اندیشه یا عمل؛ گفتمان سازی یا سبک زندگی؟

💠 اندیشه یا عمل؛ گفتمان سازی یا سبک زندگی؟ 💠

 

🔶در دَوَران بین اندیشه و عمل، اینکه اصل و ریشه ایمان و اندیشه است و هر عمل و حرکتی برخاسته از اندیشه و عمل انسان است، شکی نیست. فلذا در ساحت تربیت، اصلاح و رشد انسانها نیز، تربیت و رشد ایمان و اندیشه اصل است. بر اساس همین نکته است که گفته می شود ریشه هر گناه و خطایی، ضعف در ایمان و معرفت بالله است.

🔶حال مسأله این است که برای شکل دهی و تربیت ایمان و اندیشه (تغییر و اصلاح فکر)، چه راهبردی را باید به کار گرفت؟ باید مستقیم بر روی اندیشه کار کرد یا می توان از راه دیگری مثل عمل و عادت و اصلاح تعلیم و تربیت در کودکی این امر را محقق کرد؟ نقطه شروع و اصلی کجاست؟

البته با نگاه اجتماعی و کلان می توان سوال را اینگونه مطرح کرد که برای ساماندهی و تربیت اندیشه مردم، راهبرد ما گفتمان سازی (کار مستقیم بر روی اندیشه مردم) است یا اصلاح سبک زندگی جامعه یا اصلاح نظام تعلیم و تربیت در جامعه و یا اصلاح ساختارهای سیاسی اجتماعی جامعه؟

🔶با توجه به پیچیده بودن این مسأله، به چند نکته برای پاسخ به این سوال اشاره می کنم:

🔹1- نکته اول این است که همانطور که در یادداشت های گذشته تبیین شد، طراحی و برنامه ریزی یک امر فقهی است. لذا خود همین مسأله که راهبرد اصلاح جامعه، گفتمان سازی است یا سبک زندگی و یا غیره؟، یکی از مسائل فقه فرهنگ یا فقه سیاست است نه یک فعالیت کلامی. و می توان ادعا کرد که تلاش حلقه اندیشه کلامی در این روزها به حمل شایع، یک تلاش و فعالیت فقهی است.

🔹2- عملیات اصلاح جامعه از ابتدا تا انتها، مراحل مختلفی دارد. مرحله اول آن قیام یک نفر است که جایگاه دستگیری و راهبری دیگران را دارد مانند انبیاء و علما. مرحله دوم آن تشکیل هسته اصلی سخت و حواریون آن راهبر است. مرحله سوم قیام درصد زیادی از مردم و یک جامعه هستند برای انقلاب در حد و اندازه یک جامعه. و مرحله چهارم تحقق دین در جامعه و تأسیس کارخانه انسان سازی است که نهایت آن تحقق تمدن اسلامی است.

شاید پاسخ این سوال (راهبرد، اندیشه است یا عمل؟، گفتمان سازی است یا سبک زندگی؟) در تمام مراحل لزوما یکی نباشد. یعنی شاید در هر مرحله راهبردی متفاوت داشته باشیم. شاید بتوان گفت در مراحل ابتدایی، راهبرد و نقطه اصلی، بیشتر اندیشه ای و گفتمان سازی است و در مراحل انتهایی راهبرد و نقطه اصلی، بیشتر عملی و سبک زندگی است.

🔹3- شاید بتوان حرف متفاوتی زد. اینکه بگوییم اساسا گفتمان سازی همیشه در مقابل سبک زندگی نیست بلکه یکی هستند و گفتمان سازی مصداق عینی سبک زندگی است. یعنی باید سبک و روش زندگی مردم جامعه، سبک گفتمان سازی و اندیشه پروری باشد. یعنی روش ها و قالب ها در خانواده، مسجد، رسانه، مدرسه، محیط عمومی، ورزش و غیره باید طوری باشد که مردم به گفتگو بپردازند. به اندیشه خود و دیگران بپردازند. همیشه مشغول ارزیابی و بازیابی اندیشه خود باشند. در حال رصد اندیشه جامعه خود باشد. در حال رصد اندیشه و فکر دشمنان خود باشد.

در این صورت مناسبات و ساختارها را باید طوری رقم بزنیم که مردم در گذر زمان و در بستر جامعه، اندیشه شان با گفتگو و تمرین های حل مسأله ای رشد کند.

#تأملات

حفاظت شده: دنیای امروز، دنیای گفتمان است؛ نه موشک!

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

گذر مسیر اصلاح از اندیشه

برای اصلاح به غیر از اندیشه به سراغ چه‌چیزی می‌توان رفت؟ اگر فکر و اندیشه درست نشود، آیا امکان دارد در رفتار و کردار تغییر ایجاد شود؟ آیا می‌توانیم بدون آنکه از اندیشه شروع کنیم، اصلاحی را رقم بزنیم؟ شاید بتوان با فعال کردن احساسات و عواطف چند صباحی طی مسیر کرد، امّا تا هنگامی که یک اندیشه پشتیبان احساس و عواطف نباشد، توان اصلاح با دوام را ندارد. وقتی یک اندیشه اصلاح شد، بر خلاف عواطف و احساس نیاز نیست مدام در آن دمیده شود، بلکه با تذکر‌هایی آن اندیشه زنده نگه‌داشته می‌شود و حتی بعضا نیازی به تذکر هم نیست.

حتی برای اصلاح سبک‌زندگی هم نیاز به اصلاح اندیشه است، نمی‌توان بدون اصلاح اندیشه تغییری در سبک‌زندگی ایجاد کرد.

اندیشه یا عواطف ؟ مانند یک سوال شرعی !

مقدمه

به طور کلی سر و کار داشتن با عالم انسانی پیچیدگی ها و پرسش های مخصوص به خود را در پی دارد. انسان بنا به آیه قرآن مانند عالم کبیر است.

هنوز در باب ابعاد و اطوار وجود انسان اتفاق نظری وجود ندارد و به تناسب اهداف و روش ها، تفاوت میکند.

یکی از رویکردهای شناخت ابعاد انسان، شناخت قوای تصمیم ساز اوست. در این باب نیز نظریات مختلفی وجود دارد. ملا احمد نراقی به تبع حکمای یونانی این قوا را 4 مورد معرفی نموده است. برخی نیز این قوا را به دو دسته اندیشه و عواطف تقسیم نموده اند.

 

طرح سوال

سوال اصلی برای فردی که میخواهد نقش متکلم انقلابی، یعنی شناخت و تنطیم عقاید مردم را انتخاب کند، این است که : آیا این بهترین راه اصلاح جامعه است ؟ آیا بعد دیگر انسان، یعنی عواطف، اهمیت بیشتری ندارد ؟

به عبارت دیگر : اندیشه مقدم است یا عاطفه ؟

این سوال را میتوان در مقام توصیف و در مقام توصیه مورد بررسی قرار داد.

در مقام توصیف، در مقام “است” و در مقام اندیشه کلامی، تقریبا اجماع وجود دارد که بعد عقلانی و اندیشه ای انسان بر عواطف تقدم دارد. دانشمندان علم اخلاق،فلاسفه و عرفا نیز همیشه عقل را پیشران دانسته اند و تصویرمطلوبشان این است که اندیشه و عقل سکان عواطف را در دست بگیرد. البته بخشی از عواطف الهی که از آن تعبیر به عشق میشود نیز اگرچه به عقل نور میتاباند، اما خودش از اندیشه الهی است که سرچشمه میگیرد.

اما در مقام توصیه، در مقام “باید” و در مقام اندیشه فقهی، ماجرا فرق میکند.

این عرصه، عرصه راهبرد و عملیات است.

ممکن است لازم باشد روزی عواطف مقدم شود و فردای همان روز اندیشه ( و بالعکس )

آن چیزی که حکم نهایی “امروز” را مشخص میکند، درک از زمان و مکان و شرایط است.

دریافت فقیه ( یا حاکم ، یا استراتژیست )  از صحنه است که اولویت و ترتب یکی از این دو در صحنه را مشخص میکند.

 

نتیجه

فردی که بین اتخاذ رویکرد اندیشه ای یا عاطفی دچار سوال است چند راه دارد :

  1. احتیاط کند و هر دو را  پیش ببرد.
  2. مقلد باشد به این معنا که به گزارش و نتیجه گیری دیگری اعتماد کند.
  3. اجتهاد در مبانی و صحنه را بدست آورد ( البته تا رسیدن به آن مرحله اگر نخواهد روحیه اصلاحی خودش را تعطیل کند باید یکی از دو راه بالا را انتخاب کند )

کتاب ساکن خیابان ایران ( 2 – راه حل  )

راه چاره چیست ؟

تحلیل نگارنده و بخشی از متفکرین این است که حاکمیت اسلامی بنا به هر دلیلی، اعم از عدم توانایی کافی، تاثر از فارابی، منش کمالگرایانه یا حتی به نظر برخی بخاطر تاثر از ملاصدرا، سالهاست به سمت آرمان گرایی دویده و از واقعیت دور مانده است.

آیا باید سالهای پیش رو را صرف دویدن به سمت واقعیت نموده و آرمان گرایی را رها کنیم ؟ آیا باید فارابی را مهجور نموده و به ابن خلدون رو کنیم ؟ یا اینکه واقعیت را از آکادمی های غربی و نسخه های استعماری آن در پیرامون خودمان بپرسیم ؟

بطور کلی تر باید پرسید : آیا واقع گرایی مشکل ما را حل میکند ؟ ( مقصود از مشکل ما همان آسیب هایی است که در کتاب بررسی شده )

به نظر میرسد چاره این است که ابن خلدون و فارابی را بر سر یک میز بنشانیم ! اما فقط ابن خلدون و فارابی !

اگر آرمانهای فارابی واقعی باشند میتواند واقعیت های مورد مشاهده ابن خلدون را به خدمت خودش در بیاورد. همانطور که اگر واقعیت های مورد مطالعه ابن خلدون خالص باشند قابلیت خدمت به آرمان ها را دارند.

باید های زندگی دینی و حاکمیت دینی از جانب فقه تعیین میشود.در فقاهت شیعی، از رفت و برگشت میان آرمان و واقعیت است که حکم خدا و برنامه عملیاتی زندگی دیندارانه در سطح حاکمیتی و در سطح فردی نمایان میشود. این نکته را میتوان در فقه با کلیدواژه ” عنصر زمان و مکان” جستجو کرد.

 

هویت علمی راه اصلاح اجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم

  • برای اصلاح اجتماعی چه به صورت فردی ( تربیتی ) و چه به صورت جمعی ( فرهنگی ) راه های مختلفی وجود دارد. از دست اندازی به ابعاد اندیشه ای افراد گرفته تا ایجاد هیجان و تغییر در رفتار و ساختار ، هر کدام به نوبه خود با رویکردی ویژه به اصلاح اجتماعی می پردازد.
  • گفتمان ها با تغییر اندیشه ها فعلی را رقم می زنند. سبک زندگی و با تغییر در رفتار ، اداره و حکمرانی با تغییر در ساختار و هنر با برانگیختن هیجانات این مهم را محقق می کند.
  • اما شاید بتوان این گونه بیان کرد که مهم ترین و کارآمدترین راه برای اصلاح اجتماعی، ایجاد یک هویت علمی در جامعه است. قطعا این هویت علمی سهم زیادی را به اندیشه و گفتمان سازی می دهد. اما نکته ای که در آن مورد اهمیت است، توجه به همه وجوه هویت ساز می باشد.
  • هویت افراد و جامعه مجموعه ای از اندیشه و هیجان و احساسات و رفتار و ساختار و … می باشد.
  • فلذا وقتی صحبت از هویت علمی می شود، در صدد استفاده از همه اموری که در ایجاد هویت افراد و جامعه دخیل هستند می باشیم.
  • هویت علمی به تعبیری همان پارادایم علمی می باشد اما با غلظت کمتر، از جهت که این هویت علمی محیطی است که تمام تصمیم گیری های جامعه را مدیریت می کند. و شاید بتوان آن را همان عقلانیت اجتماعی جامعه دانست.
  • این هویت علمی در لایه های عمیق خود از شاکله فکری که بیشتر متکی بر اندیشه هست تغذیه می کند و در لایه های رویین ، متصل به ذائقه فکری می باشد که آن ذائقه، خود را بیشتر مدیون رفتار ها و ساختارها و احساسات می داند.

شاخصه های اسلام سیاسی

اسلام سیاسی به عنوان قرائت انقلاب اسلامی از کل وکلیت اسلام در طی نهضت 15 ساله تتوانست اهداف و آرمان های ابتدایی خود را محقق کند، شناخت مولفه های و شاخصه های این اسلام رهیافتی برای مشکلات وچالش های فعلی نظام اسلام است

  1. اسلام سیاسی و قدرت : اسلام سیاسی به دلیل مقصد قرار دادن حاکمیت ارزش های الهی در اجتماع دینی ، تمامی نقش های دینی و نهاد های دینی را در گره زدن باعنصر قدرت باز تقریر می کند، به همین خاطر است که برای نشان دادن مایزهای تقریر خود به دو عنصر اصلی در قدرت یعنی ولایت و جمهوریت در تحقق حاکمیت ها ارزشها تاکیددارد. در این نگاه اساسا هروقت این دو عنصر قدرت از یک دیگر فاصله افتاد منشا بزرگی برای فساد درجامعه شد و به همین دلیل است که همواره سعی دارد نسبت این دو قدرت را سامان بخشد.

 

  1. اسلام سیاسی و مبارزه: اسلام سیاسی با توسعه بخشی به مفهوم دشمن و امتداد کرانه های آن از نفس انسانی تا نفوس انسانی و از شیطان جنی تا شیطان انسی همواره درحال پویایی و تقابل است. و سعی در بهم ریزی نظم هایی دارد که ظرفیت های بشری را به تسخیر درآورده است.در این اسلام برای اصلاح نظام اجتماعی جهاد اکبر واصغر در کنار هم و به موازات هم پیش می رود و در نگاه  ارتقای یافته با یکدیگر عینیت دارد.به همین خاطر این تقریر از اسلام قدرت حضور در صحنه را به مسلمین می دهد.و توانسته است بین معنویت وسیاست این همانی برقرار کند .

 

  1. اسلام سیاسی وعدالت: اسلام سیاسی محور نظم بخشی و انسجام بخشی به جامعه را عدالت می داند. و عدالت به عنوان ارزش مطلق سنگ بنا وسنجه تمامی ارزش هایی هم چون آزادی ، استقلال، امنیت و.. است. عنصر عدالت موجب  این می شودکه ارزشها را در یک نقطه به تعادل رساند و مانع از افراط و تفریط در ناحیه هر کدام ارزش ها شود.