلام در بستر مثال های یاد شده قابل مشاهده است.

مروری بر چیستی کلام انقلابی، ذهن جامعه 2

بسم الله الرحمن الرحیم

برای توضیح ذهن جامعه از اصطلاح «حافظه ی نزدیک» یاری گرفتیم و گفتیم آن دسته معلومات و تصوراتی هستند که در پشت پرده ی ذهن ما بصورت فعال حضور دارند و شکل بدیهی گرفته اند، به این معنی که نیازمند اثبات نیستند و در تمامی مسائل مورد مراجعه ی ذهن اند.

در این جا ذهن را در دو معنا به کار برده ایم، یکی به عنوان ذخیره گاه معلومات و دیگری به عنوان ابزار معرفتی.

اگر بخواهیم چند مثال برای انواع ذهنیت ها، و مراجعات به حافظه ی نزدیک ذکر کنیم شاید مثال های پیش رو بد نباشند:

به عنوان مثال در یک سری معلومات خیلی بدیهی اینکه ما اکنون در ایران زندگی میکنیم، یا این که من مرد هستم، یا اینکه نام من فلانی است و … بخشی از حافظه ی نزدیک ما هستند، برای همین اگر گفته شود در ایران فردا تعطیل رسمی است ما خودمان را مشمول آن می دانیم، یا اگر گفته شود بر مردان واجب است که نماز صبحشان را با صدای بلند بخوانند خودمان را مخاطب آن می یابیم، یا اگر اسم ما برده شود بی درنگ واکنش نشان میدهیم و … و در تمام این موارد هم هیچ نیازی به بررسی احساس نمیکنیم.

یا در مثالهایی کمی غیر بدیهی تر اما همچنان موجود در حافظه ی نزدیک می توان چنین این نمونه را ذکر کرد، در ذهن بسیاری از ایرانی ها چنین نهادینه شده است که کالای تولید کشورهای اروپایی به مراتب بهتر از کالای تولید ایران است، و این گزاره به نحوی است که حتی بررسی کیفیت دو کالای مشابه هم نمی تواند منجر به تغییر نظر آنها شود، به عنوان مثال در یک آزمایش دوربین مخفی شکلات ایرانی را در بسته بندی خارجی بسته بندی کرده بودند و در کنار همان شکلات با همان طعم در بسته بندی واقعی ایرانی اش عرضه میکردند و از مردم میخواستند که آن ها را امتحان کنند و بگویند کدامیک بهتر است، اکثر قریب به اتفاق آنها میگفتند شکلات با بسته بندی خارجی طعم بهتری دارد.

این ساحتی که در آن مجموعه ای از تصورات و تصدیقات وجود دارد را ذهن جامعه یا حافظه ی نزدیک جامعه میدانیم. افعال عادی و غیر تخصصی جامعه براحتی از این باورهای عمومی تغذیه میکند.

پیش از این یادآور شدیم که کار کلام انقلابی رسیدگی به این ساحت و این باور هاست، به نحوی که باورهای عمومی با زیست عمومی تناسب پیدا کند و حیات آنها را به خوبی پشتیبانی کند.

به عنوان مثال اگر یک ملتی زیستی استقلال طلبانه و عزتمندانه را انتخاب کرده است و متعصبانه در دل آن است، اگر دارای این ذهنیت باشد که علوم وارداتی فرهنگ های بیگانه و خصوصا استعمارگر میتوانند مفید و راهگشا باشند، ذهنیتی غیر متناسب با زیست خود دارد.

در چنین حالتی متکلم انقلابی باید توضیحاتی را برای زدودن این باور غیر همخوان با زیست این ملت، و جایگزین کردن باور صحیح و همخوان، تولید کند و به مردم برساند.

جهاد برای آزاداندیشی

اسلام با عقیده شروع می‌شود؛ عقیده‌ای که از روی تحقیق و تامل باشد و عقیده‌ی تقلیدی پذیرفته نیست. یکی از واجبات اسلام جهاد است. جهاد یعنی مبارزه برای برداشتن موانع رسیدن به حق. جهاد یعنی مقابله با هر نظام سیاسی و اقتصادی که مانع آزاداندیشیدن و و مانع دعوت به حق است. جهاد مبارزه‌ای است برای آزاد کردن بشریت بر روی زمین تا آزادانه بیندیشد و انتخاب کند. در جهاد تماما رحمانیت دیده می‌شود و هیچ خشونتی در آن نیست و نباید فریب تبلیغات را خورد، از قضا جهاد برای آزادی بشریت است از قیودی که او را در بند کشیده است و او را از حق و حقیقت دور کرده است؛ که البته اکثریت این موانع از طرف نظامات سیاسی و اجتماعی و اقصادی حاکم است که اسلام با آن نظامات و حاکمیت‌ها سر ستیز دارد، چرا که آن حکومت‌ها مانع رسیدن حق و دشمن طریق رسیدن به حق یعنی آزاداندیشی هستند.

این ایده که هنوز جای کار و پخت و پز دارد در حین مطالعه کتاب «معالم فی الطریق» به قلم سید قطب به ذهنم رسید، این اثر توسط محمود محمودی با عنوان نشانه‌های راه به زبان فارسی ترجمه شده است.

در ادامه قسمت‌هایی به صورت خلاصه از این کتاب که مایه اصلی شکل‌گیری این فکر برای بنده بوده است، خدمت‌تان تقدیم می‌شود:

رهبری بشر به دست غربی‌ها روبه زوال است و ناگزیر باید رهبریِ نوینی برای بشر پیدا کرد. و برای بازآفرینی رهبری امت اسلامی بر بشریت، راه درازی در پیش است. نمی‌توان از امت اسلامی ابداعات مادی خارق العاده‌ای را توقع داشت تا بشریت گردن به کرنش در مقابل او خم کند. لذا باید وجه تمایزی که غرب از آن بی‌بهره است را جست و این وجه تمایز جز عقیده و برنامه اسلام چیز دیگری نیست.
امروزه تمام جهان به لحاظ خاستگاه پایه‌ها و نظام‌های زندگی مردم، در جاهلیت به سر می‌برد؛ جاهلیتی که ابداعات مادی از آن هیچ نمی‌کاهد.

اسلام می خواهد همزمان با ساختن عقیده، یک امت را نیز بسازد و آنگاه به فراخور بینش اعتقادي و آن واقع زندگانی که ایجاد می کند، طرز فکر خاص خود را نیز بوجود بیاورد و بنابراین در بین طرز فکر خاص و بینش اعتقادي خاص و ساختار زندگی خاص آن هیچگونه جدایی و از هم گسیختگی وجود ندارد و همگی یک کل به هم پیوسته اند.

زیربناي تئوریک اسلام در طول تاریخ «لااله الا الله» بوده که به معناي منحصر نمودن الوهیت و ربوبیت و قیمومیت و حاکمیت و سلطنت به خداوند از طریق جاي دادن عقیده او در ضمیر و به جاي آوردن عبادت او در شعائر و به کارگیري شریعت او در واقع زندگی است.

اسلام در حرکت خود نیز واقع نگر است. این حرکت تنها با تئوري و نظریات به مقابله با واقع نمی پردازد، همچنانکه با وسایل خشک و بی خاصیت نیز با مراحل این واقع، مقابله نمی کند.

اینگونه نیست که اسلام فقط جنگ دفاعی داشته باشد. برنامه اسلام این است که تمام طاغوتهاي روي زمین را از میان بردارد و مردم را به عبادت خالصانه خداوند درآورد. البته براي به تحقق رسانیدن این هدف مردم را به پذیرفتن عقیده خود مجبور نمی سازد، بلکه تنها موانع موجود را از میان برمی دارد.

باید تمام بشریت تسلیم در برابر خداوند را بپذیرد و یا با آن به طور مسالمت آمیز برخورد کند و هیچ گونه مانعی از قبیل نظام سیاسی و یا قدرت مادی سد راه دعوت نشود.
به طوري که هرکسی بتواند بدون مانع با اراده تمام آن را بپذیرد یا رد کند. ولی نباید هیچ کس در مقابل آن بایستد.

جهاد در اسلام حرکتی است براي دفاع کردن از انسان و آزادکردن او در زمین. اگر ناچار باشیم که حرکت جهادي را یک حرکت دفاعی بنامیم، باید مفهوم کلمه «دفاع» را تغییر دهیم و آن را به «دفاع از انسان» در برابر همه آن عواملی بدانیم که آزادي او را در بند می کشند و و آزادگی او را به تعویق می اندازند.

مروری بر چیستی کلام انقلابی، ذهن جامعه 1

بسم الله الرحمن الرحیم
در یکی از جلسات اخیر حلقه ی اندیشه ی کلامی اشکالی به کارکرد کلام مطرح شد به این بیان که : این نوع افق پردازی برای کلام انقلابی، انتزاعی است و با صحنه ی واقعیت مطابقت ندارد، چرا که بسیاری از مخاطبین شما در سطح جامعه اصلا آن قدری که شما فکر میکنید تمایلی به سخن اسلام ندارند تا بخواهند حرف شما را از پایگاه دین خریدار باشند.

صحبت هایی در این خصوص رد و بدل شد که این پیغام را داشت که مرور آنچه در هویت کلام انقلابی مد نظر داریم برای جمع مفید است.

در مباحثی که در نشست تهران مطرح شد سرفصلی داریم با عنوان : نجوا و سخن حرفه ای متکلم چیست؟

برای مرور این مساله خوب است بار دیگر نگاهی به مقوله ی «ذهن جامعه» و یا حتی «ذهن انسان» بیاندازیم تا تصورمان را تثبیت کنیم.

ما در جلسات فلسفه ی کلام انقلابی از پدیده ای به نام ساحت ذهن صحبت کردیم، و اثر آن بر روی عمل و اراده را مورد دقت قرار دادیم. در جلسه ای که شورای راهبردی مرکز گفتمان توحید با استاد یزدان پناه داشتند ایشان اصطلاحی را برای اشاره به مساله ی گفتمان مطرح کردند که البته خودشان معتقد بودند این اصطلاح برای توضیح گفتمان کافی نیست، و آن اصطلاح «حافظه ی نزدیک» بود.
به ذهن میرسد که مراد از این اصطلاح همان ذهنی باشد که در مباحث ما مورد اشاره قرار گرفته بود، اما حتی اگر دقیقا همین معنا مورد نظر نباشد ما نیز می توانیم از آن برای تشریح این معنا وام بگیریم لذا اصطلاحاتی از قبیل. «حافظه ی نزدیک جامعه»، «حافظه ی نزدیک انسان» و … را در مدار معنایی ذهن جامعه مطرح میکنیم.
این عبارت پردازی ها ما را در نزدیک شدن به افق آنچه مورد دغدغه ی متکلم است نزدیک میکند.

در نشست تهران قریب به این مضمون مطرح شد که متکلم نگاه میکند به مردم و زیست آنها، و اگر دید که ذهن آنها برای زیستی که در آن هستند آماده نیست، نجوای حرفه ای او چنین خواهد بود: من طعامی برای ذهن تو آماده میکنم تا با زیست امروزت سازگار باشی.

اگر ذهن در اینجا را همان حافظه ی نزدیک معنا کنیم، یعنی آن تصورات و تصدیقاتی که به نحو فعالی در پشت پرده ی ذهن ما حضور دارند و در هر مواجهه ای اعم از فوری و غیر فوری سریعا آن ها را در می یابیم و مبتنی بر چیزی شبیه بداهت که از آنها در ذهن ما شکل گرفته است (یعنی آنها را نیازمند بررسی و اثبات نمی یابیم) رفتار میکنیم، آن وقت سنخ مسائل و رسیدگی های متکلمانه برایمان روشن تر میشود.

لازم است برای بهتر شدن تصورات مثال هایی م زده شود که با توجه به پایان فرصت این یادداشت به یادداشت دیگری موکول خواهد شد.

✨تدبری حول آیه ۱۸ سوره زمر- فطری بودن آزاد اندیشی

🔸طبق آیه «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا» در میابیم که دین الهی فطری است و خداوند متعال جز به فطرت، انسان را دعوت نمی کند. تمام آموزه های الهی مبتنی بر فطرت ناب انسان است و اگر آموزه ای با انسانی سازگار نیست به این جهت است که فطرت او پوشیده شده است.

❇️در آیه شریفه 18 سوره زمر خداوند متعال میفرماید: «الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ»
در این آیه شریفه خداوند متعال به شنیدن سخنان مختلف و تبعیت از احسن آنها که بیانی از آزاد اندیشی است امر فرموده است. لذا می توان این آیه را شاهدی بر فطری بودن آزاد اندیشی دانست.

❇️در ادامه آیه نیز این افراد که آزاداندیشانه از حق پیروی میکنند را شامل هدایت الهی دانسته و صاحبان عقل را منحصر در این گروه آزاد اندیش کرده است که اینها نیز دلیلی است بر اینکه آزاد اندیشی، انسان را به فطرت و به هدایت الهی بازمی گرداند.

احادیث ذیل آیه ۱۸ – سوره زمر

احادیث ذیل آیه ۱۸ – سوره زمر
آیه الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ [18]

🔸الصّادق (علیه السلام)- کُلُ رَایَهًْ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ.

امام صادق (علیه السلام)- هر پرچمی که پیش از قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برافراشته شود، صاحبش طاغوتی است که به‌جای خداوند عزّوجلّ پرستیده می‌شود.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۶ الکافی، ج۸، ص۲۹۵/ البرهان

🔸الکاظم (علیه السلام)- عَنْ هِشَامِ‌بْنِ‌الْحَکَمِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی‌بْنُ‌جَعْفَر (علیه السلام) یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب.

امام کاظم (علیه السلام)- هشام‌بن‌حکم گوید: امام کاظم (علیه السلام) به من فرمود: ای هشام! خداوند به اهل عقل و فهم در کتاب خود بشارت داده و فرموده است: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۶ الکافی، ج۱، ص۱۳/ بحارالأنوار، ج۱، ص۱۳۲/ تحف العقول، ص۳۸۳/ وسایل الشیعهًْ، ج۱۵، ص۲۰۶/ نورالثقلین

🔸الصّادق (علیه السلام)- عَنِ الْقَاسِمِ‌بْنِ‌بُرَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الزُّبَیْرِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَه … إِنَّ الْإِیمَانَ لَیَتِمُّ وَ یَنْقُصُ وَ یَزِیدُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَی جَوَارِحِ ابْنِ آدَمَ (علیه السلام) وَ قَسَّمَهُ عَلَیْهَا وَ فَرَّقَهُ فِیهَا فَلَیْسَ مِنْ جَوَارِحِهِ جَارِحَهًْ إِلَّا وَ قَدْ وُکِّلَتْ مِنَ الْإِیمَانِ بِغَیْرِ مَا وُکِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا فَمِنْهَا قَلْبُهُ الَّذِی بِهِ یَعْقِلُ وَ یَفْقَهُ وَ یَفْهَمُ وَ هُوَ أَمِیرُ بَدَنِهِ الَّذِی لَا تَرِدُ الْجَوَارِحُ وَ لَا تَصْدُرُ إِلَّا عَنْ رَأْیِهِ وَ أَمْرِهِ وَ مِنْهَا عَیْنَاهُ اللَّتَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا وَ أُذُنَاهُ اللَّتَانِ یَسْمَعُ بِهِمَا … وَ فَرَضَ عَلَی السَّمْعِ أَنْ یَتَنَزَّهَ عَنِ الِاسْتِمَاعِ إِلَی مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ أَنْ یُعْرِضَ عَمَّا لَا یَحِلُّ لَهُ مِمَّا نَهَی اللَّهُ عزّوجلّ عَنْهُ وَ الْإِصْغَاءِ إِلَی مَا أَسْخَطَ اللَّهَ عزّوجلّ فَقَالَ فِی ذَلِکَ وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ ثُمَّ اسْتَثْنَی اللَّهُ عزّوجلّ مَوْضِعَ النِّسْیَانِ فَقَالَ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَ قَالَ فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب … فَهَذَا مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَی السَّمْعِ مِنَ الْإِیمَانِ أَنْ لَا یُصْغِیَ إِلَی مَا لَا یَحِلُّ لَهُ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَانِ.
امام صادق (علیه السلام)- ابوعمرو زبیری نقل کرده است: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «ایمان می‌تواند در حدّ کمال باشد و هم نقصان‌پذیر باشد و هم درحال افزایش»؟ فرمود: «آری! چنین است» گفتم: «چطور»؟ امام (علیه السلام) فرمود: «خداوند متعال ایمان را بر جوارح فرزندان آدم (علیه السلام) واجب گردانید و ایمان را بین اعضاء تقسیم فرمود و برای هریک سهمی معیّن کرد. بخشی از ایمان را به یکی از جوارح اختصاص داده، و هر عضوی تکلیف مخصوصی دارد که عضو دیگر به آن مکلّف نیست، یکی از آن جوارح قلب است که به‌وسیله‌ی آن می‌فهمد و درک می‌کند، بدی‌ها و نیک‌ها را از هم تمیز می‌دهد و خیر و شرّش را در می‌یابد. قلب امیر و فرمانده جوارح و اعضاء او می‌باشد، هرچه قلب امر کند اعضاء بدنش اطاعت می‌کنند و از فرمان او سرپیچی ندارند، یکی از آن اعضاء، دیدگان او هستند که به‌وسیله‌ی آن‌ها اشیاء را نگاه می‌کند و گوش‌هایی دارد که به‌وسیله‌ی آن‌ها می‌شنود … خداوند بر گوش نیز چیزهایی واجب کرده است، و آن این است که نخست گوش‌های خود را از آنچه پروردگار حرام کرده است باز دارد، و از منهیّات دوری کند، و به سخنانی که مورد خشم خداوند می‌گردد گوش فرا ندهد [و از لهویّات و شنیدن سخنان بی‌فایده خودداری نماید]. خداوند در قرآن فرمود: و خداوند [این حکم را] در قرآن بر شما نازل کرده که هرگاه بشنوید افرادی آیات خدا را انکار و استهزا می‌کنند، با آن‌ها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند!. (نساء/۱۴۰) امّا خداوند، آن موردی را که به واسطه‌ی فراموشی، اشتباه کند را استثناء کرده و فرمود: و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیّت ستمگر منشین!. (انعام/۶۸) و فرمود: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب. این بود آنچه خداوند بر گوش واجب کرده که باید، از گوش فرا دادن به آنچه که شنیدنش حلال نیست اجتناب کند و این‌ها عمل گوش می‌باشد. [و ایمان گوش محسوب می‌شود] و آن جزئی از ایمان است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۶ الکافی، ج۲، ص۳۵/ بحارالأنوار، ج۶۶، ص۲۵/ العیاشی، ج۱، ص۲۸۲؛ «ان الایمان… کیف ذلک» و «قلبه… یبصر بهما» محذوف/ دعایم الإسلام، ج۱، ص۶ «یعرض عما» محذوف/ وسایل الشیعهًْ، ج۱۵، ص۱۶۴؛ «ان الایمان… کیف ذلک» محذوف
۲ -۳(زمر/ ۱۸)

🔸أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- وَ أَمَّا الْإِیمَانُ وَ الْکُفْرُ وَ الشِّرْکُ وَ زِیَادَتُهُ وَ نُقْصَانُهُ فَالْإِیمَانُ بِاللَّهِ تَعَالَی هُوَ أَعْلَی الْأَعْمَالِ دَرَجَهًْ وَ أَشْرَفُهَا مَنْزِلَهًْ وَ أَسْنَاهَا حَظّاً فَقِیلَ لَهُ الْإِیمَانُ قَوْلٌ وَ عَمَلٌ أَمْ قَوْلٌ بِلَا عَمَلٍ فَقَالَ الْإِیمَانُ تَصْدِیقٌ بِالْجَنَانِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ وَ هُوَ عَمَلٌ کُلُّهُ وَ مِنْهُ التَّامُّ وَ مِنْهُ الْکَامِلُ تَمَامُهُ وَ مِنْهُ النَّاقِصُ الْبَیِّنُ نُقْصَانُهُ وَ مِنْهُ الزَّائِدُ الْبَیِّنُ زِیَادَتُهُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی مَا فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَی جَارِحَهًْ مِنْ جَوَارِحِ الْإِنْسَانِ إِلَّا وَ قَدْ وُکِلَتْ بِغَیْرِ مَا وُکِلَتْ بِهِ الْأُخْرَی فَمِنْهَا قَلْبُهُ الَّذِی یَعْقِلُ بِهِ وَ یَفْقَهُ وَ یَفْهَمُ وَ یَحِلُّ وَ یَعْقِدُ وَ یُرِیدُ وَ هُوَ أَمِیرُ الْبَدَنِ وَ إِمَامُ الْجَسَدِ الَّذِی لَا تُورَدُ الْجَوَارِحُ وَ لَا تَصْدُرُ إِلَّا عَنْ رَأْیِهِ وَ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ وَ مِنْهَا لِسَانُهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ مِنْهَا أُذُنَاهُ اللَّتَانِ یَسْمَعُ بِهِمَا … وَ أَمَّا مَا فَرَضَهُ عَلَی الْأُذُنَیْنِ فَالِاسْتِمَاعُ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ الْإِنْصَاتُ إِلَی مَا یُتْلَی مِنْ کِتَابِهِ وَ تَرْکُ الْإِصْغَاءِ إِلَی مَا یُسْخِطُهُ فَقَالَ سُبْحَانَه … فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب.
امام علی (علیه السلام)- ایمان و کفر و شرک و کم و زیادی آن‌ها از این قرار است، ایمان به خداوند از لحاظ مرتبه و درجه، بالاترین اعمال می‌باشد و در مرتبه‌ی عالی و بالا قرار دارد، [و گرامی‌تر از آن مقامی نیست] و بهره‌اش از همه افزون‌تر است. گفته شد: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! ایمان، گفتار و کردار باهم است و یا تنها گفتار می‌باشد»؟ فرمود: «ایمان گواهی به قلب، و اعتراف در زبان و عمل به اعضاء و جوارح می‌باشد، ایمان همه‌اش عمل است، ایمان گاهی کامل و گاهی نیمه‌ی کامل و زمانی ناقص و گاهی هم زائد است، به‌طوری که این نقصان و زیادت به وضوح دیده می‌شود. خداوند متعال برای هریک از اعضاء و جوارح انسانی وظیفه‌ای از ایمان را معیّن کرده است که این وظیفه به عضوی دیگر ارتباط ندارد، یکی از آن‌ها قلب آدمی است که به‌وسیله‌ی آن مسائل را درک می‌کند و فهم و شعور می‌کند، و مشکلات را حل می‌نماید و تصمیم می‌گیرد. قلب امیر و فرمانده بدن است، و هر کاری که سایر اعضاء و جوارح انجام می‌دهند به دستور قلب انجام می‌گردد و امر و نهی در بدن به‌وسیله‌ی قلب انجام می‌شود و اعضاء مطیع قلب هستند و دستورات او را به کار می‌گیرند. یکی از آن جوارح، زبان است که با آن سخن می‌گوید، و دیگر گوش است که با آن می‌شنود … واجبات گوش شنیدن یاد خداوند و گوش‌دادن به تلاوت آیات قرآن، و خودداری از شنیدن آنچه خداوند را به خشم می‌آورد است، که خداوند می‌فرماید: … فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۸ بحارالأنوار، ج۶۶، ص۷۳/ بحارالأنوار، ج۹۰، ص۵۱/ مستدرک الوسایل، ج۱۱، ص۱۴۶؛ «اما الایمان… فرض الایمان علی» محذوف
۲ -۴(زمر/ ۱۸)

🔸أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فِی وَصِیَّتِهِ لِابْنِهِ مُحَمَّدِبْنِ‌الْحَنَفِیَّهًْ (رحمة الله علیه) یَا بُنَیَّ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ کُلَّ مَا تَعْلَمُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدْ فَرَضَ عَلَی جَوَارِحِکَ کُلِّهَا فَرَائِضَ یَحْتَجُّ بِهَا عَلَیْکَ یَوْمَ الْقِیَامَهًْ وَ یَسْأَلُکَ عَنْهَا وَ ذَکَّرَهَا وَ وَعَظَهَا وَ حَذَّرَهَا وَ أَدَّبَهَا وَ لَمْ یَتْرُکْهَا سُدًی … ثُمَّ خَصَّ کُلَّ جَارِحَهًْ مِنْ جَوَارِحِکَ بِفَرْضٍ وَ نَصَّ عَلَیْهَا فَفَرَضَ عَلَی السَّمْعِ أَنْ لَا تُصْغِیَ بِهِ إِلَی الْمَعَاصِی فَقَالَ عزّوجلّ فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب.. فَهَذَا مَا فَرَضَ اللَّهُ عزّوجلّ عَلَی السَّمْعِ وَ هُوَ عَمَلُه.

امام علی (علیه السلام)- امیرالمؤمنین (علیه السلام) در وصیّتش به فرزندش محمّدبن‌حنفیّه (فرمود: «فرزند عزیزم آنچه را نمی‌دانی مگوی، بلکه همگی آنچه را که می‌دانی نیز مگوی، زیرا خدای تعالی بر کلّیه‌ی اعضاء تو وظایف و واجباتی را مقرّر و مفروض داشته است که در روز قیامت به‌وسیله‌ی آن‌ها بر تو احتجاج می‌کند، و از آن‌ها سؤال می‌نماید. و آن اعضاء را تذکّر داده، موعظه کرده، برحذر داشته، تأدیب نموده و آن‌ها را بیهوده رها نکرده است … خداوند هر عضو از اعضای تو را موظّف به انجام کار خاصّی کرده و در آیات قرآن بر آن تاکید کرده؛ بر گوش واجب کرده که به آنچه معصیت خداوند است گوش ندهد و فرموده: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب … این، همان چیزی است که خداوند برگوش واجب فرموده و این کار، از وظایف و اعمال گوش است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۰۸ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۶/ وسایل الشیعهًْ، ج۱۵، ص۱۶۸
۲ -۵(زمر/ ۱۸)

🔸الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِی‌بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ … قَالَ هُمُ الْمُسَلِّمُونَ لآِلِ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام) الَّذِینَ إِذَا سَمِعُوا الْحَدِیثَ لَمْ یَزِیدُوا فِیهِ وَ لَمْ یَنْقُصُوا مِنْهُ جَاءُوا بِهِ کَمَا سَمِعُوهُ.
امام صادق (علیه السلام)- ابوبصیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی کلام خداوند عزّوجلّ: الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب پرسیدم، ایشان فرمود: «آنان کسانی هستند که به امر خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) گردن نهادند و چون حرف‌های آنان (ائمّه (علیهم السلام)) را شنیدند، چیزی بر آن نیافزودند و چیزی از آن نکاستند و آن را همان‌طور که شنیدند، نقل کردند».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۰ الکافی، ج۱، ص۳۹۱/ بحارالأنوار، ج۲، ص۱۵۸ و مستدرک الوسایل، ج۱۷، ص۲۹۹ و الاختصاص، ص۵؛ «بتفاوت یسیر»/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۰۲ / وسایل الشیعهًْ، ج۲۷، ص۸۲/ نورالثقلین/ البرهان
۲ -۶(زمر/ ۱۸)

🔸الهادی (علیه السلام)- مِمَّا أَجَابَ بِهِ أَبُوالْحَسَنِ عَلِیُّ‌بْنُ‌مُحَمَّدٍالْعَسْکَرِیُّ (علیه السلام) فِی رِسَالَتِهِ إِلَی أَهْلِ الْأَهْوَازِ حِینَ سَأَلُوهُ عَنِ الْجَبْرِ وَ التَّفْوِیض … قَالَ (علیه السلام) فَإِنْ قَالُوا مَا الْحُجَّهًْ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ قُلْنَا فَعَلَی مَجَازِ هَذِهِ الْآیَهًْ یَقْتَضِی مَعْنَیَیْنِ أَحَدُهُمَا أَنَّهُ إِخْبَارٌ عَنْ کَوْنِهِ تَعَالَی قَادِراً عَلَی هِدَایَهًْ مَنْ یَشَاءُ وَ ضَلَالَهًْ مَنْ یَشَاءُ وَ لَوْ أَجْبَرَهُمْ عَلَی أَحَدِهِمَا لَمْ یَجِبْ لَهُمْ ثَوَابٌ وَ لَا عَلَیْهِمْ عِقَابٌ عَلَی مَا شَرَحْنَاهُ وَ الْمَعْنَی الْآخَرُ أَنَّ الْهِدَایَهًْ مِنْهُ التَّعْرِیفُ کَقَوْلِهِ تَعَالَی وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمی عَلَی الْهُدی وَ لَیْسَ کُلُّ آیَهًْ مُشْتَبِهَهًْ فِی الْقُرْآنِ کَانَتِ الْآیَهًْ حُجَّهًْ عَلَی حُکْمِ الْآیَاتِ اللَّاتِی أُمِرَ بِالْأَخْذِ بِهَا وَ تَقْلِیدِهَا وَ هِیَ قَوْلُهُ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّالْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ … وَ قَالَ فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ.
امام هادی (علیه السلام)- از جمله جواب‌هایی که امام عسکری (علیه السلام) در نامه‌اش به اهل اهواز در آن زمان که از او درباره‌ی جبر و تفویض پرسیده بودند داد [این بود که فرمود] … «اگر بگویید: دلیل در این کلام خداوند تعالی: ولی خدا هرکس را بخواهد [و شایسته بداند] گمراه، و هرکس را بخواهد [و لایق بداند] هدایت می‌کند! [به گروهی توفیق هدایت داده، و از گروهی سلب می‌کند]!. (نحل/۹۳) و آیاتی که شبیه آن است، چیست»؟ می‌گوییم: «بر طبق مجاز (معنای غیر حقیقی) این آیه، دو معنا را اقتضا می‌کند که یکی از آن‌ها خبر می‌دهد از اینکه خدا بر هدایت‌کردن هرکس که بخواهد و گمراه‌کردن هرکس که بخواهد، تواناست ولی اگر آن‌ها را بر یکی از آن دو [هدایت و گمراهی] مجبور سازد براساس آنچه که شرح دادیم نه ثوابی برای آن‌ها می‌باشد و نه عذابی بر آن‌ها. و معنای دیگر [معنای دوّم] این است که هدایت از جانب خدا، همان تعریف [شناساندن راه] است مثل این کلام خداوند متعال: امّا ثمود را هدایت کردیم، ولی آن‌ها نابینایی را بر هدایت ترجیح دادند. (فصلت/۱۷) و هیچ آیه‌ی متشابه‌ای در قرآن نیست که دلیل باشد بر حکم آیاتی که به اجرای دستورات آن‌ها و تقلید از اوامر آن‌ها دستور داده شده است (آیه متشابه نمی‌تواند دلیل بر حکم آیه‌ی محکم باشد بلکه برعکس است یعنی آیه محکم، تبیین‌کننده‌ی آیه متشابه است) و این همان کلام خداوند است: او کسی است که این کتاب [آسمانی] را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات «محکم» [صریح و روشن] است که اساس این کتاب می‌باشد [و هرگونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به این‌ها، برطرف می‌گردد]. و قسمتی از آن، «متشابه» است [آیاتی که به خاطر بالابودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اوّل، احتمالات مختلفی در آن می‌رود ولی با توجّه به آیات محکم، تفسیر آن‌ها آشکار می‌گردد]. امّا آن‌ها که در قلوبشان انحراف است، به‌دنبال متشابهاتند، تا فتنه‌انگیزی کنند [و مردم را گمراه سازند] و تفسیر [نادرستی] برای آن می‌طلبند درحالی‌که تفسیر آن‌ها را، جز خدا و راسخان در علم، نمی‌دانند. [آن‌ها که به‌دنبال فهم و درکِ اسرارِ همه‌ی آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی] می‌گویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم همه از طرف پروردگارِ ماست». و جز صاحبان عقل، متذکر نمی‌شوند [و این حقیقت را درک نمی‌کنند]. (آل عمران/۷) و فرمود: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۰ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۴/ الاحتجاج، ج۲، ص۴۵۳/ تحف العقول، ص۴۷۴؛ «بتفاوت یسیر»/ البرهان
۲ -۷(زمر/ ۱۸)

🔸الصّادقین (علیها السلام)- أَنْتُمْ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ مَنْ أَطَاعَ جَبَّاراً فَقَدْ عَبَدَهُ.

امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام)- شما (شیعیان) هستید که از پرستش طاغوت اجتناب ورزیدید؛ هرکس ستمگری را اطاعت کند او را پرستیده است.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۲ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۰۲/ نورالثقلین/ البرهان؛ «من اطاع فقد عبده» محذوف
۲ -۸(زمر/ ۱۸)

🔸أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- اللَّهُمَّ إِنَّکَ بَشَّرْتَنِی عَلَی لِسَانِ نَبِیِّکَ (صلی الله علیه و آله) فَقُلْتَ فَبَشِّرْ‌عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ وَ قُلْتَ وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ اللَّهُمَّ وَ إِنِّی بِکَ مُؤْمِنٌ وَ بِجَمِیعِ أَنْبِیَائِکَ (علیهم السلام) فَلَا تَقِفْنِی بَعْدَ مَعْرِفَتِهِمْ مَوْقِفاً تَفْضَحُنِی بِهِ عَلَی رُءُوسِ الْخَلَائِقِ بَلْ قِفْنِی مَعَهُمْ وَ تَوَفَّنِی عَلَی التَّصْدِیقِ بِهِمْ فَإِنَّهُمْ عَبِیدُکَ وَ أَنْتَ خَصَصْتَهُمْ بِکَرَامَتِکَ وَ أَمَرْتَنِی بِاتِّبَاعِهِم.

امام علی (علیه السلام)- خداوندا! تو با زبان رسولت [توسط قرآن] مرا بشارت داده‌ای و فرمودی: و به کسانی که ایمان آورده‌اند بشارت ده که برای آنها، سابقه نیک (و پاداشهای مسلّم) نزد پروردگارشان است (یونس/۲) خداوندا! من به تو و به جمیع پیغمبران تو ایمان دارم، پس چنان مکن که بعد از معرفت ایشان مرا در جایگاهی قرار دهی که نزد خلایق رسوا گردم. بلکه مرا با پیغمبرانت محشور کن و مرا درحالی‌که آن‌ها را تأیید و تصدیق می‌کنم از دنیا ببر که آن‌ها بنده‌ی تو هستند و تو با کرم خود، آن‌ها را مخصوص گرداندی و مرا امر کردی که از آن‌ها تبعیت کنم.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۲ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۸۷
۲ -۹(زمر/ ۱۸)
🔸الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِی‌بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَوْلَ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ قَالَ هُوَ الرَّجُلُ یَسْمَعُ الْحَدِیثَ فَیُحَدِّثُ بِهِ کَمَا سَمِعَهُ لَا یَزِیدُ فِیهِ وَ لَا یَنْقُصُ مِنْهُ.

امام صادق (علیه السلام)- ابوبصیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی آیه: الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ پرسیدم. حضرت فرمود: «منظور مردیست که حدیثی [از ما] را بشنود سپس آن را چنان‌که شنیده بی‌کم و زیاد باز گوید».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۲ الکافی، ج۱، ص۵۱/ بحارالأنوار، ج۲، ص۱۶۴/ منیهًْ المرید، ص۳۷۳/ وسایل الشیعهًْ، ج۲۷، ص۷۹/ نورالثقلین/ البرهان
۲ -۱۰(زمر/ ۱۸)

🔸الباقر (علیه السلام)- {تُحَفُ العُقُول} وَ حَضَرَهُ ذَاتَ یَوْمٍ جَمَاعَهًْ مِنَ الشِّیعَهًْ فَوَعَظَهُمْ وَ حَذَّرَهُمْ وَ هُمْ سَاهُونَ لَاهُونَ فَأَغَاظَهُ ذَلِکَ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیْهِمْ فَقَالَ إِنَّ کَلَامِی لَوْ وَقَعَ طَرَفٌ مِنْهُ فِی قَلْبِ أَحَدِکُمْ لَصَارَ مَیِّتاً أَلَا یَا أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ ذُبَاباً بِلَا مِصْبَاحٍ کَأَنَّکُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَهًْ وَ أَصْنَامٌ مَرِیدَهًْ أَ لَا تَأْخُذُونَ الذَّهَبَ مِنَ الْحَجَرِ أَ لَا تَقْتَبِسُونَ الضِّیَاءَ مِنَ النُّورِ الْأَزْهَرِ أَ لَا تَأْخُذُونَ اللُّؤْلُؤَ مِنَ الْبَحْرِ خُذُوا الْکَلِمَهًْ الطَّیِّبَهًْ مِمَّنْ قَالَهَا وَ إِنْ لَمْ یَعْمَلْ بِهَا فَإِنَّ اللَّهَ یَقُولُ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ.

امام باقر (علیه السلام)- [در تحف العقول آمده است:] روزی گروهی از شیعیان خدمت امام باقر (علیه السلام) رسیدند. امام آن‌ها را پند و اندرز داد و از خدا ترسانید؛ ولی ایشان سرگرم خود بودند و سخنان امام (علیه السلام) را به بازیچه می‌گرفتند. امام باقر (علیه السلام) خشمگین شد. مدّتی سر به زیر افکند سپس سر برداشته فرمود: «اگر مقداری از سخنان من در یکی از شما اثر واقعی خود را بگذارد از ناراحتی می‌میرد، ای مجسّمه‌های بدون روح و ای مگس‌های بدون چراغ، شما همانند چوب‌های تراشیده شده هستید که بر دیوار تکیه داده شده و همچون بت‌های تراشیده شده هستید. مگر طلا را از سنگ استخراج نمی‌کنید؟ مگر روشنایی را از نور درخشان نمی‌گیرید؟ مگر مروارید را از دریا خارج نمی‌کنید؟ سخن پاک را از هرکه می‌گوید بگیرید گرچه خود او عمل به آن نکند خداوند در این آیه می‌فرماید: الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۲ بحارالأنوار، ج۷۵، ص۱۷۰/ بحارالأنوار، ج۷۵، ص۱۷۰/ تحف العقول، ص۲۹۱