مشورت امام با امت برای همراه کردن آن ها یا برای فهم های جدید و بیشتر
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_270
#جلسه_350
💠 مشورت امام با امت برای همراه کردن آن ها یا برای فهم های جدید و بیشتر
یکی از سؤالاتی که در بحث مشورت پیش می آید این است که آیا امام جامعه که هم نصب الهی دارد و این به خاطر برجستگی های روحی و اخلاقی و علمی و عملی اوست، و هم به خاطر جایگاهی که پیدا می کند اشراف بیشتری نسبت به بقیه بر مسائل دارد، و هم دارای یک طرح برای هدایت امت است به سمت نقاط رستگاری و فلاح؛ وقتی با امت مشورت می کند می خواهد که امت را به حرف خودش برساند و عملیاتی شدن طرح هایش را سهل تر کند یا واقعاً دنبال فهم جدید و بیشتر است؟
واقع این است که نباید اصلی مثل شورا ما را از طرف دیگر بام بیندازد و فکر کنیم که امام باید تابع فهم امت باشد، اساساً امام با توجه به جایگاه ویژه ای که دارد، هادی امت است و در یک طرح راهبردی امت را به سمت نقاط صلاح و فلاح حرکت می دهد؛ و البته نباید امام را بریده از امت و بی نیاز از امت در فهم دانست.
امام هم جزئی از امت است، و به این معنا توفیقاتی که او به دست آورده است توفیقاتی یکی از این امت است و اگر او قله ای است، هم قله بودنش در این دشت معنا دارد و هم این دشت با وجود این قله دارای معنای متفاوتی است.
از طرف دیگر انسان دارای فطرت الهی است و خداوند زمینه های فهم هدایت های الهی و الهام خیر را در درون او قرار داده است و بلکه بالاتر همین فطرتی که در درون انسان گذاشته شده را خود دین دانسته است. همچنین ابزار دیگری به نام عقل به انسان داده شده است که در کنار حجتب ظاهری یعنی انبیاء یک حجت مستقلی شمرده شده و به آن حجت باطنی گفته شده است.
اینطور نیست که همه الهام های هدایت امتی صرفاً بر امام وارد شود مخصوصاً اگر امام معصوم هم نباشد؛ و یا حتی اگر امام معصوم هم باشد لزومی ندارد که این اتصال تکوینی خود را مدام مورد استعمال قرار دهد؛ لذا مشورتی که امام جامعه با امت می کند، مشورتی واقعی برای ارتقای فهم و گرفتن ایده هایی برای پیشبرد طرح الهی امام است؛ بله فهم هایی که در طرح راهبردی امام برای هدایت امت نباشد یا خلاف آن باشد قطعاً فهم های مصیبی نیست ولی امام برای تکمیل طرح خود لا اقل در بخش های ایده هایی برای عملیاتی کردن طرح به مشورت واقعی و به نیت فهم با امت نیاز دارد.
لذا در روایت هم داریم:
«وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ جَهْمٍ قَالَ: قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع فَذَكَرَ أَبَاهُ ع فَقَالَ كَانَ عَقْلُهُ لَا تُوَازَنُ بِهِ الْعُقُولُ وَ رُبَّمَا شَاوَرَ الْأَسْوَدَ مِنْ سُودَانِهِ فَقِيلَ لَهُ تُشَاوِرُ مِثْلَ هَذَا فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِهِ قَالَ فَكَانُوا رُبَّمَا أَشَارُوا عَلَيْهِ بِالشَّيْءِ فَيَعْمَلُ بِهِ مِنَ الضَّيْعَةِ وَ الْبُسْتَانِ.»
وسائل الشيعة، ج12، ص: 45
همانطور که می بینیم امام رضا علیه السلام در مورد پدرشان موسی بن جعفر علیه السلام با وجود اینکه می فرمایند اینقدر عقلشان زیاد بود که قابل مقایسه با عقول دیگر نبود، ولی در عین حال می فرمایند که با غلام سیاه های خود هم مشورت می گرفت و اگر به او اعتراض می کردند نمی فرمود که می خواهم این غلامان را همراه کنم بلکه می فرمود که شاید خداوند گشایش را بر زبان این غلام سیاه جاری کند.
بله البته نوع دیگری از مشورت نیز وجود دارد که بعد از اینکه طرح و ایده امام نهایی است با درگیر کردن امت قصد همراه کردن آن هارا دارد، و البته این دو می تواند با هم جمع شود یعنی امام یک طرح کلی دارد که می خواهد امت را با آن همراه کند و آن ها را طرف مشورت قرار می دهد تا فهم های آن ها سطور عملیاتی آن طرح را مشخص کند و اساساً عملیاتی کردن آن طرح بر عهده خود این هاست لذا باید هم خودشان اصل طرح را بفهمند، هم راهکارهای عملیاتی کردن آن را خود استخراج کنند و هم خودشان آن را اجرا کنند.
لَقَدْ أَرْسَلْنٰا رُسُلَنٰا بِالْبَيِّنٰاتِ وَ أَنْزَلْنٰا مَعَهُمُ اَلْكِتٰابَ وَ اَلْمِيزٰانَ لِيَقُومَ اَلنّٰاسُ بِالْقِسْطِ ﴿الحديد، 25﴾