آزاداندیشی و اخلاق مداری
در نگاه اول به نظر میرسد که نه تنها رابطهای میان آزاداندشی و اخلاقمداری برقرار نیست؛ بلکه دشمنی میان آنها وجود دارد که به هیچ جهت قابل جمع نیستند و آزاداندیش به هیچ وجه نمیتواند اخلاقمدار باشد. هرکجا آزاداندیشی آمد، اخلاقمداری رخت میبندد و خارج میشود.
این تصور میتواند از دو آبشخور به وجود آمده باشد؛ تصور غلط از آزاداندیشی و دیگری تصور غلط از اخلاقمداری.
اگر توفیقی باشد در این کیبردفرسایی قصد آشتی دادن «آزاداندیشی» با «اخلاقمداری» شده است البته در تصورها؛ چرا که در نظر نگارنده در واقعیت هیچ دشمنی میان این دو مفهوم وجود ندارد.
اگر جوهرهی آزاداندیشی را «حقطلبی» میدانیم، حق طلب و متواضع و کرنش کننده مقابل حق، هیچگاه از مدار اخلاق الهی بیرون نخواهد زد؛ بله اگر اخلاق را سکولار تعریف کنیم و هیچ اثری از خدا در اخلاقمداری نباشد، آنگاه میتوان پذیرفت که در این اخلاق، هیچ تواضعی نسبت به حق و هیچپذیرشی نسبت به حق وجود ندارد؛ چنانچه واضح است که میتوان از زاویه سکولاریسم وارد اخلاقی شد که موحدین به آن پایبند هستند و آن را قبول دارند؛ اما اگر اخلاق را توحیدی بفهمیم و به عبارت دیگر اگر فلسفه اخلاق ما توحیدی و برخواسته از توحید باشد، در آن هنگام «حق» و «حقطلبی» برای ما بسیار جلوه خواهد کرد و هر شبه اخلاقی را اخلاق نخواهیم دانست؛ گرگی را که کروات بسته است و برای دریدن طرف مقابل و یا حتی هیچ ضرری هم نمیخواهد به او برساند و یا به خاطر منفعت مادی خود به کسی احترام میگذارد، متخلق و اخلاقمدار نمیپنداریم.
فرصت به پایان رسید ولی این سیاهه هنوز باید تکمیل شود و اگر توفیقی باشد، به ادامه و تکمیل آن در فرصت بعدی پرداخته خواهد شد.