نوشته‌ها

دردها و سازمان ها

با روحیه های سازمانی نمی توان ماموریت های بزرگ را پیشبرد و تحول آفرید. سازمان (به معنای موجود آن ) انسان را تحقیر میکند‌ و روحیه تحول آفرینی او را محدود میکند. دغدغه های انسان را می خشکاند و او را از سطح دردهای انسانی و انقلابی به سطح ماموریت های سازمانی تقلیل میدهد.

اگر ماموریت های بزرگ را در حد وسع سازمان دنبال کنیم یقینا نمی توانیم آن را به عنوان ماموریت عمری خودمان و به عنوان دوای دردمان دنبال کنیم. دنبال کردن ماموریت ذیل سازمان، تمامی محدودیت های سازمان را بر آن ماموریت تحمیل میکند. از جمله مشکلات بودجه ای، بیلان کاری، دستورات موازی، کمبود نیروی کاری کماً و کیفاً و در نهایت تغییر ماموریت در شرایطی که ماموریت قبلی ناقص و ناتمام مانده است و نتوانسته است انقلاب را یک گام به پیش برد. به از مدتی هم نتیجه آن می شود که این فرد انقلابی تبدیل به یک نیروی اداری شده و گرفتار کارها نمایشی می شود که نه از درد برآمده و نه به درمان ختم می گردند.

✅بله، ممکن است فردی یک ماموریت اصیل را که از یک درد برخاسته برای خود برگزیند و آن را با جدیت انقلابی دنبال کند و به نتیجه رساندن آن برایش حیاتی باشد لذا از تمامی ظرفیت های موجود برای پیشبرد آن استفاده کند لکن به جهاتی و متناسب با اقتضائاتی این ماموریت را ذیل یک سازمان دنبال کند و هر جا متوجه این شد که محدودیت های سازمان مانع پیشبرد آن ماموریت ها شده است فارق از سازمان آن ماموریت را دنبال کند. این می تواند مطلوب باشد. خصوصا اگر نهایت تلاش را بکند که در حصار محدودیت های سازمان محصور نشود و از تمامی ظرفیت های خود و محیط برای به ثمر نشاندن آن ماموریت استفاده کند.

?ظرفیت های انسانی به مراتب بیشتر از ظرفیت های یک سازمان است. لذا برای درمان درد ها نباید خود را محصور در محدودیت های تحمیلی کرد و باید از قید و بندهای تکلف آفرین رها شد.
?

تحول سازوکار فرهنگی

در یادداشت «معنای فرهنگ در سخنرانی ۰۶_۰۶_۱۴۰۰ رهبری» عرض شد که به نظر می رسد فرهنگ در این بیان رهبری، فرهنگ خاص باشد و لذا منظور از تحول ساختار فرهنگ، تحول دستگاه های متولی فرهنگ به معنای خاص است.
لکن اگر به صورت عام به فرمایشات ایشان رجوع شود و بحث فرهنگ را به صورت کلان در نظر ایشان مشاهده کنیم متوجه می شویم که احتمالا منظور ایشان اولا فرهنگ به صورت عام است و ثانیا منظور از تحول ساختار فرهنگی، تحول سازوکار فرهنگ و مهندسی فرهنگی است.
اگر به فرض منظورشان تحول سازمان های فرهنگی باشد نیز تحول سازمان های فرهنگی به شکل مطلوب بدون تحول سازوکار فرهنگی کشور و تحول تراز بروزات فرهنگی و نخبگانی در عرصه فرهنگ و آوردن تراز کنش های فرهنگی از سطح فرهنگ خاص به فرهنگ عام و سرانجام مهندسی فرهنگی کشور، امکان پذیر نیست. بدون اینکه تراز فعالیت فرهنگی مان را تغییر دهیم بر چه اساسی و به چه هدفی میخواهیم سازمان های فرهنگی را متحول کنیم؟ اصلا اشکال چیست که میخواهیم برای رفع آن سازمان ها را متحول کنیم؟ به چه سبکی متحول کنیم؟ چرا ادغام کنیم؟ چرا ادغام نکنیم؟ اساسا این تغییر ساختار ها تحول فرهنگی را رقم می زند یا صرفا تغییراتی را رقم میزند؟

در خود این بیانات نیز می توان شواهدی یافت که منظور صرف بازسازی سازمان های فرهنگی نیست. از جمله اینکه در ابتدا میفرمایند: «بنیانی باید حرکت بشود در عین حال برخاسته ی از اندیشه و حکمت باشد» و بعد مثال هایی میزنند از جمله: (اسراف – تقلید کورکورانه – سبک زندگی – زندگی تقلیدی، تجملاتی و اشرافیگری ) و بعد هم از «فرهنگِ حاکم بر ذهنها» به عنوان نقطه ای که این مشکلات را ایجاد می کند، سخن می گویند. بعد از آن دعوت به مقابله و مبارزه بی رودربایستی با فساد اخلاقی می کنند. و راه درست مبارزه را حمایت از حرکت های صحیح و ایستادن در مقابل حرکتهای غلط می دانند.

لذا میتوان نتیجه گرفت که منظورشان اعم از تحول سازمان های فرهنگی است و منظور تحول سازکار فرهنگی است که تحول سازمان ها را نیز شامل میشود.

پیرامون کلام انقلابی ( 5- متمرکز بر جامعه انقلابی )

جامعه انقلابی چه کسانی هستند ؟
آنطور که در جهان مرسوم است واژه انقلابی تصاویری از لباس های چریکی و مسلسل و فریاد و شعار و مانند اینها به اذهان منتقل میکند.
اما در ایران این واژه معنای دیگری یافته است. همانطور که انقلاب در ایران بمعنای انقلاب اسلامی سال 57 فهمیده میشود، انقلابی نیز به معنای متعهد به شعارها و آرمان های آن نهضت، به کار میرود. و اگر آن نهضت را فارغ از دسته بندی ها و جناح های سیاسی و در امتداد نهضت تاریخی انبیاء و رسول گرامی اسلام ( ع) بدانیم، آنگاه انقلابی معنایی در وزان واژه های حواری و ربی و اصحاب پیدا میکند.
کلام انقلابی داعیه دار پشتیبانی از ذهن و عقیده این بخش از جامعه است.
اما به چه دلیل این انتخاب درستی خواهد بود ؟ آیا بهتر نبود کلام انقلابی وظیفه خودش را افزایش شمار انقلابی ها ولو بصورت سطحی قرار میداد ؟
برای پاسخ به این سوال باید ابتدا انقلابی و زندگی او را شناخت !
انقلابی با توجه به آرمان هایی که هویت او را شکل میدهد، دغدغه خود، خانواده، اطرافیان، شهر و کشور خود و بلکه همه عالم را دارد. در همین راستا ذهن او با کم و کاست و بصورت نسبی باید جامع اذهان مورد دغدغه او باشد. به عبارتی ذهن انقلابی، آبگیر تراوشات ذهن جامعه اطراف اوست.
یقینا رسیدگی به چنین ذهنی که هم ارتقا های اولیه را دارد و هم جامع یکسری مسائل بیش از فردی ست، از باب ” چون که صد امد نود هم پیش ماست، انتخابی بهینه و اثرگذار خواهد بود.

✨قید «انقلابی» در «کلام انقلابی»

بسم الله الرحمن الرحیم

در جلسه کلاس در مورد قید « انقلابی» در « کلام انقلابی» مباحثه ای درگرفت. بعض رفقا معتقد بودن که انقلابی به معنای سیاسی است و کلام انقلابی کلامی است که منحصر در مسائل اسلام سیاسی، یعنی حکومت و سیاست است و به سایر مسائل اسلامی کاری ندارد.

لکن ذکر دو نکته لازم است:
?اولا:
قید سیاسی در ترکیب «اسلام سیاسی» قید توضیحی است نه احترازی. قید «سیاسی» بعض مسائل اسلام را خارج نمیکند بلکه رویکردی خاص در نگاه به اسلام را معرفی می کند. لذا اسلام سیاسی یک بخش خاص از اسلام نیست بلکه قرائتی خاص از کل اسلام است. بنابر این وقتی گفته می شود « اسلام سیاسی» منظور این نیست که مسائل سیاسی اسلام را بررسی کن و باقی مسائل را فرو گذار. بلکه منظور این است که به کل اسلام با عینک سیاسی نگاه کن.

?ثانیا
قید انقلابی در ترکیب « کلام انقلابی» اشاره به آن دارد که میخواهیم به مسئله های ذهنی مومنین در جامعه انقلابی امروز پاسخ دهیم. یعنی رسیدگی به ذهن مومنینی که انقلاب کرده و اکنون در جامعه انقلابی مشغول زندگی و ساختن دنیا و آخرت خود هستند. به عبارت دیگر کلام انقلابی به اندیشه دینی مردم انقلابی رسیدگی میکند و در واقع مسائل انقلاب را پاسخ میگوید. مسائل این اندیشه انقلابی به هیچ وجه منحصر در حیطه ی خاصی از زندگی انسان و یا حیطه خاصی از اسلام باقی نمی ماند. همانطور که اسلام دین همه جانبه است،‌ اندیشه انقلابی نیز همه جانبه است و همه ساحت های حیات انسانی را شامل میشود.

کلام انقلابی پشتیبان امت وسط

هرچند هنوز مباحث جلسه روی کلام است و به قید انقلابی آن به صورت ویژه پرداخته نشده است، ولی به حسب مباحثی که این روزها در کلاس فقه می‌گذرد، در یادداشت زیر کمی حول قید انقلابی تامل شده است.

 

اگر قرار است یک جامعه اسلامی بسازیم، نیاز است ابتدا یک امت وسط و یک هسته سخت داشته باشیم؛ یک امتی که برآمده از عقاید دور هم جمع شده‌اند و این امت وسط به صورت عمیقی بهم‌ دیگر پیوند دارند و یک شبکه محکمی در بین افراد این امت برقرار است و این اتصال بین خود لازم است که به خاطر قلّت عدد هضم در اکثر نشود که مخالفان هم به دنبال این هضم هستند.

پس لازم است این امت وسط برای شکل‌گیری جامعه اسلامی تشکیل شود؛ لازم است که یک امت حزب اللهی و انقلابی داشته باشیم که نقش آن هسته سخت باورمند را ایفا کنند و جامعه‌سازی و مدیریت جامعه را برعهده داشته باشند.

این امت انقلابی نیاز به پشتیبانی دارد، نیاز به طعام اندیشه‌ای دارد؛ چه در شکل‌گیری و پدیدآمده و چه در ادامه‌راه و چه در توسعه خود نیاز شدید به اندیشه‌ای دارند که حیات‌شان را پشتیبانی کند. این امت قیام کرده، شدیدا نیازمند است که حیات دینی‌ او پشتیبانی شود. این پشتیبانی از اندیشه دینی این امت به‌پا خواسته برعهده‌ی کلام انقلابی است.

وقتی ایران تماما یک پارچه قیام کرد، آنگاه دیگر وارد تمدن‌سازی شده‌ایم و اینجا دیگر به‌دنبال آن نیستیم که این امت را به همان روش قبل توسعه بدهیم و با توسعه بخواهیم تمام جهان را بگیریم، بلکه وقتی این امت به‌پا خواسته و این هسته سخت اولیه شکل گرفت دیگر زمانه‌ی جهاد است. در این زمان است که جهاد با طواغیت و حکومت‌هایی که مانع آزادی بشر هستند شروع می‌شود. یعنی این جهاد هم ابتدایی نیست، بلکه جهاد دفاعی است، دفاع از آزادی انسان. و این درگیری با باطل تا هنگامی که تماما حکومت روی زمین از آن الله نشود ادامه دارد و این جهاد تا برقرار و حکومت حق بر روی زمین ادامه دارد.