أکید حضرت استاد بر این است که مفاهیم اسلامی و شیعی، خصوصا ولایت را، در بستر فرهنگ اسلامیِ پشتیبان آن بفهمیم.

#يادداشت
#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا
#توحيد_از_ديدگاه_خط‌مشي_اجتماعي
#اميد_فشندي
#يادداشت_28
#جلسه_134

تأکید حضرت استاد بر این است که مفاهیم اسلامی و شیعی، خصوصا ولایت را، در بستر فرهنگ اسلامیِ پشتیبان آن بفهمیم.

اما یک نکته‌ای هست: مفاهیم فکری و ارزشی اسلامی هرچقدر هم که ریشه‌دار و هم‌آهنگ با ساخت وجودی انسان و هستی باشند، تا نتوانیم آن‌ها را در سازه‌ی اجتماعی و تعاملات انسانی تصویر نکنیم، و چالش‌ها و خصوصا تزاحمات عرصه‌ی اجرا را پاسخ‌ نگوییم، سخت می‌شود که به گفتمان و فرهنگ و سبک زندگی تبدیل شوند؛ خصوصا برای مخاطب امروز.

ما هم شاید کمی در آغاز با استاد هم‌راه و حتی مشتاق و دل‌داده شویم، ولی وقتی دوباره به مناسبات اجتماعی برمی‌گردیم، تردید و تزلزل.

مثلا عرض کردم که نسبت مواسات با تسخیر و تفضیل، و نسبت ولایت سازوکار اداره جامعه و چرخش قدرت و ثروت.
البته هنوز زود است، ولی یک گریزی هم زده شود، خوب می‌شود.

💠 #ولایت اعم است یا اخوت؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_39
#جلسه_134

💠 #ولایت اعم است یا #اخوت؟

🔺تا قبل از این تفکیکی که استاد فلاح ارائه فرمودند که اخوت جان یکی بودن است و #مواسات برای هم بودن و ولایت در کار هم بودن، و به ولایت را در واقع چهره عینی تر و عملیاتی تر اخوت دیده است که حتی از مواسات هم اخص تر است؛ در ذهن بنده اینطور بود (هست!) که انگار باید جای ولایت و اخوت را جا به جا کنیم!
🔺یعنی ولایت آن حقیقتی است که جان مشترک ما است، و اخوت این چهره عملیاتی است که در کار هم بودن است.
🔺ولایت آن حقیقت مشترک بین مؤمنین است آن ریسمان مشترکی است که جان مشترک آن ها است، لذا است که اهل بیت که در مقام آن حقیقت مشترک ایستاده اند ولی هستند و ولایت دارند، و مؤمنین که در مقام پایین تر این فضا حضور دارند باید با اخوت (در کار هم بودن) و مواسات (برای هم بودن) به آن حقیقت مشترک خودشان به آن جان مشترک شان که ولایت است نزدیک و بلکه متصل بشوند، و البته غایت همه رسیدن به جانِ جان (جانان) است که همان حضرت حق عز اسمه است.
🔺به همین دلیل به نظر رسید که شاید جای اخوت و ولایت را عوض کنیم بهتر باشد!
به نظر می رسد این بحث در افق تکوین و لایه حقیقت عالم بسته شده است.
🔺اما اگر بیاییم در افق شریعت بگوییم که باید همان حقیقت اصلی که ولایت است و در قوس نزول به صورت تشکیکی در مواسات و مؤخات جاری می شود، حالا در قوس صعود از مؤخات و مواسات بگذرد تا به آن حقیقت ولایت دوباره برگردد (الی المصیر)
🔺به عبارتی بین برادران و مواساتیان یک رابطه ولایتی برقرار است، و هر کسی به این حقیقت اخوت و مواسات نزدیک تر باشد ولایت بیشتری دارد! و البته در چهره عملیاتی آن، فقیه چون نزدیک ترین هویت به آن هویت مؤاخاتی و مواساتی است در عصری که غیبت معصوم را داریم، به عنوان کسی که ولایت عامه را بر عهده دارد نائب امام معصوم در شئون شریعتی او می شود.

🔹 البته همچنان دلم راضی نیست! و احساس می کنم یک تغییر دیگر هم در این چینش می شود داد آن هم جا به جا کردن، اخوت و مواسات است! یعنی مواسات بشود در کار هم بودن، و اخوت بشود برای هم بودن!
.

نسبت ولایت، اخوت، امامت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_32
#جلسه_134

نسبت ولایت، اخوت، امامت

قرآن در باب ولایت بین مؤمنین می فرماید:

وَٱلْمُؤْمِنُونَ وَٱلْمُؤْمِنَٰتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَآءُ بَعْضٍۢ ۚ يَأْمُرُونَ بِٱلْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ ٱلْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤْتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَيُطِيعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ ۚ أُوْلَٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ ٱللَّهُ ۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

همچنین می فرماید:
لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۖ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ

و از سویی در باب اخوت بین مؤمنین می فرماید:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ

به نظر می رسد اخوت تجلی ولایت بین مؤمنین است و امامت تجلی ولایت بین امام و مؤمنین می باشد.

به عبارتی خیط طولی : نبوت و امامت است و خیط عرضی اخوّت می باشد.

ولایت یعنی یک همبودی یعنی همبستگی و پیوستگی و این همبودی در نسبت با امام در قواره رابطه امامت-امت نمود پیدا میکند و در نسبت مؤمنین با یکدیگر در قواره اخوت.

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_31
#جلسه_134

نسبت مواسات با نظام تسخيري و تفضيلي

خیلی طرح بحث عالی و ویژه ای برادر فشندی داشتند؛ بنده به شدت ذهنم در این باب درگیر شد و مطارحات ذهنم را در این باب می نگارم:

اولا در باب نظام تسخیری

در نظام تسخیری طرفین در تسخیر یکدیگر هستند. مثلا قله برای قله بودن در تسخیر دامنه است و دامنه برای قله بودن در تسخیر قله!
مثال واضح دیگر پدر برای پدر بودن در تسخیر فرزند خویش و فرزند برای بودنش در تسخیر پدر خویش است یا مثالی دیگر معلم برای معلم بودن نیاز به شاگرد دارد و در تسخیر شاگرد است و شاگرد نیز برای آموختن در تسخیر معلم است
همچنین آن کسی که میخواهد مظهر اسم سمیع الهی بشود در تسخیر کسی است که مظهر اسم متکلم است و همچنین بالعکس کسی که مظهر اسم متکلم است در تسخیر اسم سمیع الهی می باشد.
همچنین خالق برای خلق کردن در تسخیر مخلوق است و مخلوق برای وجود داشتنش در تسخیر خالق!
به هر حال تسخیر طرفینی است هر چند فصل اخیر تسخیر متفاوت است ولی در جنس تسخیر هر دو مشترکند.
از این سو نظام تسخیری بدین معنای تکوینی مؤید مواسات است. یعنی پدر برای فرزند است و فرزند برای پدر(مشهور است انت و مالک لابیک)

اما مواسات و نظام تفضیلی

از آنجا که اکمل العباد افقر العباد هر آن کس که فضائل بیشتری دارد می بیند که اینها از خویشتن خویش نیست بلکه از حق سبحانه می باشد فلذا بیش از پیش در کار دیگران بر می آید چرا که فضائلی که دارد امانتی خالق است نزد او برای خدمت به خلق.

فلذا باز اینجا نظام تفضیلی هم مؤید مواسات است چرا که هر که دارایی بیشتر دارد این دارایی او نیست بلکه امانت الله است نزد او و او موظف به جریان و سریان دادن این سرمایه در جامعه اخوت ایمانی می باشد.

همان طور که کامل مکمل دارایی اش آنچنان است که موظف است از دیگر عبادالرحمن دستگیری به عمل بیاورد

اگر بخواهیم نظامی را بر پایه ی اخوت ومواسات ونظام ولایی طراحی کنیم .

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_10
#جلسه_134

#اخوت
#مواسات

اگر بخواهیم نظامی را بر پایه ی اخوت ومواسات ونظام ولایی طراحی کنیم . نظامی که بر مبنای جان یکی شدن باشد غصه دیگری را خوردن ،از خود گذشتن باید تمام جوانب کار را ببینیم مثلا در این نظام

رابطه مومنین با طاغوت؟
روابط بین الملل؟
دستگاه قضایی؟
سبک زندگی؟
نظام اداری؟
و…
چگونه خواهد بود
چه جوابی به این سوالات داریم وآیا در این نظام جایگاه هر گزاره و روابط گزاره ها با یکدیگر مشخص است
لازمه این نظام این است که تمام گزاره های مکتب را یک باز تقریر کنیم
مثلا در نظام اخوت ما دیگر در جامعه با فقر، اختلاف طبقاتی، وبه تبع آن بیکاری آسیب های اجتماعی طرف نیستیم
اخوتی که بر مبنابی کرامت انسانی و حفظ عزت نفس است تمام افراد آن درسطح خوب و رفاه اجتماعی مناسبی زندگی می کنند.

ولایت در فرهنگ شیعی؛ دوستی یا سرپرستی؟!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_14
#جلسه_134

🔸ولایت در فرهنگ شیعی؛ دوستی یا سرپرستی؟!

اگر چه مفهوم ولایت در فرهنگ شیعی، مبتنی بر اخوت و مواسات است و این بحث هم بسیار خوب و لازم است، اما به نظر می رسد ارتباطی به محتوای متن روح توحید ندارد.
در متن کتاب مستقیما اشاره به سرپرستی و زمامداری جامعه دارد. و آن را مختص به خدا می داند.
مطرح کردن زوایای دیگر ولایت، اگر چه مهم هم باشند، اما خروج از بحث است و چه بسا نه تنها کمکی به متن نکند، بلکه ما را از متن دورتر کند.

اصلا به نظر می آید این مفهوم ولایتی که تقریر شد، بیش از آنکه برخاسته از فرهنگ شیعی باشد، به فرهنگ اهل سنت نزدیک است. ولایتی که بیش از آنکه بوی سرپرستی بدهد، رایحه دوستی عمیق دارد! آنجایی که مدعی می شوند من کنت مولاه به معنای دوستی است.

اشکال دوم هم این که به قراین مختلف مراد متن از ولایت، همان حکومت است.
یک قرینه این که قبل از حق ولایت، حق تقنین را -به حکم آنکه آفریننده اوست،- آورده است.
قرینه دیگر این که جای جای متن از واژه حکومت، زمامداری و سرپرستی در کنار ولایت استفاده کرده است.
قرینه دیگر این که هیچ اشاره ای به اخوت و مواسات و حتی ولایت عرضی نکرده است

اخوت قبل یا بعد ولایت ؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#احمد_قوی
#یادداشت_34
#جلسه_134

اخوت قبل یا بعد ولایت ؟

تصور اولیه ی بنده تا پیش از طرح بحث استاد این بود که این اخوت است که بر پایه ی ولایت شکل میگیرد و نه برعکس. بویژه اگر از اخوت تکوینی بین آحاد بشر بگذیریم و وارد محدوده اخوت ایمانی و مکتبی شویم این مدعا اقرب به ذهن است.
به گمان حقیر اخوت ایمانی بین مومنین زمانی شکل می گیرد که افراد به واسطه تعلق و وابستگی شان به یک محور واحد( امر ولایت و حتی شخص ولی) به یک هویت واحد و در نتیجه به اخوت می رسند. شبیه به همان مثال اربعین که استاد فرمودند که ما از امام حسین شروع میکنیم و بعد به اخوت می رسیم (اگر برسیم). البته این مثال را استاد در ذم این وضعیت مطرح کردند ولی شاید حالت مطلوب همین باشد و نیاز به دستکاری وجدان فطری بچه شیعه ها نباشیم!
البته شاید در باب رابطه اخوتی (ابوت، بنوت ؟) که بین شخص ولی و مومنین برقرار می شود به نوعی بتوان ولایت را متاخر از اخوت دانست.

پ ن : شاید همان طور که آقای رضانسب اشاره کردند طرح بحث استاد در لایه ی تکوین بسته شده فلذا موجبات سوالات و ابهامات فراهم گشته است!