امربمعروف و نهی از منکر راه مبارزه با پذیرش استخفاف.
قاعده ی استخفاف دیگران و قاعده ی قبول خفّت از طرف دیگران دو قاعده ی شیطانی هستند که در قرآن کریم از اولی با عنوان مستکبرین و از دومی را با عنوان فاسقین یاد شده است. در برخی موارد هم هر دو مسمی به فاسقین شده اند.
فاستخفّ قومه فأطاعوه إنهم کانوا قوما فاسقین.
خداوند در این آیه ی شریفه مبدء و منشأ این قبول استخفاف و در نتیجه تبعیت قوم از فرعون را فسق آنها بیان فرموده است.
بر اساس منطق آیه ی فوق، فهم حقیقت فسق و ترک آن راهی برای مقابله با پذیرش استخفاف خواهد.
مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر شریف المیزان آورده اند که فسق از الفاظى است که قبل از آمدن قرآن معناى امروز آنرا نداشت ، و در این معنا استعمال نمی شد، و این قرآن کریم است که کلمه نامبرده را در معناى معروفش استعمال کرد، و آنرا از معناى اصلیش که بمعناى بیرون شدن از پوست است گرفته ، چون وقتى میگویند: فسقت التمرة :معنایش این است که خرما از پوستش بیرون آمد، و بهمین جهت خود قرآن نیز کلمه : فاسقین را تفسیر کرد به الذین ینقضون عهد اللّه من بعد میثاقه کسانیکه مى شکنند عهد خدا را بعد از میثاق آن ، و معلوم است که نقض عهد وقتى تصور دارد که قبلا بسته و محکم شده باشد، پس نقض عهد نیز نوعى بیرون شدن از پوست است.
قرآن کریم فسق را در گناهان اجتماعی همچون ناقضین عهد، انجام علنی گناه، تضییع حق دیگران در جامعه، تشویق دیگران به گناه ، تن ندادن به حکم و قضاوت پیامبر بکار برده است.
در روایات فسق عبارت است از هر نوع نافرمانى خدا و معصیتى که از معاصى بزرگ باشد و فاعل آن یا کسى که داخل آن معصیت شده، به جهت لذّت و شهوت و غلبه تمایلات به این عمل مبادرت کرده است.
با این توضیحات به این نتیجه میرسیم اگر بخواهیم ظرفیت استخفاف را در یک جامعه کاهش دهیم باید گناهان اجتماعی و بروز و ظهور آنها را در جامعه کاهش دهیم.
هنر به استخفاف کشیده نشدن در واقع روی دیگری از پاک شدن اجتماع از گناهانی همچون عهد شکنی و سایر گناهانی که بروز اجتماعی دارند خواهد بود.
از طرفی امربمعروف و نهی از منکر هم در مورد گناهانی ست که بصورت علنی در جامعه بروز داده شوند.
بنابراین هر چه جامعه ای بیشتر اهل امربمعروف و نهی از منکر باشد انفعالش از استخفاف مستکبرین کمتر خواهد بود.