سلام فرمانده

طنازی مغز انسان را کشیده بود که هر 30 ثانیه “سلام فرمانده” را هشدار می دهد. از خیابان اصلی صفائیه درحال عبور بودم که صدای بلند از آن طرف خیابان بلند شد :”سلام فرمانده”، داخل اتوس که شدم ، صدای گوشی یک نفر این بود “سلام فرمانده”زمزمه این روزها  چرا اتفاق افتاده است،؟چرا این قدر با زندگی ما پیوند خوره است؟ و چرا توانسته به یک ندای همگانی تبدیل شود ، در این باره چند برش از این سرود را میتوان بررسی کرد:

  1. تربیتی: سرود سلام فرمانده بر خلاف تولیدات معروفی مثل عزیزم حسین، ما دهه هشتادی و چند تولید دیگر که سعی شده با نمایش سلبریتی ها به مخاطبین دست بدهد؛  نسل نوجوان را هنوز درمسیر و آرمان انقلاب می بیند.و به شدت به او اعتماد دارد. نوجوان سرود سلام فرمانده ادامه دهنده واحیا کننده نسل پیشین است نه نسلی که درحال سوختن و از دست رفتن. نوجوان سلام فرمانده ما را به یاد جمله امام می اندازد که “سربازان من در گهواره هستند” . سلام فرمانده تلنگری است به تمام برداشت ها و داشت های ما از این نسل.

 

  1. هویتی : سلام فرمانده ممزوجی از هویت اسلامی و ایرانی است. مفاهیم چون قیام، فرمانده، سرباز، امام زمان، و یاد کرد از قهرمانی چون میرزا کوچک خان در این شعر توانسته بین آرمان ها ونماد های جهان مسلمان ایرانی جمع کند. سلام فرمانده در دل خود داری یک تفکر و حامل یک فرهنگ تاریخی است.

 

  1. اجتماعی: پویش سلام فرمانده و تجمع مردم برای زمزمه این شعر ما را متوجه یک نیاز در جامعه اسلامی میکند. در جامعه مناسکی چون محرم، ماه رمضان، اربعین حسینی، به شدت با زندگی اجتماعی مردم گره خورده و حاکمیت فرسنگ ها با فهم واراده مردمی در این مناسک فاصله دارد. اما بستری برای بروزات روحیه انقلابی جامعه موجود نیست. راهیپمایی ها 22 بهمن و روز قدس چنان از سوی حاکمیت تبلیغ و تسخیر شده است که قدرت اجتماعی سازی و بروزات خواست واراده مردم را گرفته است، ما نیازمند مناسکی فراتر از سلام فرمانده و گستره تر و عمومی تر برای تقویت روحیه انقلابی هستیم

.

  1. سیاستی : سلام فرمانده با تصویر زمینه مناطق گیلان و مداحی که تا قبل از این سرودی نامی نداشت، نشان از راهبرد سیاستی غلط در پیشبرد کشور است. تهران تا موقعی محل تمرکز ثروت و قدرت باشد و خود را بانی همه فعالیت ها ببیند، به ندرت شاهد سلام فرمانده ها خواهیم بود.  انحصار بعد از مدتی رکود و فساد می آورد شکست انحصار با دیدن تمامی تنوعات فعالین حزب الله امکان دارد. خدا می داند چه مقدار تولیدات مانند سلام فرمانده ها داریم که پشت سد انحصار از بین رفته است.
  2. مردمی سازی: دراین چند سال شاهد پخش فیلم هایی چون گاندو، خانه امن، اخراجی ها، دادستان، بوده ایم. این فیلم ها دارایی های هنری کمی دارند اما جز پرمخاطبین ترین برنامه های تلویزیون بوده اند . زبان تخصص هنری هنوز نتوانسته این این الگو را کشف کند به همین خاطر دائم دست به نقد می زند اما بیان نقل این اتفاق را ندارد.دوباره باید درباره هنر مردمی تامل کنیم. و رهیافت هایی را در این زمینه با تحلیل این تولیدات کشف کنیم.

 

 

 

 

 

«سلام فرمانده» متذکر فلسفه تاریخ انقلاب

تحلیل «سلام فرمانده» کار یک یا دو یا صد یادداشت نیست، کار یک یا دو یا صد جلسه هم نیست. پدیده‌ی سلام فرمانده که دیگر در حال جهانی شدن است به راحتی قابل تحلیل نیست و آنچه در فضای مجازی مطرح می‌شود بیشتر بازی با الفاظ است تا نقد و تحلیل؛ به جای واقعی به تماشای این پدیده نشستن در حال تفسیر خود هستند، نه این پدیده‌ای که عمق اثرگذاری آن و گستره نفوذ آن به حدی است که دیگر دشمنان نتوانستند آن را تحمل کنند. پدیده‌ای که این چنین فراگیر می‌شود، با گذر زمان خود را نشان می‌دهد، شاید چند صباح دیگر این سرود از یادها برود و یا جایگزین آن بیاید، امّا آنچه پدید آورده است قابل چشم‌پوشی نیست.

این سرود امید به آینده را متذکر می‌شود، امیدی در دل فلسفه تاریخ انقلاب اسلامی. ما آینده انقلاب اسلامی را به ظهور می‌شناسیم، و این سرود متذکر و زنده کننده این آرمان است. ظهوری که در همین نظام است و ظهوری که نقطه‌ی کامل این نظام است، نه اینکه ظهور حضرت چیزی جدای از این انقلاب باشد. «سلام فرمانده» باور فلسفه تاریخ این انقلاب را متذکر می‌شود و آن هم ظهور حضرت حجت است. و نهادینه شدن این باور در قلب دو یا سه نسلی که در آینده برسرکار این نظام هستند، پدیده‌‌ی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت، حتی دشمنان هم احساس خطر کردند.

✨دو نکته در مورد «سلام فرمانده»

بسم الله الرحمن الرحیم

🔸با مشاهده انبوه جوانان دانشمندی که در چند سال اخیر در در کشور ما ظهور کرده اند و در مباحث مختلف به مباحثه و اظهار نظر پرداخته اند،‌ یک حس استغنایی به ما دست داده بود که الحمدلله کسانی هستند که از منظر دینی به مسائل مختلف جامعه و حکومت ورود کنند و از اقتصاد و مدیریت گرفته تا فرهنگ و هنر و سینمای مطلوب انقلاب اسلامی را در سالهای آتی برای کشور ما به ارمغان بیاورند.
لکن با مشاهده ی تحلیل های مختلف عزیزان در مسائلی مانند سرود «سلام فرمانده» و یا مباحث جاری دولت سیزدهم، این اندیشه برایم بسیار واضح تر شد که اکثر ما حزب اللهی ها نیز در پارادایم غربی داریم مسائل را می فهمیم و خودمان هم حس نمی کنیم. احساسمان این است که تحلیل های حزب اللهی نابی را داریم ارائه میدهیم لکن وقتی موقع سنجش می شود می بینیم که هیچ کدام از این تحلیل ها در صحنه ی واقع جواب نمی دهد و واقع نمایی ندارد. لذا همان طور که تمدن غرب نمی تواند انقلاب اسلامی را بفهمد و آن را تحلیل کند و عقیم می ماند، ما نیز پدیده ای مثل « سلام فرمانده» را نمی فهمیم و مدام چرندیاتی را به عنوان تحلیل ارائه میکنیم که خودمان هم نمی توانیم آنها را بپذیریم.

🔸یکی از نکاتی که می توان از مقایسه ی «سلام فرمانده» با سایر آثار مشابه آن اصطیاد کرد این است که نگاه ناب شهرستانی به قلوب مردم ما نزدیک تر است و بیشتر مورد استقبال قرار می گیرد و آثاری که با نگاه های شمال شهر تهران ساخته می شوند، هرچقدر هم که رنگ و لعاب بیشتری داشته باشند، با بطن جامعه ما ارتباط نمی گیرند و مردم احساس نزدیکی به آنها نمی کنند.
این اثر نشان داد که جدی گرفتن نوجوانان در همان قاب قدیمی که نسل های قبلی نیز در آن درخشیدن و شخصیت بخشی به آنها در همان پارادایم بیش از نشان دادن آنها در پارادایم تمدن غرب که امام حسین ع نیز در گوشه ای از آن حضور دارد، می تواند قلوب آنها را تصاحب کند.

تقدس و تقدم عقل نظری، سبب انفعال حوزه

بسم الله الرحمن الرحیم

  • هر نهضتی برای ایجاد و بقای خویش نیاز های دانشی و اندیشه ای زیادی دارد. عقل نظری و عقل عملی دو عاملی هستند که سعی در تامین این نیاز دارند.
  • ادبیات و منطق سینوی و ارسطویی، دائما یک تقدس و تقدمی برای عقل نظری ایجاد کرده و این سبب شده است تا همیشه ارزش والایی برای عقل نظر قائل شود .این ارزش والا سبب ملاکی در علم شده است که علم را منحصر در هست و نیست کرده و همین مسئله سبب شده است تا حوزه عقل عمل، که به بایدها و نبایدها می پردازد از اهمیت بیفتد.
  • نکته ای که در این جا حائز اهمیت می باشد این است که توجه بیش از اندازه حوزه به عقل نظری و معیار و ملاک قرار دادن عقل نظری به عنوان معیار هر گزاره علمی، سبب انفعال حوزه در وضعیت فعلی شده است.
  • محور اصلی در عقل عملی، تجربه بشری می باشد. عقل عملی یک زیست اجتماعی را رقم می زند فلذا این زیست اجتماعی یک منبع علمی برای شناخت و کسب علم قرار می گیرد.
  • اما متاسفانه همان طور که بیان شد حوزه به سبب تقدس و تقدمی که برای عقل نظری قائل شد، خود را از عقل عمل دور کرده است و تجربه بشری را بی ارزش پنداشته و دائما در پی غور در آرای عقل نظری شده است.
  • فلذا شاید بتوان با نگاهی دقیق به تاریخ حوزه و تاریخ دانش، این انفعال و عدم توجه به عمل در دانش ها و حوزه را به تقدس و تقدم افراطی در عقل نظر نسبت داد.