مانع تجربه و عمل، احتیاط یا ترس؟

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_61
#جلسه_338

مانع تجربه و عمل، احتیاط یا ترس؟

یکی از اموری که خصوصا در حوزه های علمیه

در جلسه ی اخیر حلقه ی اندیشه کلامی بحثی پیرامون چگونگی مراحل رسیدن به برنامه ی دینی ارائه شد، سیر { مکتب» علم» نظام» برنامه } مورد اشاره قرار گرفت و مطرح شد که ذخیره ی موجود معارف دینی ما به راحتی می توانند به وجود آوردن مکاتب تخصصی دینی را عهده دار شوند.

گوشزد شد که نباید اندیشه ای را که در یک مکتب تخصصی سخن دارد رمی به این اتهام کرد که علم تخصصی یا نظام و برنامه ی تخصصی ندارد.

در دین شریف اسلام هم گزاره های فراوانی وجود دارند که میتوانند اختصاصات مکتبی را در ساحات مختلف بوجود بیاورند، مثل یک گزاره ی « لا ربا فی الاسلام » که خودش یک جهت گیری اختصاصی و دنیایی از ویرایش است در فضای اقتصاد.

اما در کنار همه ی این دارایی ها یک مساله مانع از آن شده است که دانشمندان علوم اسلامی به پدید آوردن مکاتب، نظامات و برنامه های دینی روی بیاورند، و آن اجتناب عملی آن ها از عمل کردن و تجربه کردن است.

بسیار مناسب است که به شناسایی این مانع پرداخته شود تا بتوان آگاهانه آن را مرتفع ساخت.

چنین به نظر میرسد که این مانع ریشه های مختلفی دارد، که به برخی از آن ها اشاره میکنم:

1- دوری نهادینه شده از عمل:

این طور به نظر میرسد که فضای غالب بر مباحثات علمی حوزوی فضایی تقریبا ذهنی محض است. به این صورت که اگر بحث از امور ذهنی فراتر نرود نوعا اشکالی فنی به آن وارد نیست و میتوان بدون تعرض به عمل یا عالم واقع بحثی مقبول را از آب درآورد.

همچنین بسیاری از اوقات و به تبع همین اتمسفر اساسا حوزویان خود را ملزم به عمل به آنچه فهمیده اند نمیدانند، بلکه خود را در مقام مفتی و تئوری پرداز میبینند و برداشتشان چنین است که ما حصل تحقیقاتشان تکلیف دیگران را مشخص میکند، لذا آنها فقط تحقیق میکنند و مینگارند و سپس وظیفه ی دیگران است که بیایند دریافت کنند و عمل کنند.

به این ترتیب به صورت نهادینه شده ای پرداختن به عمل در حوزه ها امری مغفول است.

2- دوری نهادینه شده از تجربه:

نظام حجیت در فقه، و همچنین نظام استدلالی در علومی از قبیل کلام، به گونه ای هستند که طبعا دانشمندان این حوزه ها که حوزه های رایج حوزه هستند را از متود های تجربی دور نگه میدارد. و اساسا تجربه را امر قابل اطمینانی تلقی نمیکنند، لذا به صورت نهادینه شده ای از تجربه نیز دور مانده اند.

3- خوف و به تبع آن احتیاط:

وجود احتمال فاصله گرفتن از تعالیم شریعت و از دست رفتن امور نهادینه شده ای از قبیل تعالیم یا فرهنگ های اصیل، در کنار تجربه های شکست خورده ای که طی آنها ضرباتی به حوزه ها یا به تشیع یا شیعیان وارد شده است ، موجب میشود که حوزویان در برابر تن دادن به سازو کارهای جدید آزموده نشده، و آزمون و خطا، و در گامی بالاتر در برابر تحول خوف داشته باشند و اصطلاحا احتیاط کنند.

حال اینکه آیا احتیاط در اینجا به پرهیز است یا به اقدام خودش جای بحث دارد.

4- عدم دسترسی به امکان تجربه:

یکی از موانع این است که حوزویان سالیان سال دارای مکنت نبوده اند و اساسا دسترسی چندانی به آزمودن یافته های کلان خویش نداشته اند، لذا در ذهنیت شان مساله ی آزمودن آن چنان که باید جایی باز نکرده است.

اکنون نیز تصور هم چنین است.

5- هیمنه ی پارادایم های رقیب:

مانع دیگر این است که بر اثر شدت مقبولیت پارادایم رقیب، یافته های تجربی آنها را قطعی فرض میکنند و اگر گایه بخواهند به تجربه رجوعی داشته باشند یا استناد کنند اولین منبعی که به ذهنشان میرسد تجربیات پارادایم رقیب است. تجربیاتی که با یک دستگاه عریض و طویل پشتیبانی میشوند و از دیدگاه بسیاری نیازی به بازنگری و … ندارند. لذا داعی ای بر تجربه ی مجدد وجود ندارد.

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها