دردها و سازمان ها

با روحیه های سازمانی نمی توان ماموریت های بزرگ را پیشبرد و تحول آفرید. سازمان (به معنای موجود آن ) انسان را تحقیر میکند‌ و روحیه تحول آفرینی او را محدود میکند. دغدغه های انسان را می خشکاند و او را از سطح دردهای انسانی و انقلابی به سطح ماموریت های سازمانی تقلیل میدهد.

اگر ماموریت های بزرگ را در حد وسع سازمان دنبال کنیم یقینا نمی توانیم آن را به عنوان ماموریت عمری خودمان و به عنوان دوای دردمان دنبال کنیم. دنبال کردن ماموریت ذیل سازمان، تمامی محدودیت های سازمان را بر آن ماموریت تحمیل میکند. از جمله مشکلات بودجه ای، بیلان کاری، دستورات موازی، کمبود نیروی کاری کماً و کیفاً و در نهایت تغییر ماموریت در شرایطی که ماموریت قبلی ناقص و ناتمام مانده است و نتوانسته است انقلاب را یک گام به پیش برد. به از مدتی هم نتیجه آن می شود که این فرد انقلابی تبدیل به یک نیروی اداری شده و گرفتار کارها نمایشی می شود که نه از درد برآمده و نه به درمان ختم می گردند.

✅بله، ممکن است فردی یک ماموریت اصیل را که از یک درد برخاسته برای خود برگزیند و آن را با جدیت انقلابی دنبال کند و به نتیجه رساندن آن برایش حیاتی باشد لذا از تمامی ظرفیت های موجود برای پیشبرد آن استفاده کند لکن به جهاتی و متناسب با اقتضائاتی این ماموریت را ذیل یک سازمان دنبال کند و هر جا متوجه این شد که محدودیت های سازمان مانع پیشبرد آن ماموریت ها شده است فارق از سازمان آن ماموریت را دنبال کند. این می تواند مطلوب باشد. خصوصا اگر نهایت تلاش را بکند که در حصار محدودیت های سازمان محصور نشود و از تمامی ظرفیت های خود و محیط برای به ثمر نشاندن آن ماموریت استفاده کند.

?ظرفیت های انسانی به مراتب بیشتر از ظرفیت های یک سازمان است. لذا برای درمان درد ها نباید خود را محصور در محدودیت های تحمیلی کرد و باید از قید و بندهای تکلف آفرین رها شد.
?

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها