ضرورت تبیین رابطه مردم، نخبگان، ولی فقیه و امام معصوم

آنچه به نظر می رسد، اینست که جایگاه ۴ عنصر مردم، نخبگان، ولی فقیه و امام معصوم نیاز به تبیین دقیق دارد و باید نوع ارتباط این ۴ عنصر به صورت کاملا دقیق بررسی شود.
چرا که از طرفی معتقد هستیم سعادت بشریت فقط تحت ولایت امام معصوم حاصل می شود و سعادت تامه فقط با حضور و حاکمیت امام معصوم حاصل می شود. از طرف دیگر در زمان غیبت ولی فقیه ولایت مطلقه دارد و تمام شؤون حاکمیت امام معصوم را داراست.
همچنین معتقدیم نخبگان گروه پیش برنده جامعه هستند و در شرایط خاص و بزنگاه ها، نخبگان هستند که عوام و توده مردم را آگاه کرده و قدرت تشخیص برتری نسبت به مردم دارند ‌و در کنار همه اینها مردم سالاری از ارکان نهضت انقلاب و حکومت جمهوری اسلامی ایران می باشد و مراد از مردم سالاری اینست که مردم پیشران حکومت هستند و در تصمیم گیری های کشور تعیین کننده هستند.
اینکه نحوه ارتباط مردم و نخبگان چگونه است و چگونه باید باشد؟ اگر مردم پیشران و سالار هستند، جایگاه نخبگان چه می شود و اگر نخبگان در پیشبرد کشور نقش ویژه ای دارند، مردم سالاری چه می شود؟ اینکه نخبه ترین افراد و افراد جاهل در انتخابات، هرکدام فقط یک رای دارند، برخاسته از مردم سالاری است ، یا به اقتضای شرایط و زمانه، انتخابات به این سبک برگزار می شود؟ مردم سالاری با حکومت مطلقه ولایت فقیه چگونه قابل جمع است؟ اگر ما می توانیم سعادت دنیوی و اخروی مردم را بدون حضور و حاکمیت امام معصوم (علیهم السلام) تأمین کنیم، چه نیازی به ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) داریم؟

و سوالاتی از این قبیل ، که نشان دهنده لزوم تبیین رابطه این ۴ مورد است.

چشم امید همه به شماست!

تماشای مسابقات فوتبال معمولا فقط برای قشر خاصی از جامعه جذابیت دارد. اما فوتبال ملی خیلی عمومی تر است. همه بازیکنان به کشورهای خود بر می گردند و برای پیروزی تیمی که اصالتا به آن تعلق دارند، تلاش می کنند. مردم هر کشوری نیز، با پیروزی های تیم کشورشان خوشحال و با باخت آن ناراحت می شوند. فریاد می کشند، شادی می کنند، بغض می کنند و می گریند.
اما امسال، جام جهانی برای مردم ایران رنگ و بوی دیگری دارد؛ پس از تلاش فراوان دشمن برای تفرقه افکنی میان مردم ایران و شدید تر کردن و ادامه دار نمودن این اختلافات، همه مردم ایران در کنار هم، یک امید و یک آرزو در دل دارند. پس از پیروزی مقابل ولز، همه خوشحال بودند که پس از چند ماه همه در کنار هم قرار گرفتیم. حال خوب را تجربه کردیم و فهمیدیم چقدر به هم نزدیکیم!
امروز، چشم امید مردم ایران به تیم ملی فوتبال است. نه تنها مردم ایران، بلکه همه آنهایی که برای پیروزی مستضعفین بر مستکبرین عالَم دعا و تلاش می کنند، با مسابقه امشب تیم ملی ایران در مقابل آمریکا ارتباط خوبی برقرار می کنند. حس می کنند این مسابقه تجسم عینیت یافته آمال و آرزوهای ماست.
عمق این تقابل را احتمالا ما نمی فهمیم. مردم کشورهای مظلوم، آنهایی که همیشه ایران و ایرانی را بخاطر شجاعت ها و رشادت هایش تحسین کرده اند ، امشب چشم امید به ایران بسته اند ، تا این بار، آمریکا را در زمین فوتبال شکست دهند.
همه آرزو دارند امشب #ایران_قوی ببینند. بینند که ایران رشد کرده و قوی تر شده! بفهمیم که وقتی در کنار هم قرار بگیریم، معجزه می کنیم و نشدنی ها را، شدنی می کنیم! به امید پیروزی … ✌️

متکلم انقلابی ذهن پرور یا پاسخ دهنده به ذهنیت های رایج؟!

در تفاوت کلام انقلابی با کلام مرسوم بیان می‌کنیم که کلام مرسوم ما  خود را موظف به اثبات عقاید دینی و دفع شبهات به روش یقینی یا مشهوری می‌دانست، لذا اساساً محصولی که ارائه می‌کرد محصولی بود که بخش عمده‌ی آن به توصیف معارف دینی می‌پرداخت؛ اما کلام انقلابی مأموریت خود را پشتیبانی اعتقادی از زندگی دینی جامعه می‌داند، یعنی به نحو انضمامی و عینی روی عقاید امت تمرکز کنند و تلاش کنند که به جای اثبات عقاید حقه و دفع شبهات، باورهای مورد نیاز برای زیست دینی جامعه در موقعیت‌های مختلف را تبیین و به این واسطه جامعه‌ی دینی را از پشتیبانی‌های خود بهره مند سازند.

متکلم کلام انقلابی به یک پدیده اجتماعی به نام «اندیشه دینی مردم»(عقاید امّت) نگاه می کند، می‌داند که این ذهن جمعی هویت جمعی آن ها را شکل می‌دهد، پس اقدام به ذهن‌پروری می کند.

گاهی این نگاه به ذهنیت رایج و اقدام به ذهن پروری، طوری قرائت می‌شود که متکلم کلام انقلابی ما را شبیه به متکلم کلام مرسوم ما تعریف می‌کند، آن هم اینکه وظیفه را پاسخ به ذهنیت‌های رایج بین مردم تعریف می‌‌کنیم، اگر چنین نگاه شود، این کلام نیز حالت تدافعی به خود گرفته و بعد از مدتی فراموش می‌کند که مأموریت او پشتیبانی اعتقادی از این جامعه است، بله بخشی از پشتیبانی پاسخ به ذهنیت‌های غلط جامعه است، ولی همه داستان این نیست، متلکم باید اقدام به ذهن‌پروری کند و اساساً خود را متکفل این بداند که ذهنیت اسلامی معتبر متناسب با وضعیت فعلی امت را تولید کند، تا این برود و محتوای گفتمانی قرار بگیرد که یا خود او و یا دستگاه گفتمان سازی که کمک به اوست، اقدام به این ذهن پروری بکند.

چیزی که باعث می‌شود این اقدام فعالانه به ذهن‌پروری، به رفتن در یک گارد انفعالی پاسخ به ذهنیت‌های رایج تقیل داده شود، یک نگاهی به مسئله مردم سالاری است که ناشی از یک سخن صحیحی است که مردم را کلاً یک مخاطب که باید به او تفهیم صورت بگیرد فرض نکن، بلکه بخشی از فهم نزد خود مردم است و بخشی از سخن حق در همین زیست دینی جامعه تولید می‌شود؛ این سخن در جای خود درست است اما اولاً بخشی از فهم نزد مردم است نه همه فهم، و ثانیاً باید مراقبت کنیم که این سخن حق، اصل مأموریت فعالانه متکلم انقلابی را به حاشیه نبرد و به مرور او را به همین تصویر رایج از کلام تبدیل نکند.

 

#یادداشت_342

اخوت و فطرت

اخوت یکی از حقایق مهمی است که اگر بخواهیم به سمت نهادینه کردن مردم سالاری دینی حرکت کنیم، بی‌شک نیازمند این هستیم که روابط اجتماعی جامعه مؤمنین بر مبنای اخوت شکل بگیرد، اساساً جامعه ایمانی یک جامعه برادرانه است.

إنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ  ﴿الحجرات‏، 10﴾

یکی از مباحث مرتبط با بحث اخوت، بحث فطرت است. فطرت را یک اشتراک بزرگ انسانی در سرشت همه آنها تعریف می‌کنند، به عبارتی فطرت به این معناست که انسان یک وجود جهت‌دار است، وجودی خنثی نیست، در درون انسان یک میل و کششی به سمت کمال و دارایی سرشته شده است.

انسان‌ها همه دارای این فطرت الهی هستند، به بیان حضرت امام (ره)

‏‏بباید دانست که آنچه از احکام فطرت است چون از لوازم وجود و هیآت مخمّره در اصل طینت و خلقت است، احدی را در آن اختلاف نباشد- عالم و جاهل و وحشی و متمدن و شهری و صحرانشین در آن متفق اند. هیچیک از عادات و مذاهب و طریقه های گوناگون در آن راهی پیدا نکند و خلل و رخنه ای در آن از آنها پیدا نشود. اختلاف بلاد و أهویه و مأنوسات و آراء و عادات که در هر چیزی، حتی احکام عقلیه، موجب اختلاف و خلاف شود، در فطریات ابدا تأثیری نکند.‏ … ولی از امور معجبه آن است که با اینکه در فطریات احدی اختلاف ندارد- از صدر عالم گرفته تا آخر آن- ولی نوعا مردم غافل اند از اینکه با هم متفق اند، و خود گمان اختلاف می نمایند، مگر آنکه به آنها تنبه داده شود، آن وقت می فهمند موافق بودند در صورت مخالفت. (شرح چهل حدیث ص 179-180)

لذا به نظر می‌رسد امور فطری یک امور مشترک بین همه انسان‌ها بما هو انسان است.

اخوت را می‌شود ترجمه همین اشتراک در لایه‌ی نسبت انسان‌ها با یکدیگر تعریف کرد، و این اتحاد در جان‌ها را اگر در یک هویت اجتماعی ببینیم به آن اخوت بگوییم. اگر اینطور باشد اخوت یک حقیقت مشکک می‌شود که هر چه انسان‌ها به حقیقت وجودی متعالی خود که مقام انسان کامل است نزدیک‌تر باشند، برادرتر هستند.

اما ظاهراً با وجود اینکه همه انسانها یک نقطه مشترک به نام فطرت دارند، و این یک اشتراک عمومی انسانی است، اخوت یک اشتراک خاص باشد نه یک اشتراک تشکیکی در بین همه انسان‌ها، اخوت اساساً در بستر جامعه ایمانی مطرح است، یعنی اگر انسانهایی ایمان آوردند حال که می‌خواهند در یک رابطه و ترابط با هم قرار بگیرند، آن چیزی که باید مبنای زیست اجتماعی آنها قرار بگیرد، روابط برادرانه نشئت گرفته از این روح ایمانی است.

با این تقریر اخوت با وجود اینکه با شدت و ضعف ایمان در افراد و کلیت جامعه ایمانی، می‌‌تواند شدید و ضعیف شود، اما اگر فردی از هویت ایمانی خارج شد، یا جامعه‌ای دارای هویت ایمانی نباشد، اخوت نمی‌تواند بین افراد آن جامعه و هویت اجتماعی آنها جاری شود.

لذا با وجود اینکه آن بستر اشتراک فطری که یک بستر الهی است؛ فِطْرَتَ اَللّهِ اَلَّتِي فَطَرَ اَلنّاسَ عَلَيْها ﴿الروم‏، 30﴾؛ زمینه را برای روابط اخوت ایمانی فراهم می‌کند، اما اگر آن اشتراک از یک حدی پایین تر آمد دیگر به آن یک مرتبه ضعیف از اخوت نمی‌گوییم.

 

#یادداشت340