#تقریر2 جلسه362-14000922
#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_362
#تقریر
جلسه362-14000922
🔰15.[ضدیت با ضد اراده]
باید چیزهایی که اراده را تضعیف می کند فهرست کنیم و سبدی از مغضوبین اسلام را درست کنیم. همین را می توان تبدیل به مبنای روان شناسی اسلامی کرد و تبدیل به کارگاه تقویت اراده کرد. الان شما برای اینکار یک کشور آزمایشگاه دارید! الان بررسی بکنید شاید همین گوشی ها ضد اراده است.
به این دستور یا خصیصه قدری بازتر نگاه کنیم؛
ضدیت با ضد اراده در نظام تعلیمی: اینکه کتاب ها را تسهیل می کنند، خوب است یا بد است؟ زاد التوانی بالعزم. با عزم کردن می شود با سستی مقابله کرد.
➖ضدیت عقل و اراده را خیلی درون دینی داریم مطرح می کنیم، باید ضدیت عقل را با نگاه برون دینی مطرح کنیم. مثلا اگر عده ای حجاب را نخواهند یا شریعت را اراده نکنند، این ها می شود ضد اراده.
➖احکام دین ضدیت با اراده ندارد. حتی اگر با نگاه برون دینی به آن نگاه کنیم.
🔺نقش اندیشه ورزی در توسعه ی دانش
حوزه با این نقش آشنا نیست و می خواهد توسعه ی دانش را پژوهش انجام می دهد. به خاطر همین الگوی خلق دانش محدود و ذهن بسته است که با پدیده ای مثل انقلاب اسلامی نمی تواند ارتباط تخصصی و حرفه ای بگیرد. و الا در خانه ی حضرت آقا را از پاشنه در می آوردند به عنوان اینکه تو چشمه ی خلق معنا هستی! و تو باید به حوز وصل باشی! مثلا امروز صبح چه چیز جدیدی به دست آورده ای؟!
الان متوجه این چیزها نیستیم، مثلا یک نفر را به عنوان نماینده ی ولی فقیه فرستادیم، نمی دانیم که حوزه باید به این آدم وصل شود. البته نه به خاطر اینکه این آدم باید از دانش برخوردار شود که این هم درست است و الگوهایی که دارد پیاده می شود نادرست است و حوزه باید جواب بدهد، به خصوص اگر سرصحنه این ها راببینید که پژمرده می شوند و نشاط اتصال به دانش را از دست می دهند. از این طرف حوزه هم باید بفهمد که من به نشاط مسئله مندی او احتیاج دارم و … .
🔺الگوی شش ضلعی خلق دانش
الگوی خلق دانش تمدن گرا از چهار چیز تغذیه می کند: 1- مبانی معرفت شناختی؛ 2- مبانی روش شناختی؛ 3- مبانی سیاست گذاری تولید علم؛ 4- مبانی مدیریت مراکز دین پژوهی.
یکی از ضعف های حوزه این است که نمی داند که اندیشه ورزی چه جایگاهی در توسعه ی فهم دین دارد. به خاطر همین جایگاه مردم یا پدر و مادرشهید را نمی داند. کلا حوزه خیلی اندیشه شناس نیست. اندیشه به عنوان یک پدیده ی انسانی و اجتماعی. مناسبت این دو را به خوبی نمی داند در حالی که ایندو باید یک زوج مرتب تشکیل بدهند.
از این طرف هم شما باید فرمول خلق دانش را باید پخته کنید. فرمول خلق دانش باید خیلی مترقی به پیش رود. کارویژه دانش به انضباط کشیدن احتمالات و اعتقادات است.(دیسیپلین) و الا احتمالات فراوان شما را به یک فضای آشفته ی ذهنی می کشاند، بعد احساس می کنید که ایمان چیز مزخرفی است و تنها انسان های مونگل هستند که ایمان می آورند! اندیشمند همیشه شکاک است. او دارد رسما ایمان را تحقیر می کند. و فقط خلق سخن می کند و اسم کارهایش را تفسیر می گذارد و اصلا با حقیقت کاری ندارد و می گوید ایده ای که می دهید باید خیلی خوب حقیقت را تفسیر کند. حتی عمیق تر این است که اصلا با حقیقت بد است.
اگر در قید دانش باشید، اندیشه ورزی شما را مهار می کند. ولی اگر بتوانید در عین حال اندیشه ورز باشید و یک فکر نهادی برای اندیشه ورزی کرده باشید، که من پیشنهادم این است، یعنی دانش و اندیشه را بتوانید به هم وصل بکنید، یک تمدن فکور و پشرو و خالق دانایی خواهید داشت.
قید دانایی لازم است فلذا برای تنوع های روزآمد به خصوص ما که در فضای دینی تنفس می کنیم و این همه اهتمامی که به قداست دین داریم، حتما روی فقاهت باید تأکید کنیم و با کارهای قدیمی ها انس داشته باشیم مانند مکاسب و لمعه و … این ها دقیقا شخصیت شما است. انس داشتن هم به معنای توقف در این ها نیست. باید سعی بکنید که به عقل محتوایی و روشی این تراث پی ببرید. این الگو، این کتاب و محتوا مورد احترام حضرت امام و آقا است که این آشوب را به پا کرده اند، اینطور نیست که فکر کنید این ها راهبردی به تراث احترام می گذارند، خیر، این فقه سنتی جواهری را منتج و پویا می دانند.
2️⃣